علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
چندی پیش یک آزمایش در مجله auto crose انگلستان انجام شد و نشاد داد اگر یک اتومبیل در اتوبان کولرش روی درجه یک فن روشن باشد مصرف سوختش از خودرویی که شیشه راننده آن 40 درصد باز است کمتر است.
دانستن برخی اشتباهات در رانندگی که احتمال دارد خسارات سنگینی را به بار آورد خالی از لطف نیست به خصوص که شاید بتوان گفت 70 درصد این اشتباهات به صورت عادتی ناپسند برای ما ایرانی‌ها درآمده است.

به گزارش عصر خودرو این اشتباهات به شرح زیر است: 

1- نگه داشتن پدال ترمز در هنگام عبور از دست اندازها: این کار فشار زیادی را به سیستم فنربندی، اکسل و سیستم ترمز اتومبیل وارد می‌کند و نحوه صحیح رد شدن از دست انداز به این صورت است که باید طوری برنامه ریزی کنیم که تا قبل از رسیدن به دست انداز سرعت را کم کرده باشیم و در هنگام عبور از دست انداز ترمز به هیچ عنوان درگیر نباشد.

2- بالا کشیدن ترمز دستی بدون نگه داشتن کلید آن: چندی پیش در انگلیس دیدم که دوستم زمانی که می‌خواهد ترمز دستی را بالا بکشد دکمه آن را فشار می‌دهد و سپس آن را بالا می‌کشد از او پرسیدم دلیل این کارت چیه؟ گفتش اولین باری که برای امتحان رانندگی رفته بودم سر همین کشیدن ترمز دستی منو رد کردن و برای همه خنده دار بود که می‌گفتم تو ایران همه اینطوری ترمز دستی رو می‌کشن و بعدا متوجه شدم که انگلیسی‌ها به این دکمه کلاچ ترمز دستی میگویند و تا زمانی که کلاچ ترمز دستی را نگرفتی نباید آن را بالا بکشی بعدا خودم هم از تعدادی از دوستانم که مکانیک را به صورت علمی میدانند گفتند که کشیدن ترمز دستی بدون نگه داشتن کلید آن باعث خرابی چرخ دنده‌های آن و وارد آمدن فشار بیش از حد به سیم ترمز دستی میشود (خدا رو شکر خودم این عادت رو ترک کردم و ترمز دستی رو درست بالا می‌کشم)

3- عدم تعویض به موقع روغن گیربکس: در همین تیونینگ تاک به کرات دیده شده که افرادی خودروشان 150 هزار کیلومتر یا بیشتر کار کرده و وقتی هم ازشان میپرسی واسکازین را تا به حال تعویض کردی میگویند مگر واسکازین هم نیاز به تعویض دارد؟ در جواب باید گفت بله واسکازین نیز مانند روغن‌های دیگر نیاز به تعویض دارد که تعویض به موقع آن باعث روان کارکردن گیربکس،سلامت گیربکس و...میشود کیلومتر تعویض آن بستگی به نوع روغن و گیربکس اتومبیل و شرایط کارکرد آن دارد

 4- تعویض یکبار در میان فیلتر روغن: گاهی دیده شده که افراد فیلتر روغن را یک بار در میان تعویض میکنند و اکثرا همین افراد از فیلتر‌های با کیفیت پایین استفاده میکنند.ابن کار باعث میشود فیلتر عمل تصویه را نتواند به صورت کامل انجام دهد و منجر به آسیب‌های جدی به موتور اتومبیل میشود که بعدا متوجه میشویم اگر هربار فیلتر را عوض میکردیم و فیلتر مناسب جایگزین می‌کردیم چقدر از هزینه تعمیر موتور و صرف وقت جلوگیری میشد

5- درجا گرم کردن ماشین به مدت طولانی: این کار نه تنها مفید نیست بلکه ضرر زیادی هم به موتور وارد می‌آورد درجا کارکردن بیش از حد باعث گرم شدن بیش از حد منبع اگزوز میشود و این گرما به موتور منتقل میشد که به نوبه خود برای موتور ضرر دارد. در زمستان بهتر است نهایتا یک دقیقه ماشین درجا کارکند سپس چند کیلومتر اولیه تا گرم شدن ماشین در حد مطلوب را با سرعت پایین طی کرد.

6- پایین آوردن شیشه به جای استفاده کردن از کولر دراتوبان: چندی پیش یک آزمایش در مجله auto crose انگلستان انجام شد و نشاد داد اگر یک اتومبیل در اتوبان کولرش روی درجه یک فن روشن باشد مصرف سوختش از خودرویی که شیشه راننده آن 40 درصد باز است کمتر است.

7- خلاص نکردن دنده پشت چراغ قرمز و ترافیک: این کار باعث وارد آمدن فشار مضاعف روی دوشاخه کلاچ و گیربکس و.. میشود.

8- گرفتن ترمز و کلاچ به صورت همزمان برای نگه داشتن خودرو: این کار خود باعث این میشود که متراژ ترمز افزایش پیدا کند زیرا زمانی که کلاچ درگیر است از نیروی ترمزی موتور نیز استفاده میشود و زمانی که کلاچ و ترمز باهم فشار داده میشود خود باعث دیرتر ایستادن خودرو میشود بهترین کار این است که ترمز را فشار داده وقبل از اینکه خودرو به لرزش بی افتد کلاچ را بگیریم.

9- با سرعت پایین در لاین سرعت حرکت کردن و بالعکس:بسیار دیده شده که رانندگانی با سرعت‌های بسیار پایین در لاین سرعت حرکت میکندد و در عوض رانندگانی با سرعت‌های زیاد در لاین‌های کناری حرکت میکنند که هر دو باعث ایجاد خطرات جبرا ن نا پذیری میشوند.

10- ریختن آب لوله کشی داخل رادیاتور: این کار باعث به وجود آمدن رسوبات فراوان در رادیاتور و واتر پمپ و موتور میشود و بسیار دیده شده که حتی باعث سوختن واشر سر سیلندر هم شده. بهترین کار این است که آب را جوشانده و بگزاریم تا سرد شود و دوباره آن را بجوشانیم هرچه دفعات سرد شدن وجوشاندن بیشتر شود آب سالم تر میشود فقط دقت کنید که بعد از سرد شدن رسوبات در ته ظرف است پس از ریخت ته آب به داخل رادیاتور خود داری کنید البته مایع‌های آماده هم در بازار هست که خوب روش اول قابل اطمینان تر است.

11- ریختن آب لوله کشی داخل منبع شیشه شور:این کار باعث به وجود آمدن رسوبات فراوان در منبع ، شلنگ ها، نازل و پمپ آب آن میشود برای تامین این آب هم می‌توان از روش بالا استفاده کرد البته مایع‌های آماده هم در بازار هست .

12-سنگین کردن بیش از حد خودرو: پر کردن صندوق عقب با وسایلی که به آن احتیاجی نیست باعث بالا رفتن مصرف سوخت میشود حدالامکان باید خودرو خود را سبک کنیم .

13- نصب باربند در مواقعی که به آن نیاز نداریم: باربند را فقط باید زمانی ببندیم که به آن احتیاج داریم زیرا وجود باربند باعث بالا رفت مصرف سوخت حداقل به میزان 10 درصد میشود

14- نشاندن کودک روی پای سرنشین جلوی خودرو ایربگ دار: این کار بارها دیده شده که بسیار هم خطرناک هست و در یک تصادف کوچک اگر ایربگ باز شود حتما کودک خفه خواهد شد بهتر است همیشه کودک روی صندلی مخصوص در ردیف عقب بشیند

15- استفاده از بنزین معمولی در خودروهای دارای مبدل کاتالیستی: بنزین‌های معمولی موجود در کشور با اینکه روی پمپ‌ها نوشته بدون سرب اما باز هم مقدار زیادی سرب دارد که سرب موجود در آن قاتل مبدل کاتالیستی است و با توجه به اینکه بنزین سوپر کیفیت بهتری نسبت به بنزین معمولی دارد بهتر است از بنزین سوپر استفاده شود.

16- دقت نکردن به سطح کیفی روغن موتور و تطبیق آن با سطح کیفی روغن توصیه شده توسط کارخانه: مثلا چند وقت پیش دیدم که فردی در موتور پراید داشت روغن توتال 5000 میریخت و پس از اینکه به او توضیح دادم که سطح کیفی توتال 5000 sj است و روغن موتور سازگار با پراید sf یا sg است در انتخاب روغن خود تجدید نظر کرد.

17- استفاده از نور بالا در مه: در شرایط مه آلود استفاده از نور بالا دید را کمتر میکند در این شرایط نور خودرو باید روی نور پایین باشد و اگر خودرو مه شکن دارد باید آن را روشن کرد

18- خاموش نکردن خودرو پس از طی مسافت طولانی: این کار برای ماشین‌های گازوییلی است نه بنزینی بیشتر دیده شده رانندگان صبر میکندد تا فن خودرو خاموش شود سپس موتور را خاموش میکنند این کار ضرر جدی به موتور وارد میکند کارکردن بیش از حد باعث گرم شدن بیش از حد منبع اگزوز میشود و این گرما به موتور منتقل میشد که به نوبه خود برای موتور ضرر دارد. اگر خودرو بیش از اندازه گرم باشد زمانی که اتومبیل را خاموش کنیم سیستم فن اتوماتیک روشن میماند و نیازی به روشن گذاشتن ماشین نیست

19- تکیه پا به کلاچ: بسیار دیده شده رانندگانی که وقتی حتی با دنده پنج در اتوبان حرکت می‌کنند پای خود را روی کلاچ تکیه میدهند و کلاچ کورس کامل خلاصی را طی میکند و این کار باعث فشار آمدن به گیربکس میشود.

20- جلو آوردن بیش از حد صندلی:خیلی از افراد (البته بیشتر خانم ها) فکر میکنند هرچه صندلی جلوتر باشد تسلط راننده بیشتر میشود و به اصطلاح دست فرمون خوب میشود. خیر اینطور نیست صندلی باید طوری باشد که راننده کاملا راحت باشد

21- گاز دادن قبل از خاموش کردن خودرو: این کار قبلا در خودرو‌های کاربراتوری برای بهتر روشن شدن خودرو انجام میشد .ولی در خودرو‌های انژکتوری این کار مضر است زیرا زمانی که شما گاز میدهید وسپس سویچ را میبندید مقداری بنزین نسوخته باقی میماند که خود باعث خرابی سوزن انژکتور و بد کار کردن خودرو در هنگام استارت زدن میشود.

22- گاز دادن قبل از روشن کردن خودرو انژکتوری: این کار قبلا در خودرو‌های کاربراتوری برای بهتر روشن شدن خودرو انجام میشد .ولی در خودرو‌های انژکتوری این کار بی فایده است.

23- پارک کردن خودرو خلاف جهت خیابان: زمانی که شما خودرویتان را مثلا در سمت راست خیابان به صورت عکس پارک کنید اگر خدایی نکرده خودرویی با خودرو شما برخورد کند شما مقصر حادثه شناخته میشوید.

24- خاموش شدن خودرو به دلیل نداشتن سوخت: این کار در بعضی اوقات باعث سوختن پمپ بنزین میشود و اصولا نباید گذاشت چراغ بنزین روشن شود زیرا رسوبات و ناخالصی‌های ته باک وارد مسیر سوخت میشود و باعث اختلال در کار پمپ بنزین؛فیلتر بنزین و نهایتا انژکتور میشود.

[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 2:44 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

خراسان: ? سال قبل با پسر جوانی در راه مدرسه آشنا شدم و ما مدتی با هم به طور تلفنی رابطه داشتیم. عشق و علاقه به این پسر جوان خیلی مرا افسرده کرده بود و دیگر حال و حوصله ای برای درس خواندن نداشتم به همین دلیل با افت شدید تحصیلی رو به رو شدم و پدر و مادرم که به حرکات و رفتارم مشکوک شده بودند مرا زیرنظر گرفتند. آن ها یک روز که در پارک نزدیک خانه مان با حامد قرار داشتم راه ما را سد کردند و ما را به دام انداختند و پدر و برادرم پسر مورد علاقه ام را کتک مفصلی زدند.

عاقبت دوستی خیابانی در ایران



? روز بعد از این ماجرا حامد و دوستانش نیز برای انتقام به در خانه ما آمدند و پدرم و برادرم را مورد ضرب و شتم قرار دادند ولی آن ها زمانی که می خواستند فرار کنند در محاصره همسایه ها گرفتار شدند و با گزارش موضوع به پلیس ??? ، ماموران انتظامی در محل حاضر و دستگیرشان کردند.

جالب این جاست که وقتی پدر حامد برای پی گیری موضوع به کلانتری آمد با دیدن پدرم او را در آغوش کشید و تازه متوجه شدیم که آن ها سال ها قبل، هم دوره خدمت سربازی بوده اند.

زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری سیدی مشهد افزود: با توجه به این که خانواده حامد آشنا درآمدند پدرم رضایت داد و چند شب بعد نیز مراسم خواستگاری به طور رسمی آغاز شد. به این ترتیب بود که من و حامد نامزد شدیم و فکر می کردیم به آرزوهای مان رسیده ایم اما افسوس که خیلی زود واقعیتی تلخ نمایان شد و متوجه شدم شوهرم کریستالی است.

با روشن شدن این واقعیت اسفبار موضوع را به پدرم اطلاع دادم و گفتم می خواهم طلاق بگیرم ولی پدرم و پدر شوهرم دست به کار شدند و حامد را تحت نظر پزشک قرار دادند. او اعتیاد را کنار گذاشت و ما زندگی خود را ادامه دادیم ولی ? ماه بعد متوجه شدم دوباره به این مواد زهرماری آلوده شده است.

در حالی که قصد داشتم برای طلاق اقدام کنم پدرم به علت سکته قلبی فوت کرد.

زن جوان افزود: اعتیاد من و شوهرم هستی ما را سوزاند. از روزی که پول هایمان تمام شد به ناچار دست به سرقت زدیم و اولین بار از خانه پدر شوهرم دزدی کردیم. من چندین بار جیب های پدر و برادران حامد را خالی کردم و حتی دوچرخه خواهر زاده ام را سرقت کردم. شوهرم نیز بعضی روزها که دستمان خیلی خالی می شد در خیابان ها گدایی می کرد. صاحبخانه ما را از خانه اش بیرون کرد. در کوچه و خیابان سرگردان شده بودیم که مادرم به دادمان رسید و پناه مان داد ولی همان شب اول طلاهای او را دزدیدیم و مادرم با اطلاع از این قضیه اعلام شکایت کرد و ماموران دستگیرمان کردند.

زن جوان با ظاهری ژولیده و پریشان گفت: این است عاقبت یک دوستی خیابانی و ازدواج عجولانه و بدون تحقیق!


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 9:6 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

توضیح ضروری: این عکس پس از ورود نیروهای مجاهدین به اطراف کابل گرفته شده و نیروهای حاضر در صحنه از همرزمان احمد شاه مسعود هستند.

عکس؛ مردی که آلت تناسلی اش را طالبان برید (+18)


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 9:5 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

چاپ

دختر شانزده ساله ای که گفته می شود با چند پسر صحبت کرده بود به دست بستگانش زنده بگور شد.
عکس : دختر شانزده ساله در ترکیه زنده به گور شد



جسد اودر داخل یک سوراخ کوچک کشف شده در حالیکه دستان او کاملا بسته شده بود .این حادثه در شهر کوچک کاهتا در منطقه ادیامان در جنوب شرقی این کشور رخ داده است .پدر و پدربزرگ این دختر همکنون در بازداشت به سر می برند و پلیس 40 روز پس از اینکه برای اولین بار خبر مفقود شدن این دختر منتشر شد جسد را در داخل منزل انها کشف کرد .

پدراین دختر به سایر بستگان گفته بود از رفتار دخترش ناراضی است وپدربزرگش نیز بارها او را به خاطر حرف زدن با پسرها مورد ضرب وشتم قرار داده بود .بنا به گزارشهای پزشکی نشانه ای از مسمومیت و یا زخم روی بدن این دختر دیده نمی شود و مشخص است که او زنده بگور شده است .

طبق آمار غیر رسمی بیش از 200 مورد قتل ناموسی به این شکل در ترکیه صورت می گیرد که نیمی از آمار قتلها را در این کشور تشکیل می دهد


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 9:4 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

 

ثبت نام وام ازدواج , سایت ثبت نام وام ازدواج , سایت برای ثبت نام وام ازدواج , چگونه برای وام ازدواج ثبت نام کنم ؟ , ثبت نام وام ازدواج , وام ازدواج , صندوق مهر رضا , وام صندوق مهر رضا , ثبت نام وام ازدواج صندوق مهر رضا , فرم ثبت نام وام ازدواج


ثبت نام وام ازدواج صندوق مهر امام رضا


برای ورود به سایت ثبت نام وام ازدواج و تکمیل فرم به آدرس اینترنتی زیر مراجعه کنید

http://ve.cbi.ir/TasReq.aspx

آروزمند خوشبختی برای تمامی جوان های ایران زمین

 

 


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 9:2 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

عکس دیدنی مهدی مهدوی کیا و دخترش


در اول مردادماه سال 1356 در جنوب شرق تهران به دنیا آمد، از کودکی با فوتبال آشنا شد، مثل خیلی از بچه‌های محله‌اش اگر توپ دم دست نداشت، لنگه جوراب‌ها را به شکل توپ در می‌‌آورد و در خانه به همراه برادرش «هادی» بازی می‌کرد و تا دلتان بخواهد شیشه می‌‌شکستند. تا این‌که پدر و برادر بزرگ‌ترش «عباس» او را به باشگاه «بانک ملی» در خیابان «فدائیان اسلام» در جنوب تهران بردند، او زیرنظر «علی دوستی» مربی تیم‌های پایه بانک ملی آموزش دید. («علی دوستی» همان مربی که سال گذشته تیم‌ملی نوجوانان ایران را قهرمان آسیا کرد و سال گذشته در مسابقات جام‌جهانی تیم نوجوانان را جزو 8 تیم برتر جهان کرد.) مهدوی‌کیا پله‌های ترقی را در بانک ملی طی کرد و خیلی زود در رده نوجوانان و جوانان بارها با بانک ملی آقای گل تهران شد و خیلی زود توسط امیر عابدینی به پرسپولیس رفت. او تنها 19 سال سن داشت که توسط «محمد مایلی‌کهن» به تیم‌ملی ایران در سال 1375 برای مسابقات جام‌ ملت‌های آسیای 1996 امارات به اردوی تیم‌ملی دعوت شد. سپس مایلی‌کهن، او را برای مسابقات مقدماتی جام‌جهانی 1998 فرانسه و زمانی که سیستم تیم را 2-5-3 کرد، در گوش راست گذاشت و انتقادهایی هم از او به عمل آمد، اما مهدی پاسخ این انتقادات را داد و با گل‌های زیبایی که در دالیان چین به ثمر رساند، پاسخ جسارت مایلی‌کهن را داد. او سپس در مسابقات جام‌جهانی 1998، آن گل تاریخی و حساس‌ترین گل زندگی‌اش را در ورزشگاه لیون فرانسه، مقابل آمریکا به ثمر رساند و ایران را غرق خوشحالی کرد. او پس از جام‌جهانی 98 به آلمان رفت، چرا که مربیان بوخوم، محو تماشای بازی‌های زیبای او شدند و او را خریدند. پس از یک سال بازی، در بوخوم به بندر هامبورگ نقل‌مکان کرد و یک دهه در این تیم پرطرفدار آلمانی بازی کرد. او حالا با کوله‌باری از تجربه، به ایران بازگشته است. مهدوی‌کیا به جز خصوصیات بارز فنی در بازی، از لحاظ اخلاقی هم الگو بود، تا جایی که تماشاگران آلمانی هم به ستایش او پرداختند و توانست در فوتبال آلمان، نام ایران را جاودانه کند. او حالا به ایران بازگشته، ساعت 11 شب 31 اردیبهشت به منزل او واقع در خیابان اقدسیه تهران رفتیم... در سال‌های گذشته دوبار با مهدی مهدوی‌کیا به گفتگو نشستیم، اما این گفتگو تفاوت‌های زیادی با گذشته دارد، با او در مورد زندگی آلمانی و خاطرات جام‌جهانی 98، به صحبت پرداختیم.

خیلی زود دیر شد

وقتی از او می‌پرسیم که سال 75 در بازی با کویت به زمین آمدی تا امشب جمعه 31 اردیبهشت، برای ما که خیلی زود گذشت، برای شما چطور؟ می‌خندد و می‌گوید: «زمان» بسیار زود گذشت، رفتن به پرسپولیس و تیم‌ملی و بعد هم آلمان و بازگشت پس از 11 سال، خیلی زود گذشت... خیلی زود و البته خیلی خوب هم گذشت و خاطرات زیادی هم برای من به ارمغان آورد، وقتی بر می‌گردی به عقب، می‌بینی که چقدر 13، 14 سال زود گذشت. یاد جمله معروف قیصر امین‌پور می‌افتم که می‌گوید: «خیلی زود دیر می‌شه!» و حالا که زمان می‌گذرد، پس چه بهتر که با خاطرات خوب تمام شود در کل این سال‌ها فوتبال تمام زندگی من بود و پررنگ‌ترین نقش را داشته است و هر چه که به دست آوردم از همین فوتبال بود.


خاطرات خوب

فکر می‌کنم در تاریخ فوتبال ایران دیگر چنین رویدادی مثل بازی با استرالیا تکرار نمی‌شود (می‌‌خندد و به یاد خاطرات شیرین آن روز می‌افتد)، آن احساس قابل وصف نیست، پس از بازی هیچ‌کس تا صبح نخوابید، ما با ایران که تماس گرفتیم، به ما گفتند مردم در خیابان‌ها مشغول شادی هستند، آن غروری که داشتیم و این‌که بعد از 20 سال به جام‌جهانی رفته بودیم، برای ما خیلی زیبا بود.

همین طور پیروزی رویایی مقابل آمریکا، و آن گلی که زدم، از روزهای به یادماندنی فوتبال ایران بود. بعد از 10 سال که تصاویر تلویزیون را دوباره می‌بینم، کاملا مشخص است، عصبی‌ام و از فرط عصبانیت و هیجان فریاد می‌کشم، شرایط روانی سختی داشتیم، شرایطی که برای من و بقیه اعضا بسیار سخت بود. سال‌ها ممارست و تمرین، البته من در آن زمان 21 سال بیشتر سن نداشتم، اما افرادی مثل احمدرضا عابدزاده، نادر محمدخانی، جواد زرینچه، حمید استیلی، برای این فوتبال زحمات زیادی کشیده بودند و به نظر من با آن برد شیرین، تخلیه شدند.


عکس دیدنی مهدی مهدوی کیا و دخترش


از او می‌پرسیم که آن روز خیلی‌ها گفتند مهدوی‌کیا با 21 سال سن به تمام آرزوهای فوتبالی‌اش رسیده است، می‌گوید: «نه، این طور نیست، تو این ورزش شما نمی‌توانید نهایت آرزوی خود را بگویید که چیست؟ اما قبول دارم که آن گل و پیروزی مقابل آمریکا از بزرگ‌ترین موفقیت‌های ورزشی من است. من فکر کنم در تمام طول دوران بازیگری‌ام در یک دیدار فوتبال مثل آن روز ندویدم. پس از بازی بازیکنان همه در زمین بودند، اما من بعد از این‌که پیراهنم را با بازیکن آمریکا عوض کردم، از زور خستگی به داخل رختکن رفتم و در حوضچه آب گرم نشستم و بچه‌ها پس از 20 دقیقه به رختکن آمدند.»


زندگی آلمانی

من 11 سال در آلمان زندگی کردم، در آنجا چیزهای زیادی یاد گرفتم، نظم‌پذیری در زندگی، تلاش و پشتکار... واقعا آلمانی‌ها در این خلق و خو، زبانزد دنیا هستند، یعنی آنان برای رسیدن به هدف، این سه ویژگی را کاملا رعایت می‌کنند. همچنین آنان به «زمان» بسیار اهمیت می‌دهند، وقتی که می‌گویند وقت طلاست، در آن جا واقعا روی «ز‌مان»، عمل می‌کنند و با برنامه زندگی می‌کنند.

از او می‌پرسیم یعنی شما به این نوع زندگی در آلمان عادت کرده‌اید که می‌گوید: «بله، اما در ایران به خصوص تهران، نمی‌شود، آن را رعایت کرد، ترافیک این کلانشهر امان شما را می‌برد، یعنی شما باید دو ساعت زودتر حرکت کنید که سر زمان برسید. اما خب گرمی خانواده‌های ما را هم ندارند، آلمانی‌ها حد و مرز و «فاصله‌ها» را در زندگی را رعایت می‌کنند. اما یک بار دیگر اشاره می‌کنم که آنها نظم‌پذیری و مدیریت زمان را شدیدا در زندگی روزانه‌شان رعایت می‌کنند. وقتی که می‌گویند سر ساعت دو فلان جا باشیم، اگر با دو دقیقه تاخیر برسی، چپ چپ نگاهت می‌کنند. 11 سال زندگی در آلمان باعث شد، تا من هم برای زمان ارزش قایل شوم.»


عسل مدرسه آلمانی می‌رود

من به زبان آلمانی مسلط هستم، اما «عسل» از من بهتر صحبت می‌کند، کاملا تسلط دارد و می‌نویسد، از اول دبستان در آلمان، مدرسه آلمانی رفت و حالا هم که به ایران آمدیم، او به مدرسه آلمانی سفارت آلمان می‌رود تا این‌که دوره دبستان خود را تمام کند، البته من و مادرش تصمیم گرفتیم که او تمام دوران تحصیل خود را در مدارس آلمانی بگذراند، یا در ایران یا حالا در آلمان... شاید به آلمان برگردیم. یعنی پس از پایان فوتبالم به آلمان بروم، شاید هم زودتر... معلوم نیست بدن من تا کی کشش دارد تا در میادین سبز بازی کنم. از حالا نمی‌توانم بگویم که چه زمانی به آلمان می‌روم یا در ایران می‌مانم. البته باید اشاره کنم که

عسل هم فارسی می‌تواند بخواند، هم حرف بزند و هم بنویسد. بابا از عسل خواست که برای ما به یادگار خطی بنویسد و عسل هم به زبان آلمانی نوشت «بابای دوست‌داشتنی من – عسل تو»

(mein Liebeo vater- deine Asal) (ماین لیبه فاتر – دانیه عسل) و سپس این جمله را به زبان فارسی هم نوشت. همانجا به ذهنمان خطور کرد که همین جمله عسل خانم را تیتر کنیم. عسل به ما می‌گوید: «چون دبستان رو در آلمان شروع کردم، باید تا پایان دبستان حداقل آلمانی درس بخوانم، به همین خاطر اینجا به مدرسه سفارت آلمان می‌روم... کتاب‌های درسی ما هم مثل کتاب‌های درسی ایران است، فارسی، ریاضی، علوم، دیکته و انشاء... داریم.» به یاد سال 84 افتادیم، زمانی که عکس مهدی و عسل را چاپ کردیم، عسل هنوز به مدرسه نمی‌رفت و حالا عسل 11 ساله است.

عسل می‌گوید: دلم برای آلمان زیاد تنگ نشده، چون که تمام فامیل‌های ما در اینجا هستند و من احساس دلتنگی نمی‌کنم.


بانک ملی

مهدوی‌کیا فوتبال خود را از «بانک ملی» آغاز کرد، او در مورد آن باشگاه «بازیکن‌ساز» می‌گوید: متاسفانه یک «قفل بزرگ» به در آن زدند. حیف آن باشگاه...


تجربه یک دهه زندگی

یک دهه زندگی در آلمان چیزهای زیادی به من آموخت، از لحاظ تجربه، پخته‌تر از گذشته شدم من با هامبورگ به کشورهای زیادی سفر کردم، ملل و فرهنگ‌های مختلف را از نزدیک دیدم، در هامبورگ آلمان همبازیان زیادی از کشورهای مختلف داشتم که توانستم از آنها چیزهای زیادی یاد بگیرم و نگاهم به زندگی بازتر شود. دوستان آلمانی زیادی داشتم، بازیکن «غنایی» بود به نام «آنتونی یبواه» که از کشور خودشان برای من چیزهای زیادی می‌گفت. این‌که کل خانواده در یک خانه زندگی می‌کنند و با دست غذا می‌خورند، شب‌ها که در اردو با هم‌ در یک اتاق بودیم، البته در هامبورگ، هم همسایه بودیم، او به من خیلی کمک کرد گفت که در آلمان اگر می‌خواهی موفق شوی چه کار باید انجام دهی. همبازی دیگرم از بوسنی و هرزگوین که درباره جنگ حرف‌های جالبی می‌زد. آنها از بوسنی فرار کرده بودند... و یا «تاکاهارا» بازیکن ژاپن که از سنت‌های ژاپنی‌ها حرف‌های جالبی می‌زد. من دوستان خوبی در آنجا پیدا کردم که هنوز هم با آنان در ارتباط هستم.


اصلیت اراکی

زمانی که منزل مهدی مهدوی‌کیا رفته بودیم، او یک ساعتی بود که از اراک سرزمین پدری‌اش آمده بود، البته پدر مهدی سال‌های سال در تهران زندگی می‌کند، در همین جا ازدواج کرد و ثمره آن ازدواج 10 فرزند بودند، 7 پسر و سه دختر، که یکی از پسران چند ماه پیش درگذشت. مهدوی‌کیا می‌گوید: «پدرم اصلیتی اراکی دارد و یک ییلاقی در 60 کیلومتری اراک دارد که معمولا آنجاست، ما هم چند روز پس از پایان بازی‌های لیگ به آنجا رفته بودیم، منطقه‌ای خوش آب و هوا...»

او پدر را «حاجی» صدا می‌زند، «حاجی از زمان خدمتش به تهران آمد و همین جا ماندگار شد. پدرم فروشنده لوازم یدکی اتومبیل است که در حال حاضر خودش کار نمی‌کند و برادرانم آنجا را اداره می‌کنند، «حاجی» به اندازه کار کرده و حالا باید استراحت ‌کند.»


تماشاگران آلمانی

نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد که فرهنگ تماشاگران ما کمی تغییر کرده، (لبخند کوچکی می‌زند) دوست ندارم درباره این مسئله صحبت کنم، زمانی که من با تیم فرانکفورت به هامبورگ رفتم، 57 هزار تماشاگر یکصدا مرا تشویق می‌کردند تا جایی که بازیکنان تیم فرانکفورت، همه تعجب کرده بودند، در اواخر بازی وقتی تعویض شدم، تماشاگران 5 دقیقه مرا ایستاده تشویق کردند... و این اتفاق برای من به عنوان یک ایرانی بسیار غرورانگیز بود. حرکات تماشاگران هامبورگ برای من بسیار عجیب بود، اما در ایران زمانی که تیمت را عوض می‌کنی، اتفاقاتی از سوی تماشاگران برای تو می‌افتد که اجازه بدهید بیشتر در این باره صحبت نکنم و وارد این بحث نشوم، در همین بازی با پرسپولیس، به من بسیار بی‌احترامی شد. شما وقتی برای مجموعه‌ای زحمت می‌کشی، انتظار داری که از تو قدردانی شود، اما متاسفانه...


شانسی فوتبالیست شدم

از کلاس پنجم ابتدایی بیشتر ورزش‌های توپی را بازی می‌‌کردم، در تیم منطقه، در رشته‌های هندبال، بسکتبال، والیبال و فوتبال بازی می‌‌کردم، در دوومیدانی هم قهرمان شدم، در دوی صد متر و 10 هزار متر در سن خودم قهرمان تهران شدم، چهار سال هم به شکل حرفه‌ای هندبال بازی کردم و حتی کاپیتان تیم‌ملی نوجوانان ایران بودم (پس از سال‌ها رفاقت با مهدی تازه متوجه این قضیه شدیم) یک روز یکی از بچه‌های مدرسه به من گفت: برویم باشگاه فوتبال بانک ملی تست بدهیم. برای تفریح رفتیم سر تمرین بانک ملی... فکر کنم بیش از چند صد بچه بودند که بعدها متوجه شدم طی چند روز، 2 هزار نفر برای تست آمده بودند، به هر کدام «دو دقیقه» فرصت داده بودند تا خود را امتحان کنند، هر دو دقیقه 20 بازیکن می‌فرستادند تو زمین و شاید در آن زمان کم، توپ به شما نمی‌رسید، اما از شانس‌ من توپ نصیبم شد، من دو سه نفر را دریبل کردم و گل زدم و این‌گونه شد که در تست بانک ملی پذیرفته شدم و به تیم جوانان راه یافتم و آقای گل شدم. زمانی که به بانک ملی راه یافتم، اصلا فکر نمی‌کردم روزی کارم به پرسپولیس، تیم‌ملی و آلمان بکشد. اما هر چه که جلوتر رفتیم، خداوند جلوی راهم را باز کرد و من هم با تمرین به آنچه که می‌خواستم رسیدم.


شانس در زندگی

مهدوی‌کیا می‌گوید: «همه انسان‌ها باید به «شانس» اعتقاد داشته باشند، گرچه بگویم «شانس» دوبار نمی‌آید، «شانس» یک بار در خانه شما می‌آید، که باید آن را در آغوش بگیرید. «شانس» من هم در زندگی ورزشی این بود که مایلی‌کهن من مهاجم را در گوش راست گذاشت و من آن «شانس» را گرفتم، در واقع شانس به من رو آورد و من هم از آن استفاده کردم. حالا شانس یا تقدیر، باید آن را دریابید.»


سالن آرایش همسرم

مهدی مهدوی‌کیا به جز فوتبال، پدر و مادر و برادرش، همسرش را در موفقیت زندگی‌اش شریک می‌داند. «طی این سال‌ها او همیشه یار من بوده است، در کنارم بوده، در غم‌ها و شادی‌ها... پس از بازگشت تیم‌ملی از جام‌جهانی 98، من و همسرم در «دشت بهشت» تهران ازدواج کردیم. 600 نفر مهمان دعوت کرده بودیم. اما نمی‌دانم چه شد که نزدیک دو هزار نفر جمعیت آمده بود. ثمره این ازدواج دختر گل بابا، «عسل» است که خیلی دوستش داریم، پس از این که از آلمان برگشتیم، «همسرم» دوست داشت، یک سالن آرایش داشته باشد و من هم مخالفتی با او نکردم. او در خیابان اقدسیه، یک سالن مجهز آرایش به نام «رز طلایی» افتتاح کرده است. »


جام جهانی

21 خرداد، جام‌جهانی 2010 آغاز می‌شود، من در چهار دوره اخیر مسابقات مقدماتی جام‌جهانی حاضر بودم، 98، 2002، 2006 و 2010 که دوره 98 و 2006 به جام‌جهانی رفتیم و دو دوره هم نرفتیم، متاسفم که باید بازی‌ها را از تلویزیون ببینیم در صورتی که به راحتی می‌توانستیم در جام‌جهانی حضور به هم رسانیم. به نظر من تقصیر خودمان بود، قدر بازی‌های خانگی را ندانستیم و امتیازهای حساس را از دست دادیم. هنوز هم نمی‌دانم 8 فروردین 88 چه گذشت؟ یکی از بدترین خاطرات تلخ من در جام‌جهانی بود، پس از گل به عربستان جمعیت ناگهان دست از تشویق کشید، بازیکنان اشتباه کردند، نمی‌دانم، فکر کنم همه به خودمان گفتیم دیگر پیروز شدیم.

پدرم گفت برگرد

پدرم خیلی به برادرم وابسته بود، واقعا از فوت او ضربه خورد، روزی که داشتیم برادرم را خاک می‌کردیم، من پشت پدرم ایستاده بودم و شانه‌هایش را گرفته بودم، او در حین گریه یک دفعه که انگار زیر پایش خالی شد و افتاد، من این صحنه را هرگز از یاد نمی‌برم. پدرم چند وقت پیش که من در آلمان بودم بارها با من تماس گرفت و از من خواست که به ایران برگردم، من نمی‌توانستم خواسته او را رد کنم.


لابه‌لای حرف‌ها

به خاطر سرعت و استارت‌هایم در هامبورگ لقب «راکت» یا همان موشک را به من داده بودند.

در آلمان در سه شهر زندگی کردم، یک سال بوخوم، یک سال و نیم فرانکفورت و 8 سال هم هامبورگ، مسلما خاطرات زیادی از هامبورگ دارم که برای من خاطره‌انگیز است.

نسل 98، یکی از نسل‌های طلایی فوتبال ایران بود، که دیگر تکرار نمی‌شود، نسلی که فوتبال ایران را از رکود آن سال‌ها خارج کرده بود.

«علی دوستی» کسی بود که فوتبال را زیر نظر او گذراندم. او برای من بسیار زحمت کشید.

محمد مایلی‌کهن، من همیشه مدیونش هستم، او این جسارت را داشت که به من جوان میدان بدهد.

امیر عابدینی مدیرعامل وقت پرسپولیس، در زمان «یورگن گده» مرا به پرسپولیس آورد و بعد هم حمید درخشان و استانکو پابلوگویچ مربیان من در این تیم پرطرفدار شدند.

از چین در شهر دالیان و در آن هوای بارانی دو گل عقب بودیم، اما دو شوت سنگین من از راه دور، در آن بازی باعث پیروزی شیرینی شد که سرآغازی بود برای فوتبال ملی من...

من هر وقت به ایران می‌آیم به محله سابق زندگی‌ام می‌روم، آنجا هنوز دوستانی دارم که خاطرات زیادی با آنها دارم. من هیچ وقت گذشته‌هایم را فراموش نمی‌کنم.

فکر کنم برای شرایط تحصیلی عسل دوباره به آلمان برگردیم.

دروغ نمی‌گویم، به هامبورگ و پرسپولیس علاقه دارم، در واقع یک نوع وابستگی به هامبورگ دارم.

بهترین خاطره دوران فوتبالم گلم به آمریکا بود.

در آلمان، مسکنی ندارم، نه خانه‌ای و نه مغازه‌ای.

در سال‌های گذشته، زمانی که کم‌سن و سال بودم، به پرسپولیس علاقه شدیدی داشتم.

بچه که بودم می‌رفتم پایین میدان خراسون، «گود شهرزاد» و فوتبال‌ها را تماشا می‌کردم.

به هرحال زندگی همه انسان‌ها، دارای فراز و نشیب‌ها و سختی‌ها و خوبی‌های بسیاری است، اما من به شخصه، جنبه شیرین زندگی را می‌بینم و سعی می‌کنم با خوشی‌ها زندگی کنم.

من پس از سال‌ها زندگی در آلمان به آنجا عادت کرده‌ام.

عسل چون شرایط ایران را به یاد نمی‌آورد، در آلمان راحت‌ زندگی می‌کرد. اما حالا که به ایران بازگشته و خانواده شلوغ ما رو دیده، به ایران هم عادت کرده است.

شخصیت هر فرد را خودش می‌سازد، احترام گذاشتن، حفظ حرمت‌ها و مهربانی، متعاقبا باعث می‌شود، طرف مقابل شما هم، با هر فرهنگ، روحیه و طرز تفکری به شما احترام بگذارد، من هم طی این سال‌ها به ویژه در آلمان به همه احترام گذاشته‌ام و از کسی بی‌احترامی ندیدم. آنها هم با من به خوبی رفتار می‌کردند.

در آلمان ما مشکل غذایی نداشتیم، مواد اولیه خوراکی در منزل آماده بود و همسرم هم بهترین غذاهای ایرانی را درست می‌کرد. اصولا من آدم بدغذایی نیستم.

پس از 4، 5 سال زندگی در آلمان، مصاحبه‌هایم بدون مترجم انجام می‌شد، چون به این زبان مسلط شده بودم.

هامبورگ شهر بندری زیبایی است، که نسبت به دیگر جاهای آلمان، ایرانی‌های بیشتری در آن زندگی می‌کردند. آنجا دوستان خوبی داشتم، همچنین رستوران معروف «حافظ» هم آنجا بود که خیلی زیاد برای خوردن غذاهای ایرانی از جمله آبگوشت، کباب برگ و کوبیده به آنجا می‌رفتیم.

تفکر، تلاش، ظرفیت، جسارت، از خودگذشتگی، به موقع وارد عمل شدن و... باعث می‌شود، انسان صاحب موقعیت‌های خوب یا بد شود.


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 9:1 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

به گزارش البرز نیوز با اظهارات یک خانواده صدمه دیده از سوء استفاده های یک مرد شیاد هر لحظه ابعاد بیشتری از جنایتهای خاموش مرد شیطان صفت آشکار می شود و این در حالی است که او با وثیقه ای سبک آزادانه به کارها و تهدیدهای خود ادامه می دهد.

تجاوز به دختر ایرانی تازه عروس / خبر تکان دهنده


اعضای این خانواده در حضور خبرنگاران ابعاد تکان دهنده ای از نقشه های شوم یک مرد لاقید و مطیع هوای نفس را افشا کردند.

پدر خانواده درباره این حادثه تکان دهنده گفت: «دختر و پسر ما بزرگ شده بودند و ما به عنوان والدین دلسوز به دنبال راهی می گشتیم که بهترین ارتباط را با فرزندانمان داشته باشیم، آنها مفهوم خوشبختی و درک متقابل پدر و مادر را حس کنند و آینده ای خوب داشته باشند».

این زن و شوهر به واسطه یکی از همکاران همسرش با زنی به نام خانم”الف” که دارای تحصیلات مرتبط با روانشناسی و با ظاهری متشرع آشنا می شوند. این زن آنها را به مرد شیطان صفت معرفی می کند و این خانواده به خانه این فرد وارد می شوند.

همسر این مرد درباره ورود به این خانه شیطانی گفت: «خانه این مرد شیطانی بسیار بزرگ و به سبک بعض معابد هندو ها ساخته شده است. بالای آن دارای ? اتاق کوچک است که افرادی دو به دو(مرد و زن) و گاه تنها در هر اتاق نگهداری می شوند. مرد شیاد گاه به دختر و پسرهای فراری پناه می دهد تا سربزنگاه از ایشان سوء استفاده کند».

این زن ادامه می دهد که پس از مراجعه به خانه شیطانی، او – با اطلاعاتی که از خانم “الف” از قبل گرفته بود و تظاهر میکرد خودش از غیب آنها را می داند – تجویز کرده که او و دخترش به مدت هشت ماه باید در یکی از این اتاقها اقامت کنند تا روح شان پالایش شود!

این زن سپس در حالیکه اشک می ریخت عنوان کرد که در بی خبری همسر و پسرش، دختر جوان شوهر دارش چند بار مورد تجاوز قرار گرفته و چون آنها حق تماس و دیدار نداشته اند از این موضوع نیز بی خبر بوده اند.

به گفته او بدترین لحظه زندگی اش که در آن لحظه آرزوی مرگ کرده تجاوز به دخترش بوده است. مادر دلشکسته گفت که دخترش به تازگی رخت عروسی برتن کرده و از همسرش باردار بوده است، اما صاحب خانه شیطان او را توبیخ کرده که چرا بدون اذن او ! باردار شده و باید فرزندش را سقط کند و بنابراین او را با مشت و لگد اماج حملات خود قرار می دهد.

این زن ادامه داد این عمل سقط جنین با همکاری دو همدست وی از جمله «محبوبه .م»که در حال خواندن پزشکی هست انجام شده است.

او در ادامه برای تطهیر روح دختر بیچاره و برای شستن گناه او از اطاعت نکردن از شیطان به او تجاوز می کند.

البرزنیوز، اعلام کرده که به تعداد زیادی از عکسها و فیلمهای جلسات خانه شیطان دست یافته است که برای جلوگیری از خدشه دار شدن عفت عمومی از انتشار آنها خودداری می کند. اما این آمادگی را دارد که تمام آنها را در اختیار مسوولین امر قرار دهد


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 8:59 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

این مسئول روس خاطرنشان کرد: روسیه اوضاع منطقه عربی را به دقت زیرنظر دارد، چراکه دو انقلاب مردمی موجب سرنگونی روسای جمهوری تونس و مصر شد، و انقلابی دیگر در لیبی رژیم معمر قذافی را در وضعیتی شکننده قرار داده است، و بحران سیاسی در یمن ادامه دارد.

انقلابهای پی در پی مردم ضد رژیم های حاکم و مستبد عربی در منطقه، روسیه را درباره سرنوشت قراردادهای تسلیحاتی خود نگران کرده است.

 به گزارش پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، یک مسئول صنایع نظامی روس امروز اعلام کرد، در صورت لغو قراردادهای امضا شده با کشورهای عربی که این روزها شاهد انقلاب های مردمی است، روسیه بیش از 10 میلیارد دلار خسارت خواهد دید.

 این مبلغ معال کل درآمد فروش سلاح روسیه در سال گذشته است.

 خبرگزاری اینترفکس به نقل از این مقام روس تاکید کرد: روسیه تلاش می کند تا مشتری های سلاح خود از دوران قبل از فروپاشی شوروی را که لیبی، مصر، یمن و الجزایر در مقدمه آنها قرار دارند، حفظ کند.

 این مسئول روس خاطرنشان کرد: روسیه اوضاع منطقه عربی را به دقت زیرنظر دارد، چراکه دو انقلاب مردمی موجب سرنگونی روسای جمهوری تونس و مصر شد، و انقلابی دیگر در لیبی رژیم معمر قذافی را در وضعیتی شکننده قرار داده است، و بحران سیاسی در یمن ادامه دارد.

 بر اساس این گزارش، روسیه با توجه به قراردادهای بزرگ تسلیحاتی خود با رژیم های سرنگون شده و یا درمعرض تهدید، به دقت اوضاع این کشورها را زیر نظر گرفته است.

 این مسئول با اشاره به مذاکرات روسیه و لیبی درباره قرارداد تسلیحاتی 2 میلیارد دلاری گفت: منطقه عربی پس از چین و هند، سومین مشتری بزرگ سلاح روسیه است.


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 8:58 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

در پی این اعترافات مشخص شد اعضای این باند در چندین مرحله نیز به منازل مردم دستبرد زده‌اند که تاکنون 63 مالباخته با حضور در پایگاه هشتم، اموال خود را در میان وسایل کشف شده از سارقان، شناسایی کرده‌اند.


جام‌جم: 4 عضو یک باند که پس از سرقت اموال مردم برای پس دادن اسناد و مدارک از مالباختگان، مژدگانی می‌گرفتند، به صدها فقره سرقت اعتراف کردند.

از چند ماه پیش شکایت‌های فراوانی در پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران مطرح بود که نشان می‌داد سارقان با شکستن در و شیشه خودروهای متوقف شده در محله‌های مرکزی تهران، لوازم با ارزش و اسناد ومدارک مردم را به سرقت برده‌اند.


در حالی که تحقیقات در این زمینه ادامه داشت، روز سوم آبان مردی با حضور در کلانتری 112 ابوسعید با ارائه شکایتی عنوان کرد روز گذشته در میدان افسریه، سارقان با شکستن شیشه خودرویم لوازم با ارزش و اسناد و مدارکم را سرقت کرده‌اند.

شاکی افزود: دقایقی بعد فردی در تماس با من، گفت که اسناد و مدارک مرا پیدا کرده و برای پس دادن آن مژدگانی خواسته است. احتمال می‌دهم او اسناد و مدارک مرا سرقت کرده است.

با تشکیل پرونده‌ای در این ارتباط، بازپرس زکی‌پور در شعبه سوم دادسرای ناحیه 11 دستور دستگیری فرد تماس‌گیرنده را صادر کرد و با حضور ماموران در محل قرار، متهم دستگیر و در تحقیقات مشخص شد این فرد به نام محمد متهم سابقه‌داری است که اعتیاد شدیدی به کراک دارد.

با تحویل متهم به پایگاه هشتم پلیس آگاهی، وی در تحقیقات مقدماتی اعتراف کرد با همدستی 3 نفر از دوستانش که آنها نیز اعتیاد شدیدی به کراک دارند، از خودروها سرقت می‌کرده‌اند. در پی این اعترافات، ماموران با اعزام به مخفیگاه متهمان، هر سه متهم را دستگیر و مقادیر قابل توجهی اموال و مدارک مسروقه، 100 دستگاه گوشی تلفن همراه، تعدادی دسته چک، کیف، چادر مسافرتی، لاستیک و... کشف و ضبط کردند.

متهمان اعتراف کردند، پس از سرقت از داخل خودروها، در مرحله بعدی با شماره تلفن موجود در لابه‌لای اسناد و مدارک، با مالباخته‌ها تماس گرفته و در ازای پس دادن اسناد و مدارکشان، از آنها مژدگانی دریافت می‌کردیم.

در پی این اعترافات مشخص شد اعضای این باند در چندین مرحله نیز به منازل مردم دستبرد زده‌اند که تاکنون 63 مالباخته با حضور در پایگاه هشتم، اموال خود را در میان وسایل کشف شده از سارقان، شناسایی کرده‌اند.

سرهنگ محمدیان، رئیس پلیس آگاهی با اشاره به سرقت گسترده اعضای باند سارقان کراکی گفت: در حال حاضر تحقیق از متهمان ادامه دارد و در این ارتباط بازپرس شعبه سوم دادسرای ناحیه 11 با صدور دستور قضایی مبنی بر چاپ تصویر متهمان بدون پوشاندن چهره، از مردم خواست در صورت شکایت از متهمان به پایگاه هشتم پلیس آگاهی یا شعبه سوم بازپرسی دادسرای ناحیه 11 مراجعه کنند.
این ها را می شناسید؟ (عکس)

 


[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 8:58 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

 

کرار جاسم در بازی با ملوان انزلی اصلا آن کراری نبود که مقابل شاهین بوشهر شاهدش بودیم و دوباره همان کرار عصبی بازی با پرسپولیس شده بود.
هافبک عراقی تراکتور که پس از بخشش محرومیت دو جلسه‌ای‌اش از سوی رییس کمیته انضباطی و سازمان تربیت‌بدنی قول داد که دیگر در زمین مسابقه عصبی نشود، باز هم نتوانست خودش را کنترل کند. 
گل ، اما دلیل این رفتار را از زبان خودش بخوانید.
قول داده بودی دیگر عصبی نشوی ولی در بازی با ملوان زیر قولت زدی!
قولم را فراموش نکرده‌ام، اما هر بازیکنی هم که جای من بود با آن فحاشی و توهین هواداران ملوان عصبی می‌شد و از کوره در می‌رفت.
ولی یک بازیکن حرفه‌ای نباید مقابل جو ورزشگاه کم بیاورد و عصبی شود!
هواداران ملوان به من بدترین توهین را کردند و شاید اگر آن توهین را نمی‌کردند آن قدر عصبی نمی‌شدم. انزلی‌چی‌ها به من می‌گفتند صدام حسین کرار و این برای من بزرگ‌ترین فحش و توهین است.
یعنی تا این حد از صدام حسین متنفر هستی؟
بله. این شخص بدترین ظلم‌ها را در حق مردم عراق کرد و از وی متنفر هستم.
بازی را چطور دیدی؟
تراکتور در این بازی مستحق باخت نبود. توپ و میدان در هر دو نیمه در اختیار ما بود و در طول بازی با حملات خود ملوانی‌ها را تحت فشار قرار داده بودیم ولی متاسفانه نتیجه برخلاف جریان بازی رقم خورد.
یعنی ملوان را مستحق پیروزی در این دیدار نمی‌دانی؟
نه. اگر هواداران ملوان آن‌طور جو ورزشگاه را به هم نمی‌زدند و بازیکنان تراکتور را عصبی نمی‌کردند، ملوان تا صبح هم نمی‌توانست دروازه تیم ما را باز کند چون این تیم به لحاظ فنی حرفی برای گفتن نداشت. متاسفانه ملوانی‌ها با یک جریان‌سازی از پیش تعیین شده موفق به شکست ما شدند و چنین بردی از 100 باخت هم بدتر است.
فکر نمی‌کنی تا حدودی اغراق می‌کنی؟
نه. جو ورزشگاه به حدی بد بود که ما در همان ابتدای بازی فهمیدیم که نمی‌توانیم در زمین به نتیجه‌ای برسیم. البته این باعث نشد که دست از تلاش برداریم و تا پایان بازی سعی در باز کردن دروازه این تیم کردیم.
شنیده‌ایم در این بازی تا توانسته‌ای تکروی کرده‌ای؟
آنقدر عصبی بودم که متوجه نحوه بازی‌ام نبودم. همه می‌دانند بازیکن خودخواهی نیستم که بخواهم تکروی کنم.
همین عملکردت باعث شد تا عده‌ای تو را یکی از مقصران باخت مقابل ملوان معرفی کنند!
هیچ وقت برای تراکتورسازی کم نگذاشته و همیشه سعی کرده‌ام که بهترین بازی‌ها را برای این تیم انجام دهم و این کار را وظیفه خودم می‌دانم. در این بازی هم برای تیمم کم نگذاشتم و اگر تکروی هم کردم صرفا به خاطر جو بد ورزشگاه بود که باعث عصبی شدن من شده بود. هواداران ملوان کاری کردند که از فوتبال زده شدم و در این مدتی که در ایران حضور داشتم هیچ وقت اینگونه تحقیر نشده و مورد توهین قرار نگرفته بودم.
با این باخت هم که اختلاف امتیازتان با سه تیم بالای جدول زیاد شد!
دغدغه‌ای از این بابت نداریم چرا که مطمئن هستم می‌توانیم در بازی‌های آینده این شکست ناجوانمردانه را جبران کنیم. ما آسیایی شدن را هدف قرار داده‌ایم و اجازه نمی‌دهیم چنین شکست‌هایی ما را از هدفمان دور کند

[ چهارشنبه 89/12/4 ] [ 8:57 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 182
بازدید دیروز: 311
کل بازدیدها: 1665470