کشمکش بر سر انتشار دادن یا ندادن خاطرات محمود احمدینژاد درباره دوران ریاستجمهوری هشت سالهاش بر ایران و خاطرات هاشمی درباره رخدادهای سال 88 در حالی استمرار دارد که همه تحلیلها از منظر سیاسی به این خاطرات مینگرند و اهمیت تاریخی انتشارات این خاطرات که با قرار گرفتن در کنار تاریخهای شفاهی، حقایق را برای مردم مشخص میسازند و قضاوت آیندگان و به طور خاص مورخان را درباره حوادث یک دهه اخیر روشنتر خواهد ساخت، نادیده گرفته شده است.
به گزارش «تابناک»، «این کتاب حدود پنج ماه قبل از برگزاری نمایشگاه کتاب مسیر دریافت مجوز را آغاز و طی کرد و ما برای حصول اطمینان کتاب را برای بررسی به چند نهاد خارج از وزارتخانه هم دادیم. من کتاب را نخواندهام اما فرایندی که طی شد اداره کتاب را به این نتیجه رساند که انتشار این کتاب بلامانع است. ما برای بررسی کتاب ضوابطی داریم که شورای انقلاب فرهنگی تصویب کرده و با این معیارها سراغ کتابها میرویم اما درباره محتوای کتاب قضاوت خاصی نمیکنیم. ما مانند اداره استاندارد هستیم و معیارهایمان را با کتاب مطابقت میدهیم اما اداره کتاب ضامن این نیست که پاراگراف به پارگراف کتاب درست باشد و جمله خطایی در آن نباشد. این موضوع چه درباره این کتاب و چه درباره کتابهای دیگر صادق است.»
این گفتهها، بخشی از اظهاراتِ چند ساعت پیش سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در نشست نمایشگاه کتاب است که در محل شورای فرهنگ عمومی برقرار بود. شاید بتوان چنین تعبیر کرد که این سخنان صالحی، به نوعی تلاش برای جلوگیری از ترکشهایی است که امکان دارد، سراغ او و همکارانش را پس از عرضه کتاب آخرین خاطرات آیت الله هاشمی از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در نمایشگاه کتاب تهران بگیرد و شاید حتی برخی خواستار توقف توزیع این کتاب در نمایشگاه شوند. اینها گمانهزنیهایی درباره کتابی است که دو سال و نیم توقیف بوده و هرچند وقوعش قطعی نیست، اگر رخ دهد، رویداد دور از انتظاری نیست.
در چنین فضایی سخن گفتن از انتشار خاطرات دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد راحتتر است؛ اما انتشار خاطرات احمدینژاد نیز با مخالفتهایی همراه شده است؛ کتابی که ظاهراً چاپش بهمن سال گذشته در مرکز اسناد با دیدار احمدینژاد و مشاورش در دوران ریاست جمهوری کلید خورد. همان زمان حسینیان هم اعلام کرد که دیدارش با احمدینژاد سیاسی نبوده و تنها در مورد چگونگی، زمان گرفتن و دریافت خاطرات رئیسجمهوری متمرکز بوده است.
علی جنتی، وزیر ارشاد در مورد چاپ این کتاب و امکان گرفتن مجوز از وزارت ارشاد گفته است: «من در جریان این کتاب نیستم اما اگر به وزارت ارشاد بیاید مجوز انتشار میگیرد» و البته نمیتوان تا این خاطرات را ندید و نخواند، با جزئیاتش مواجه نشد. همچون وزیر فرهنگ و ارشاد نظر قطعی داد، چرا که شاید احمدی نژاد که در مقام رئیس جمهور از بسیاری از مسائل محرمانه کشور باخبر بوده، مباحثی را مطرح نماید که اساساً صدور مجوز انتشار این کتاب را از ید قدرت وزارت فرهنگ و ارشاد خارج و یا در این باره با رعایت همه این اصول، کتابی را عرضه کند که انتشارش بلااشکال بوده و اقبال عمومی را نیز در پی داشته باشد.
هر چه از تاریخ معاصر فاصله بگیریم، قضاوت در این باره برای مورخان دست یافتنیتر و سادهتر میشود و آنچه قضاوت و دستیابی به حقیقت را سادهتر میسازد، کنار هم گذاردن روایتهای گوناگون اشخاص موثر در یک مقطع از تاریخ است که از خاطرات مکتوب و شفاهی شان استخراج میشود و از این نگاه، شاید تلاش برای انتشار ندادن خاطرات این دو رئیس جمهور سابق، تنها به قضاوت آیندگان درباره تاریخ معاصر ضربه وارد کند و روزنههای بررسی تاریخ معاصر را با کشمکش بر سر احمدینژاد و هاشمی نبندیم.
اما از نگاه دیگر به زعم برخی ناظران، انتشار برخی از این خاطرات به ویژه خاطرات سیاستمداران ارشد میتواند آسیبهای دیگری در پی داشته باشد و یا منجر به طرح اتهاماتی نسبت به دیگران شود. در مواجهه با این نقد، اتفاقاً انتشار این خاطرات در دوران معاصر ـ که همه طرفهای ذینفع و مسئول زنده هستند ـ کمک بیشتری به روشن شدن حقایق تاریخی میکند، چرا که بلافاصله طرفین ماجرا، اقدام به پاسخگویی درباره ماجرا کرده و اگر دروغی نیز بیان شده باشد، در قالب این پاسخها آشکار میشود و تاریخ شفاف تر به نسل آینده منتقل خواهد شد.
تاریخ معاصر ایران به اندازه کافی از منتشر نشدن خاطرات مسئولان معاصر ضربه خورده و شاید یکی از هوشمندانهترین پروژهها در این زمینه، پروژه تاریخ شفاهی باشد که چندین سال پیش توسط کتابخانه ملی پیاده سازی شد و بر پایه آن، با بسیاری از چهرههای موثر در رژیم پهلوی نیز گفتوگوهایی شد و خاطرات شفاهی آنها نیز مستند شد؛ پروژهای میلیون دلاری که البته منتقدانی داشت؛ اما هنگامی که مورخین اشاره کردند حتی اگر برگهایی از این خاطرات شفاهی دروغ باشد، با روی هم انداختن این خاطرات، بخشهای ناهمگون مشخص میشود و حقیقت از طریق تطبیق خاطرات آشکار خواهد شد، منتقدان نیز با این پروژه تاریخ نگاری همراه شدند و اتفاقاً این پروژه دلایل سقوط شاهنشاهی پهلوی را برای هر ناظری مشخصتر ساخت.
شاید به جای دامن زدن به این فضای پرتنش بر سر خاطرات دو رئیس جمهور پیشین ایران، در پی تک تک مقامات ارشد سابق کشورمان ـ مثبت یا منفی ـ رفت و خاطرات ایشان را از دوران مسئولیتشان در قالب تاریخ شفاهی یا خاطرات مکتوب مستندسازی کرد و برای آیندگان منتشر نمود و منابع محدود برای قضاوت بهتر درباره حوادثی که در دهههای اخیر رخ داده را توسعه داد؛ امری علمی که مورخین بر ضرورتش تأکید دارند، ولی مباحث روزمره و کشمکشهای سیاسی، تاکنون مانع از تحقق فراگیرش شده است.