سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
خراسان نوشت:

حرکات و رفتار زننده والدینم در خانه، من و برادرم را رنج می داد. آن ها با شوخی های بی جا و حرکات نابه جا حد و مرزها را شکسته اند و از همه این ها بدتر وقتی است که پدرم مشروبات الکلی استفاده می کند و الفاظ رکیکی به زبان می آورد.

این مشکلات باعث شده تا هیچ احساس علاقه و وابستگی نسبت به والدینم نداشته باشم و حتی از کلاس دوم راهنمایی می خواستم به پدر و مادرم توصیه کنم حداقل از نظر نوع پوشش و لباس پوشیدن خود در خانه کمی بیشتر دقت کنند، اما آن ها به این حرف ها توجهی نشان نمی دهند.

شاید باور نکنید که پدربزرگ و عمویم نیز سر همین مسئله با ما قطع رابطه کرده اند.دختر نوجوان در دایره اجتماعی کلانتری شهید فیاض بخش مشهد افزود: تماشای فیلم های زشت و شرم آور نیز از دیگر اشتباهات بزرگ پدر و مادرم است.

متاسفانه من از چند ماه قبل با نگرانی و احساس ناامنی که داشتم و همچنین خطاهای تکراری والدینم به ناچار از خانه فرار کردم و آواره کوچه و خیابان شدم، اما در کمتر از سه ساعت با جوانی آشنا شدم که خودش را فرشته نجاتم معرفی می کرد و می گفت: ناراحت نباش، برایت کاری سراغ دارم تا بتوانی زندگی مستقلی تشکیل دهی و از مشکلاتی که داری رها شوی!او با چرب زبانی مرا سوار خودرو خود کرد و با این بهانه که می خواهد زمینه آشنایی ام با خانمی را فراهم کند که فرد خیری است و افراد نیازمند را در شرکت بزرگی که دارد کار و سرپناه می دهد به بیرون از شهر برد.

غروب شده بود و در بیابانی سوت و کور این جوان حیوان صفت با توسل به زور و تهدید قصد داشت مرا طعمه هوس های پلید خود کند که داد و فریاد راه انداختم و در این لحظه مرد کشاورزی که در همان نزدیکی بود به کمکم آمد و او از ترس رهایم کرد و به سرعت متواری شد.من از پدر و مادرم گلایه مند هستم و دوست ندارم به خانه ای برگردم که شرم و حیا در آن رنگ باخته است. درخور یادآوری است با پی گیری کارشناس اجتماعی کلانتری شهید فیاض بخش مشهد دختر ?? ساله به پدربزرگش تحویل داده شد.درباره این ماجرا نظر یکی از مشاوران مجرب خانواده را جویا شدیم.

سیدمجید موسوی راد، کارشناس ارشد روان شناسی مرکز مشاوره پلیس خراسان رضوی معتقد است: اولین سوال ما این است که فرزندان این خانواده، رفتارهای خود را چگونه و از کجا آموخته اند؟ طبق نظریه یادگیری اجتماعی، فرزندان بدون این که هیچ گونه آموزش رسمی دریافت کنند فقط با مشاهده الگوهای رفتاری والدین، شیوه های رفتاری آنان را می آموزند و در شرایط مناسب آن رفتار را از خود بروز می دهند و همچنان که در این ماجرا می بینیم رفتار والدین دقیقا توسط فرزندان تقلید شده است تا جایی که دختر نوجوان هم احساس ناامنی می کند!

وی افزود: در بررسی اجمالی این مسئله باید بگوییم والدین، مسببان اصلی مشکلات فرزندان خود هستند. پس به تمامی پدران و مادران تاکید می کنیم رعایت پوشش مناسب، ادب کلامی و پرهیز از رفتارهای خارج از قاعده و... را در حریم مقدس خانه و خانواده مدنظر داشته باشند و سعی کنند با آگاهی و عشق واقعی، الگوی خوب و شایسته ای برای فرزندان خود باشند و مهارت های زندگی را به آنان بیاموزند.

[ دوشنبه 89/3/31 ] [ 12:41 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
کریس هاون وزیر انرژی انگلیس پس از اعتراف به رابطه نامشروع خود با یک زن دیگر اعلام کرد که پس از 26 سال زندگی مشترک، از همسر خود جدا می‌شود.

به گزارش شبکه ایران به نقل از روزنامه انگلیسی دیلی‌تلگراف، "کریس هاون" وزیر انرژی 55 ساله انگلیسی شب گذشته با اذعان به اینکه با "کارینا ترمینگهام" روابط نامشروع داشته است، از جدایی از همسر خود، پس از 26 سال زندگی مشترک خبر داد.

ترمینگهام زن مطلقه 44 ساله که در مرکز لندن زندگی می‌کند، یکی از اعضای ارشد ستاد اصلاحات انتخاباتی در بریتانیاست.




کریس هاون که از سوی دیوید کامرون به عنوان دهمین قدرت کابینه ائتلافی بریتانیا معرفی شده بود، پیش از این و از سال 1999 تا 2005 به عنوان نماینده جنوب شرقی انگلستان در پارلمان اروپا مشغول به کار بوده است.

این دومین رسوایی اخلاقی در سه هفته گذشته برای کابینه ائتلافی دیوید کامرون است و پیش از هاون، "دیوید لاوز" وزیر مشاور در امور دارایی کابینه نیز پس از اعتراف به علاقه خود به همجنس‌گرایی و اینکه از بودجه دولتی، هزینه اجاره آپارتمان شریک همجنس خود را پرداخت می‌کرده، از مقام خود کناره‌گیری کرده بود.

هفته گذشته نیز رسانه‌های انگلیسی اعلام کردند که یک نماینده زن 37 ساله عضو حزب محافظه‌کار انگلیس که به تازگی به پارلمان این کشور راه یافته، به داشتن روابط غیراخلاقی با یک عضو 27 ساله این حزب متهم شده است.

این روزنامه‌ها در گزارش خود آورده بودند که افشای تصاویر ویدیوئی نشان می‌دهد که "کارولین نوکز" که اکنون دختری 11 ساله دارد و "دیوید کامرون" نخست‌وزیر انگلیس او را سیاستمداری سخت‌کوش توصیف کرده است، با "جیمز دینسدال" یکی از مشاوران جوان حزب محافظه‌کار و مقام سابق حلقه جوانان این حزب رابطه نامشروع غیراخلاقی داشته است.

بر اساس گزارش روزنامه دیلی‌میل، کارولین نوکز و همسرش که هفته گذشته پانزدهمین سالگرد ازدواج خود را جشن گرفته بودند، حاضر به توضیح در خصوص تصاویر ویدیوئی منتشر شده، نشدند اما جیمز دینسدال که قرار است آینده حزب محافظه‌کار با افرادی مثل او رقم بخورد، در این خصوص اعلام کرد: تایید می‌کنم که کارولین نوکز و من رابطه نامشروع با یکدیگر داشته‌ایم و الان توضیح بیشتری در این خصوص نمی‌توانم بدهم.

به نظر می‌رسد روابط غیراخلاقی در میان سیاستمداران انگلیسی تبدیل به نوعی اپیدمی شده و این سیاستمداران سعی دارند در این خصوص از سارکوزی در فرانسه و از برلوسکونی در ایتالیا عقب نمانند!
[ دوشنبه 89/3/31 ] [ 12:38 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
همین مردم حتماً قضاوت خواهند کرد که این تصاویر و این ژست‌های جلوی دوربین عکاسان جهانی با شرایط فرهنگی جامعه‌ ایران که شما در آن‌جا نمایندگی‌اش می‌کردید تناسبی دارد یا نه؟
«نیما حسنی‌نسب» منتقد سینما و مجری مراسم افتتاحیه فیلم «هفت دقیقه تا پائیز» در نامه‌ای گلایه‌آمیز خطاب به «هدیه تهرانی‌» نوشت: چگونه است که آن شکل حضور در آن فستیوال‌های خارجی را جایز می‌دانید و حضور در یک مراسم داخلی را نه؟

به گزارش فارس «نیما حسنی‌نسب» منتقد سینما، مدیر سایت سینمای ما و مجری مراسم افتتاحیه فیلم «هفت دقیقه تا پائیز» در نامه‌ای به اظهارات «هدیه تهرانی» در رسانه‌ها پاسخ داد.

در بخشی از این نامه خطاب به این بازیگر سینما آمده است: «قصه‌ نیامدن شما به مراسم فرش قرمز فیلم «هفت دقیقه تا پائیز» با عذرخواهی من از حاضران تمام شد. خوشبختانه عدم حضورتان لطمه‌ای به جذابیت و گرمای مراسم نزد و بعد از توضیح و پوزش‌خواهی من - جز یک نفر - کسی سراغی هم ازتان نگرفت و اعتراضی نکرد. موضوعی که بهانه‌ این چند خط شد، نقل قولی بود که از شما در رسانه‌ها منتشر شد و در آن گفته بودید: «مردم خود بهتر می‌دانند که من معمولا در چنین برنامه‌هایی که با سروصدا و تشریفات خاص هم‌چون پیاده‌شدن از لیموزین و راه‌رفتن بر روی فرش قرمز و ... باشد، حاضر نمی‌شوم و اصولا این حضور را به دلیل عدم تناسب با شرایط جامعه جایز نمی‌دانم».

خانم تهرانی؛ مردمی که ادعا کردید بهتر می‌دانند، این روزها خیلی آسان به اینترنت دسترسی دارند و با یک جستجوی ساده در گوگل و سایت‌های دیگر می‌توانند عکس‌های شما را با ژست‌های عجیب در مراسم‌های مشابه جشنواره‌های درجه دوی غربی مثل سن سباستین ببینند. آن عکس‌ها و آن جشنواره که یادتان هست؟

همین مردم حتماً قضاوت خواهند کرد که این تصاویر و این ژست‌های جلوی دوربین عکاسان جهانی با شرایط فرهنگی جامعه‌ ایران که شما در آن‌جا نمایندگی‌اش می‌کردید تناسبی دارد یا نه؟ اعتراف می‌کنم که از هوش و درایت شما بعید می‌دانستم که در توضیح و توجیه عدم حضورتان در یک مراسم افتتاحیه‌ داخلی برای مردم سینمادوست و علاقمند چنین استدلال کنید که: «اصولا این حضور را به دلیل عدم تناسب با شرایط جامعه جایز نمی‌دانم». چگونه است که آن شکل حضور در آن فستیوال‌های خارجی را جایز می‌دانید و این یکی را نه؟ واقعاً اگر آن همه تلاش و تکاپو برای رساندن فیلم بهمن قبادی به فستیوال کن (یادتان که هست؟) نتیجه می‌داد، از لیموزین و فرش قرمز و مراسم آن‌جا هم همین‌طور دوری می‌کردید؟! یا اگر همراه با سازنده «شیرین» پای‌تان به فستیوال‌های ریز و درشت جهانی می‌رسید، باز هم به عدم تناسب فرهنگی و این جور چیزها فکر می‌کردید؟!

در ادامه این نامه آمده است: «خانم تهرانی؛ متاسفم که تمام تلاش‌های ده ساله‌تان برای راه رفتن روی فرش قرمزهای جشنواره‌های فرنگی بی‌نتیجه ماند. کاش لااقل به حرمت کشورتان، مردمی که دوست‌تان دارند و کسانی که با احترام و اشتیاق زیر پای بازیگر هنرمند کشورشان فرش قرمز پهن کرده بودند، این چند جمله را نمی‌گفتید. شاید آن‌وقت عدم حضورتان در مراسم کم‌تر آزاردهنده و توهین‌آمیز جلوه می‌کرد. شاید آن وقت کم‌تر کسی به فکرش می‌رسید ازتان بپرسد در شرایط ملتهب سال گذشته چطور آن همه وقت و انرژی و هزینه را صرف پرتجمل‌ترین و گران‌ترین نمایشگاه هنرهای تجسمی ایران کردید و منابع مالی آن همه تجمل و تفنن برای مکاشفه در باب قطرات آب و باران را چگونه تامین کردید؟! واقعاً برپایی نمایشگاه بزرگ عکس‌های طبیعت در آن روزهای عجیب با «شرایط جامعه» تناسب داشت که حالا در مقابل یک افتتاحیه کوچک اما پر احترام برای هنرمندان و سینماگران خوب ایرانی دم از عدم تناسب با شرایط جامعه می‌زنید؟ ... اجازه بدهید این حکایت را بگذارید و بگذاریم برای وقت دیگر.

در بخش دیگر نامه حسنی‌نسب آمده است: ... اما این‌که گفته‌اید "به هیچ عنوان و به هیچ کس قول شرکت در مراسم را ندادم " توهینی آشکار به آن‌هایی‌ست که حضور شما را از قول خودتان به سایت «سینمای ما» و خود من خبر دادند. آقای جمال ساداتیان، تهیه‌کننده، و آقای علی تیموری، دستیار و برنامه‌ریز «هفت دقیقه تا پائیز» که زحمت دعوت از عوامل و جمع‌کردن‌شان در روز مراسم برعهده ایشان بود، قول و وعده‌ حضورتان را به ما اعلام کردند و ما هم در سایت خبرش را دادیم.

نه من و نه هیچ کدام از همکاران سایت سینمای ما در این دعوت و خبررسانی دخالتی نداشتیم و همه چیز را به عهده‌ی تهیه‌کننده و برنامه‌ریز فیلم گذاشیم. تکذیب شما اتهام مستقیم دروغ‌گویی به نزدیک‌ترین همکاران‌تان در فیلم است که لابد خودشان اگر صلاح بدانند پاسخ خواهند داد. فقط ای‌کاش علی تیموری عزیز متن آخرین اس‌ام‌اس شما را که نیم‌ ساعت پیش از شروع مراسم فرستادید، نگه داشته باشد!
مطالب مرتبط

[ دوشنبه 89/3/31 ] [ 12:38 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

کاریکاتور روز


[ دوشنبه 89/3/31 ] [ 12:37 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
اعدام "عبدالمالک ریگی" سرکرده گروهک تروریستی موسوم به "جندالله" که مورد حمایت برخی کشورهای غربی از جمله آمریکا بود امروز بازتاب وسیعی در رسانه های جهان داشت.

صبح امروز یکشنبه با حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب اسلامی، عبدالمجید ریگی با نام مستعار "عبدالمالک" با حضور تعدادی از خانوادهای شهدا و جانباختگان جنایات تروریستی در محل زندان اوین به دار مجازات آویخته شد و اعدام سرکرده گروهک تروریستی جندالله بازتاب های متفاوتی را در میان رسانه های جهان داشت.

در همین رابطه خبرگزاری آمریکایی آسوشیتد پرس در گزارشی به اعدام "عبدالمالک ریگی" سرکرده گروهک تروریستی جندالله پرداخت.

همچنین روزنامه اکپسرس تریبیون چاپ پاکستان در همین راستا با سفیر جمهوری اسلامی ایران در پاکستان گفتگو کرده است که "ماشاالله شاکری" در این گفتگو به استفاده سیا از شهرهای کویته و کابل برای بی ثبات کردن کشورمان اشاره می کند.

همچنین خبرگزاری فرانسه با اشاره به اعدام ریگی به نحوه بازداشت این سرکرده گروهک تروریستی جندالله پرداخت.

خبرگزاری چینی شینهوا نیز ضمن پرداختن به موضوع اعدام ریگی مقر گروهک تروریستی جندالله را پاکستان خواند.

همچنین رویترز در یک سناریوی جدید و در تلاش برای جوسازی علیه جمهوری اسلامی ایران خبر اعدام ریگی را به گونه ای شرح داد که حکومت ایران که اکثریت آن شیعه هستند، یکی از رهبران گروه سنی را به دار آویخت.

شبکه الجزیره نیز اعلام کرد که عبدالمالک ریگی امروز در تهران به دار آویخته شد.

این شبکه عربی همچنین با اشاره به جنایات ریگی اعلام کرد که وی متهم است که از سال 2005 بیش از 150 نفر را کشته است.

ریگی چهارم اسفند سال گذشته توسط نیروهای اطلاعاتی ایران درعملیاتی دقیق و هوشمندانه در پرواز دبی به قرقیزستان دستگیر شد
[ دوشنبه 89/3/31 ] [ 12:37 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
برخورد ناشایست سفارت آلمان در تهران با یک تبعه ایرانی، منجر به بیهوشی و انتقال وی به بیمارستان شد.

به گزارش ایسنا، صبح یک‌شنبه خانم 55 ساله ایرانی در حالی که برای انجام امور اداری به سفارت آلمان در تهران مراجعه کرده بود از سوی کارمندان این سفارت مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

وی که ابتدا با همراهی کارمندان سفارت وارد آن محل شده بود با فحاشی ماموران آن‌جا مواجه می‌شود. آن‌ها تلاش کردند تا وی را از سفارت بیرون کنند که در نهایت منجر به آسیب دیدن دست‌ها و گردن وی می‌شود.

سرانجام این خانم 55 ساله در حالی که بیهوش شده بود از سوی مردمی که مقابل سفارت بودند، عازم بیمارستان سینا شد.

به گزارش ایسنا، هم اکنون بخش‌های مختلف وزارت امور خارجه مشغول بررسی این برخورد سفارت آلمان در تهران با شهروند ایرانی هستند.
[ دوشنبه 89/3/31 ] [ 12:36 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
بر خلاف تصور عمومی دیدار های خصوصی با آقایانی مانند حبیب و معین در تهران انجام نشده و ریشه در نیویورک دارد .
بر اساس آخرین اخبار و اطلاعات مربوط به ورود برخی خوانندگان لس آنجلسی به کشور، بیژن مرتضوی پیش از این هم چندین بار به ایران آمده و بحث ورود معین به رغم تکذیب در بی بی سی، جدی است. همچنین بر خلاف اخبار موجود، دیدار این خوانندگان با برخی مسئولان دولتی نه تهران بلکه در نیویورک انجام شده است.

به گزارش «فردا» رضا رشید پور که برای اولن بار عکس حبیب از خوانندگان لس آنجلسی را در وبلاگ خود کار کرد و با این اقدام شایعه های ورود او به ایران را تائید کرد، در مطلبی به همین موضوع اشاره کره و نوشته؛ سفر آقای مرتضوی به کشورمان مسبوق به سابقه بوده و ایشان برای مراودات خانوادگی بارها به تهران آمده اند . اما صورت مساله در مورد آقای معین متفاوت است . ایشان حدود یک ماه پیش با دفتر حفاظت منافع ایران در واشنگتن تماس گرفته و برای سفر به ایران اظهار تمایل کرده اند .

پاسخ مقامات مربوط به این درخواست مثبت بوده و حتی از این تصمیم استقبال هم کرده اند . اما در ادامه معین برای اطمینان بیشتر تضمین کافی خواسته که ظاهرا این تضمین هم به ایشان داده شده . انتشار زود هنگام این خبر باعث پدید آمدن واکنشهای متضاد شده و معین مجبور می شود تا برای کاستن از این هجمه در گفتگو با تلویزیون بی بی سی تمام قضیه را تکذیب کند .

جالب این است که همه ی این علاقه مندی ها برای بازگشت به ایران نتیجه ملاقات برخی مقامات رسمی با چهره های سرشناس در آمریکا بوده . بنابراین بر خلاف تصور عمومی دیدار های خصوصی با آقایانی مانند حبیب و معین در تهران انجام نشده و ریشه در نیویورک دارد

[ دوشنبه 89/3/31 ] [ 12:36 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
مردم سیستان و بلوچستان با شنیدن خبر اعدام عبدالمالک ریگی شادمان شدند .

به گزارش واحدمرکزی خبر،مردم این استان از صبح امروز با ارسال پیامک هایی ضمن اعلام این خبر ، آن را به یکدیگر تبریک می گویند .

 

" ریگی اعدام شد " ، " مالک بالاخره به سزای اعمالش رسید " ، " شرور عبدالمالک به درک واصل شد " ، " فرزند شیطان نابود شد " از جمله مضامین این پیامک هاست .


[ یکشنبه 89/3/30 ] [ 12:8 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
نمایندگان مجلس وقف اموال مراکز آموزش عالی و غیردولتی، غیرانتفاعی که هیات موسس یا هیات امنای آنها حق تصرف مالکانه نسبت به آن را دارند و تا تاریخ تصویب این قانون صیغه وقف آن جاری شده است و یا در آینده جاری شود معتبر دانستند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، در جلسه علنی امروز نمایندگان در حین بررسی جزئیات طرح حمایت از تاسیس و تقویت موسسات و مراکز آموزشی عالی غیردولتی موادی از آن را تصویب کردند.

بر این اساس، اساسنامه دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی غیردولتی به پیشنهاد هیات موسس و حسب مورد به تصویب شورای گسترش وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری و یا بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت خواهد گرفت. همچنین فرایند اداری تصویب فوق در صورت آماده بودن مدارک نباید بیش سه ماه به طول بیانجامد.

گفتنی است اساسنامه اولیه دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی غیردولتی که فعالیت خود را با آن آغاز کرده و به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسیده است، همچنان معتبر بوده و هرگونه تغییر در آن با پیشنهاد هیات موسس و تایید شورای عالی انقلاب فرهنگی صورت خواهد گرفت و کلیه مصوبات وضع شده مغایر با این تبصره لغو می‌گردد.

براساس مصوبه نمایندگان، وقف اموال مراکز آموزش عالی و غیردولتی، غیرانتفاعی و سایر موسسات غیردولتی غیرآموزشی که هیات موسس یا هیات امنای آنها حق تصرف مالکانه نسبت به آن را دارند و تا تاریخ تصویب این قانون صیغه وقف آن جاری شده است و یا در آینده جاری شود معتبر است. همچنین نوع وقف در این بند از نوع وقف آن است.


[ یکشنبه 89/3/30 ] [ 12:7 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
بسم‌اللَّه الرحمن الرحیم‌
بسم‌اللَّه القاصم الجبّاربن، مُبیر الظالمین، بسم‌اللَّه الرّبّ المستضعفین، بسم‌اللَّه الواحد القهّارِ الجبّار المنتقم، بسم‌اللَّه الحىّ القیوم، بسم‌اللَّه الاَحَدِ الصَّمَد، اَلَّذى لَم یلد و لَم یولَد وَلَم یکُنْ لَهُ کفواً اَحَد.

واژه شیعه از ریشه "شَیعَ "، به معناى پیرو هدفى مشخص مى‌باشد. اولین ندایى که در صدر اسلام علیه مقام‌پرستى و خودکامگى‌هاى خلفاى بعد از پیغمبر(ص) بلند شد، نداى شیعه بود. مکتبى که به پیروى از عدالت، تواضع و خشوع على‌u نسبت به مظلومان، مسیر خود را تعیین کرده و این خط مشى، تاکنون نیز به وسیله پاسداران حقیقى مذهب حَقّه شیعه ادامه یافته و امتیاز خود را نسبت به مذاهب مقام‌پرست، استعمارگر یا استعمار شده - چه اسلامى و چه غیراسلامى - حفظ کرده است.
رخدادهاى تاریخ و حقایقى که در طول زمان تا به اکنون به وقوع پیوسته‌اند، همگى شاهد بر این مدعایند که رهبران حقیقى شیعه همواره حتى اندک زمانى فرصت زورگویى و استثمار را به مقام‌پرستان معاصر خود نداده‌اند و با نداىِ اِنّ الحَیاة عَقیدَةٌ و جَهاد، پوزه آنان را به خاک فلاکت مالیده‌اند و همواره در این راه، پیروز واقعى بوده‌اند.

بلى، شیعه بدین ترتیب از همان اولین قدمِ زور و توطئه، حق را گفته، و حق را خواسته، و به حق عمل کرده و در این راه شهیدانى داده تا به وجود ظلم، شهادت دهند. هدف شیعه در اصرار براى برانداختن ظلم و حُبّ جاه و مقام، اصلاح جامعه و جایگزین کردن عدل و فراهم نمودن محیطى سالم جهت کلیه افراد جامعه است. چون ریشه فساد همانا مظالم، مقام‌پرستى‌ها، نیرنگ‌بازى‌ها، گزارش‌هاى کذب، بورکراسى‌هاى مزوّرانه و پرونده‌سازى‌هاى دروغین با هدف کسب یا ارتقاء پایه شغلى، درجه و امثالهم است.
یکى از خصلت‌هاى شیعه، برانداختن فساد و فاسد و جور و جبار مى‌باشد. آنان که براى گرفتن ستاره(3) به آسمان مى‌پرند و بعد از به دست آوردن آن و فرود آمدن، مظلومان و ستم‌دیدگان و مستضعفین را زیر پاى خود خرد مى‌کنند، از جمله فاسدان و جباران مى‌باشند. قرآن به صراحت در سوره شورا، آیه 41 درباره اینان مى‌فرماید: اِنَّما السَبیلُ عَلى الذین یظلِمُونَ النّاسَ وَ یبغُونَ فىِ‌الارضِ بِغَیرِ الَحقّ اُولئِکَ لَهُم عَذابٌ اَلیم.

یعنى: تنها راه مؤاخذه، بر آنانى است که به مردم ظلم مى‌کنند و در زمین به ناحق فساد برمى‌انگیزند، بر آنان در دنیا، انتقام و در آخرت، عذاب دردناک است.
و در آیه 43 همین سوره مى‌فرماید: وَ مَن یضلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ وَلىٍّ مِن بَعدِه وَ تِرىَ الظالِمینَ لَما رَأ وُ العَذابَ یقُولُونَ هَل اِلى مَرَّدٍ مِن سَبیل؟
یعنى: هر که را خدا گمراه کند، دیگر جز خدا براى او یاورى نباشد و ستم‌کاران را بنگرى که چون عذاب قیامت را به چشم ببینند، در آن حال با حسرت و پشیمانى گویند: اى خدا، آیا راهى براى بازگشت به دنیا براى ما هست؟
و آیه 44 همین سوره مى‌فرماید: وَ تَریهُم یعَرضوُنَ عَلَیها خاشِعینَ مِنَ الذُّلِّ ینظُروُنَ مِنْ طَرفٍ خَفّىٍ وَ قالَ الذَّینَ آمَنوُا اِنّ الخاسِرینَ الَذّینَ خَسَروُا اَنفُسَهُم و اَهلیهم یومَ القِیامَه اَلا اِنَّ الظّالِمینَ فى عَذابٍ مُقیم.
یعنى: و آن ظالمان را بنگرى که به دوزخ مى‌نگرند و در آن حال، مؤمنان گویند:
آرى، زیانکاران آنانند، آنان کسانى هستند که خود و خانواده خود را در روز قیامت به زیان افکنده‌اند وَ اِى مردم! بدانید که ستم‌کاران عالم به عذاب اَبَدى گرفتارند.
قرآن همچنین ما را به رفع فساد و ظلم و از بین بردن آنها در سوره انبیاء، آیاتِ 12، 13 و 14 فرا مى‌خواند و مى‌فرماید: لا تَرکُضُوا وَارجِعُوا اِلى ما اُثرِفتُم فیهِ وَ مَساکِنِکُم لَعَلَّکُم تُسئَلون * قالوُا یا وَیلَنا اِنا کُنَّا ظالِمین * فَما زالَت تِلکَ دَعویهُم حَتَّى جَعَلناهُم حَصیداً خامِدین.
یعنى: مگریزید که گریز، فایده ندارد، بلکه رو به خانه‌هاى خود آرید و به اصلاحِ فساد کارهاى خویش که ممکن است روزى درباره آنها بازخواست شوید بپردازید. در آن هنگام، ظالمان از سر حسرت و ندامت گفتند: واى بر ما که سخت ستمکار بودیم و پیوسته همین گفتار حسرت‌بار بر زبان‌شان بود تا آن‌که همه را طعمه شمشیر مرگ و هلاکت ساختیم.
آیا سزاى رجعت از فساد به نیکى و اصلاح و از ظلم به عدالت و از زور به مساوات آن است که افراد بیگناه که تنها به اتهامات دروغین متهم شده‌اند، در دادگاه محاکمه شوند؟ اگر معنى آن همه این است، دیگر حرفى براى گفتن نیست و قرآن در آیاتى که ذکر شد، سرنوشت فاسدین و ظالمین را مشخص کرده، ولى اگر بخواهیم قدمى سازنده در راه اصلاح برداریم، باید فاسدان و ظالمان را بشناسیم و حیله‌ها و نیرنگ‌هاى داهیانه آنها را دریابیم. براى این مقصود و مِن بابِ نمونه، توصیه من این است که به پرونده پر از اتهاماتِ کذب اینجانب مراجعه شود. این اتهام‌ها، تماماً دروغ و عارى از حقیقت هستند و اینان [بازجویان و شکنجه‌گران رژیم‌] با اِعمالِ شکنجه‌هاى سخت و طاقت‌فرسا و اَعمالِ شنیعِ ضدانسانى که به جرأت مى‌توانم بگویم حتى در حیطه حیوان هم جایز نیست، سعى کرده‌اند براى اثباتِ آنها از من اعتراف بگیرند.

مگر یک انسان چقدر قدرت تحمل دارد که به همان صورت که گفته شد، شکنجه شده و به او انواع توهین‌هاى رکیکِ ناموسى و عقیدتى بشود؟! من که دیگر حتى تحملِ اندیشیدن به تبعاتِ قبول خواسته‌هاى آنان را هم نداشتم، با خودم فکر کردم که با پذیرش این اعتراف‌هاى تحمیلى هر بلایى را که بر سرم خواهند آورد، عیبى ندارد، ولى در مقابلم، به دین و عقیده و ناموس و حیثیتم توهین‌هاى سفیهانه نشود. از این لحاظ، چیزهایى را که آنان دیکته کردند، من نوشتم و حال، از آن ریاست محترم تقاضا دارم تا جهت روشن شدن موضوع - حتى براى خودم - آن مدارکى را که به اصطلاح از من گرفته شده و به عنوان مدرک جرم من در پرونده درج گردیده، در حضور دادگاه ارائه شود تا در این مورد، به دفاعیات شفاهى ادامه دهم.

در خاتمه، با توجه به ایمانى که به وعده خداوند دارم که فرموده: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَى الَذّینَ استُضعِفُوا فى‌الارضِ وَ نَجْعلَهُم اَئِمةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارثین. یعنى: و مى‌خواهیم منت بگذاریم بر کسانى که در زمین ضعیف نگه داشته شده‌اند و آنان را پیشوایان و وارثین قرار دهیم، از ریاست محترم و قضاتى که در این دادگاه حضور دارند تقاضامند است تا واقع‌بینانه و از روى عدل و حکمِ وجدان بیدار و بى‌نظرى کامل در این مورد قضاوت نمایند.
اِنَّ اللهَ یدافِعُ عَنِ الذینَ آمَنوُا اِنّ اللهَ لا یحِبُّ کُلَّ خوَّانٍ کَفوُر.
یعنى: همانا خداوند از ایمان‌آورندگان به حقیقت دفاع مى‌کند و خداوند هرگز خیانت‌کار و ناسپاس را دوست ندارد.
وَالسَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُدى وَ دینِ الحقّ(4)
متوسلیان‌

در پاییز سال 1357، با اوج‌گیرى تظاهرات اعتراضى ملت مسلمان ایران و شکست سیاست مشت آهنین رژیم - که عملاً با اعلام ناگهانى مقررات حکومت نظامى در تهران و هفده شهر کشور و کشتار مردم در میدان ژاله(5) سابق تهران در هفده شهریور 1357 آغاز شده بود - کارگزاران دستگاه طاغوت، به منظور مهار امواج گدازان آتشفشان انقلاب و تضمین بقاى حاکمیت نامشروع خاندان پهلوى، دست به کار اجراى خیمه شب‌بازى جدیدى شدند. این بار، عفریت "عارى از مهر "، شعبده‌اى دیگر آغاز کرد و وعده داد که در صدد آزاد کردن زندانیان سیاسى است. حیله‌اى که به زعم اربابانِ آمریکایى دیکتاتور، مى‌توانست ضمن جلب رضایت افکار عمومى مردم، جزیره ثباتِ حکومت جیمى کارتر در منطقه خلیج فارس را از خطر غرق شدن در دریاى انقلاب خمینى مصونیت بخشد.
خواهر نستوه احمد مى‌گوید:

"... رژیم دچار وحشت عجیبى شده بود. اوایل انقلاب، یکى از شعارهاى مردم، درخواست آزادى زندانیان سیاسى بود و طاغوت به خیال این که با آزاد کردن زندانى‌ها مى‌تواند دهان مردم را ببندد و بعد از چند وقت، آبها که از آسیاب افتادند، دوباره بگیر و ببند را شروع کند، رسماً اعلام کرد که مى‌خواهد زندانیان سیاسى را آزاد کند.
اتفاقاً اسم احمد جزو فهرست اول اسامى زندانى‌هایى بود که قرار شد آنها را آزاد کنند... من هنوز بریده خبر روزنامه‌هایى که اسم او را جزو زندانى‌هاى آزاد شده چاپ کرده بودند، دارم. "

احمد بعدها در مصاحبه‌اى در مورد ماجراى آزادى خود از زندان طاغوت، به اختصار گفته است:

"... بعد از آن چند ماه زندان، بالاخره در زمان دولت نظامى ازهارى، آزاد شدم. "

در هفتم آذر سال 1357، احمد از زندان رهایى یافت و به آغوش پُر مهر ملت مسلمان و مبارز ایران بازگشت. یکى از زندانیان سیاسىِ لرستانىِ همزنجیر احمد از آن روز با شکوه، این‌گونه روایت مى‌کند:

"... وقتى داشتیم از در زندان خارج مى‌شدیم، از احمد پرسیدم: خب، حالا مى‌خواهى چه کار کنى؟ گفت: معلوم است، برمى‌گردم تهران، کانون مبارزه آنجاست. فقط از شما یک خواسته‌اى دارم.
گفتم: بفرما، هر چه بخواهى اگر در توان من باشد انجام مى‌دهم. احمد گفت: این رژیم دیگر رفتنى شده، مى‌خواهم به من قول بدهى هر وقت این نهضت پیروز شد و براى محاکمه عوامل جنایتکار رژیم شاه دادگاهى در لرستان تشکیل دادند، حتماً مرا هم با خبر کنى تا بیایم و علیه جانیان ساواک لرستان شهادت بدهم.
گفتم: به روى چشم.
احمد همان روز سوار اتوبوس شد و به تهران رفت. "

روزهاى سراسر رنج و شکنجه زندان، روح حقیقت‌جوى احمد را به خوبى صیقل داد و خصائل کریمه‌اى همچون صبر و اخلاص را در وجود سرشار از خشم و خروش مقدس او علیه بیداد آریامهرى، شکوفا کرد. پولاد وجود احمد، در کوره گدازانِ دوران اسارت مشقت‌بار قوام یافت و آب‌دیده شد. یکى از یاران دیرینه احمد، درباره خصائل و اخلاق مبارزاتى او روایت مى‌کند:

"... احمد در مورد سوابق مبارزاتى قبل از انقلاب خودش، اصلاً اهل خودنمایى و تفاخر نبود...
خیلى خوب مى‌دانستم که دوران اسارت این مرد در زندان شاه، از جمله سخت‌ترین روزهاى زندگى‌اش بوده. یک‌بار که از او درباره مبارزات سیاسى آن دوران و قضایاى زندان رفتنش سوال کردم، یک نگاه عمیقى به ما انداخت و گفت: تو چه کار به گذشته‌ها دارى؟ حال را دریاب. ببین حالا دارم چه کار مى‌کنم.
از این جواب مختصر و مفیدى که داد، فهمیدم آدمى نیست که اهل جار زدن خودش به عنوان زندان رفته و سیلى خورده باشد؛ آن هم با سابقه‌اى آن همه درخشان! ".

پس از فرار ذلت‌بار شاه معدوم، همزمان با گسترش تظاهرات مردمى و فرار روزافزون نظامیان مسلمان از پادگان‌ها، احمد بلافاصله نقش رابط و هماهنگ‌کننده تظاهرات مردمى در محلات جنوبى شهر تهران را بر عهده گرفت؛ ضمن آن که با حرکت‌هاى مکتبى محافل دانشجویى دانشگاه علم و صنعت و روحانیت مبارز تهران نیز رابطه‌اى تنگاتنگ برقرار کرده بود. در پى بازگشت پیروزمندانه رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره) به تهران، احمد نیز به‌سان دیگر فرزندان معنوى امام(ره)، روند مبارزه با پس‌مانده‌هاى طاغوت فرارى را شدت بخشید و در جریان رویارویى مردم با چکمه‌پوشان حکومت نظامى تهران، بارها تا مرز شهادت پیش رفت.
در جریان درگیرى‌هاى مسلحانه روزهاى سرنوشت‌ساز 21 و 22 بهمن 1357، همیشه و همه جا مى‌شد احمد را دید که بى‌پروا و خستگى‌ناپذیر، معرکه گردان مصاف مردم مسلح با نیروهاى روحیه باخته ساواک و گارد مزدور شاهنشاهى است.
پیروزى انقلاب اسلامى در عصر آفتابى 22 بهمن 1357 و فروپاشى ارکان رژیم طاغوت، مبشّر آغاز عصر نوینى در تاریخ حیات معنوى و اجتماعى ملت ایران بود. در پى سرنگونى رژیم، بلافاصله محاکم انقلابى تشکیل شدند و مجازات عوامل جنایت‌پیشه و فاسد دیکتاتورى پهلوى را در دستور کار خود قرار دادند. همرزم روزهاى اسارت احمد مى‌گوید:

"... بعد از پیروزى انقلاب، مردم رفتند سروقت عناصر فاسد و جبار رژیم شاه. در لرستان رییس فاسد و جنایتکار شهربانى استان، سرهنگ فضائل احمدى، دستگیر شد و در حالى که از آن همه سطوت و جبروت پوشالى کمترین نشانى در احوالاتش به چشم نمى‌خورد، به حکم دادگاه انقلاب محاکمه و تیرباران شد. احمدى معدوم، کسى بود که بدترین شکنجه‌ها و توهین‌ها را در حق "احمد متوسلیان " روا داشت. یادم هست بعد از اعدام سرهنگ احمدى و موقعى که مى‌خواستند عوامل سفّاکِ دایره اطلاعات شهربانى خرم‌آباد و بازجوهاى اداره سوم ساواک لرستان را محاکمه کنند، بنابر قولى که به احمد داده بودم، تلفن زدم تهران و به او گفتم: روز تقاص پس دادن جلادهاى طاغوت فرا رسیده، کى مى‌آیى لرستان تا در دادگاه علیه‌شان شهادت بدهى؟!
شاید حدود یک دقیقه سکوت کرد و جوابم را نداد. دوباره سؤالم را تکرار کردم. صداى او را از پشت خط شنیدم که با لحنى اندیشناک جواب داد: من به خرم‌آباد نمى‌آیم. شوکه شدم. پرسیدم: آخر براى چه؟ گفت: هرکسى خودش باید درباره اعمال خودش جوابگو باشد. اگر تو دوست دارى، برو و در دادگاه علیه آن ناجوانمردها شهادت بده، ولى من از حق خودم گذشتم. واگذارشان مى‌کنم به خدا. بدترین کیفر براى آنها همین ذلت و نکبتى است که حالا دارند توى آن دست و پا مى‌زنند. اصلاً باورم نمى‌شد. هر چقدر به احمد اصرار کردم، حرف او دو تا نشد.
فقط گفت: من از آنها گذشتم برادر. "

احمد دیگر به گذشته‌ها پشت کرده بود و تنها به آینده روشنى چشم دوخته بود که منادى آن، مردى پاک از سُلاله رسولان الهى بود.











سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان در منطقه کردستان

[ یکشنبه 89/3/30 ] [ 12:6 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
          مطالب قدیمی‌تر >>

.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 1615863