چرا باید از دریافت یارانه انصراف داد؟»؛ نخست این پرسش را از دور و اطرافیان و حتی خودمان پرسیده و پاسخ را گوشهای از ذهنمان نگه داریم تا بعد برسیم به نقش کسانی که میتوانند و باید در شکلدهی پاسخ به این پرسش نقش داشته باشند و در میانه راه نامنویسی مرحله دوم هدفمندی، عملکردشان قابل قضاوت به نظر میرسد.
به گزارش «تابناک»، هرچند از نیمه بهمنماه سال 92 که رئیس صداوسیما طی حکمی، معاون سیاسیاش را به سمت رئیس ستاد هدفمندی یارانهها در رسانه ملی منصوب کرد تا گام نخست برای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانهها آغاز شود تا به امروز بیش از دو ماه گذشته و نامنویسی مرحله دوم این طرح به نیمه راه رسیده، کارکرد این رسانه فراگیر در این مدت به گونهای بوده که کمتر توانسته رضایت عمومی را به دنبال داشته باشد.
آن روز ضرغامی به معاونش مأموریت داد، «با شرکت منظم در کمیسیونهای مرتبط با این طرح در دولت، اقدامات جامعی را برای موفقیت و به ثمر نشستن آن در رسانه ملی سامان دهید؛ رویکرد سازمان صداوسیما حمایتی، تبیینی همراه با زمینهسازی اجتماعی است»، ولی امروز گلایههایی که در این باره مطرح میشود، نشان میدهد که این مأموریت به خوبی انجام نشده است.
از یک سو برخی نقش حمایتی رسانه ملی را مورد ابهام قرار میدهند و آن را مخدوش میدانند و برخی نقش تبیینی و زمینهسازی اجتماعی این رسانه را نقشی فراموش شده دانسته و از کارکرد معکوس اقدامات ایشان در انصراف مردم از دریافت یارانه سخن میگویند.
این در حالی است که اگر بخواهیم مجموع اظهارنظرها در این باره را دستهبندی کنیم، به سه تئوری درباره نقش رسانه ملی در فاز دوم هدفمندی رسانهها خواهیم رسید که هر کدام نکات مؤیدی دارند و ابهاماتی پیرو آنها مطرح میشود؛
نخست: صداوسیما به وظیفه خود عمل میکند
در حالی که مسئولان رسانه ملی با بهره جستن از بمباران خبری و برنامههای تولید شده برای تشویق مردم به انصراف از دریافت یارانه نقدی، مدتی که به گونهای متفاوت نقشآفرینی میکند، برخی این کار را عمل ذاتی این رسانه فراگیر نسبت به وظایف محوله و مصرحه در قانون میدانند و بر این باورند، همان گونه که پیشتر و در مواردی مانند دعوت مردم به شرکت در انتخابات، پمپاژ خبری و برنامههای تولیدی این رسانه در عرصه اجتماعی نقش ایفا میکند، این بار نیز اتفاقی مشابه رخ داده که بنا بر طبیعت همیشگی این رسانه بوده و مسبوق به سابقه است.
با این پیش فرض، گویا رویکرد حمایتی به درستی مد نظر قرار گرفته است؛ اما ابهام ماجرا هنگامی آشکار میشود که میبینیم زمینهسازی تشویق مردم به انصراف از دریافت یارانه نقدی تقریبا مغفول واقع شده و شاهد ماجرا آنکه تا چند روز مانده به آغاز نامنویسی مرحله دوم، هیچ خبری از این اتفاق بزرگ در رسانه ملی منعکس نمیشد.
کافی است بدانیم که چند روز مانده به آغاز نامنویسی متقاضیان دریافت یارانه نقدی، بسیاری از کاربران دنیای مجازی پیامهایی را دست به دست میکردند که قصدشان هشدار نسبت به روشن نکردن برخی ابعاد این مرحله در رسانه ملی بود؛ امثال این زنهار که «حتما بار دیگر ثبت نام کنید چون در غیر این صورت انصراف برایتان ثبت میشود و این موضوع را در رسانه ملی نمیگویند!»
دوم: صداوسیما با دولت همراه شده است
طرفداران این نظریه کسانی هستند که از عملکرد رسانه ملی در این روزها تشکر میکنند و بر این باورند، رسانه ملی با همه توان پا به میدان گذاشته و شاهد ماجرا را هم برنامههای متعددی میدانند که در این رابطه ساخته و پخش شده است.
طرفداران این نظریه کسانی هستند که جدای حجم برنامههای پخش شده، تنوع این برنامهها را هم از نشانههای همراهی رسانه ملی با دولتمردان در مرحله دوم هدفمندسازی یارانهها میدانند و بر این باورند که این موضوع از بهتر شدن تعامل این سازمان با دولت ناشی شده است؛ این جمله را محمدرضا میرتاجالدینی میگوید که پس از دولت دهم، در پست معاون پارلمانی صدا وسیما مشغول به کار شده است.
این نظریه از این روی قوت میگیرد که به یاد میآوریم رابطه خوبی میان دولت یازدهم با رسانه ملی در سیاست خارجی دیده نشده و حتی گاه موارد سادهای مانند انتخاب مجری برنامه گفتوگو با رئیسجمهور نیز محل اختلاف طرفین واقع شده؛ اما ابهام اساسی این تئوری زمانی آشکار میشود که به نتیجه کار میاندیشیم؛ آنجا که نمیدانیم در پایان نامنویسیها از متقاضیان دریافت یارانه نقدی، چه درصدی از مردم انصراف دادهاند.
به عبارت بهتر، زمانی میتوان از همراهی رسانه ملی با دولت سخن گفت که نتیجه این همراهی آشکار شده باشد که در غیر اینصورت، شاید یکی از دلایل تعداد کم انصراف دهندگان، ورود نامناسب رسانه ملی به ماجرا ارزیابی شود!
سوم: صداوسیما با دولت لج کرده است!
این تئوری هنگامی رسمیت یافت که یکی از سایتهای طرفدار دولت نوشت: «در شرایطی که بحث و مسأله یارانهها به منافع ملی و مردمی گره خورده است، فعالیت یک جریان منسجم ضد دولت که برخی آن را ستاد ضددولتی «بله به یارانه» نامگذاری کردهاند، تشدید شده است».
پیرو این انتقاد، برخی روزنامههای اصلاح طلب هم به آن پرداختند و بیان کردند «جریانی منسجم و ضددولتی که در رأس آن صداوسیماست، با تبلیغات تحریکآمیز و پخش مکرر و جهتدار سخنان رئیسجمهور در مورد یارانه، ضمن تلاش برای ثبت شعار «انصراف از یارانه» به نام رئیس جمهور، درصدد است محبوبیت روحانی را برابر با «تعداد انصراف دهندگان از یارانه» معرفی کند».
شاهد این ماجرا هم تماسهای پیاپی معرفی شده که از سوی نزدیکان و مشاوران رئیس جمهور با ضرغامی، معاونان و حتی خبرنگاران این سازمان صورت گرفته و صراحتا از آنان خواسته شده از چنین کاری جلوگیری کنند و اجازه ندهند منافع ملی و ملت، فدای منافع گروهی برخی جریانهای خاص شود!
این تئوری هم به مانند تئوریهای قبلی با ابهاماتی همراه است؛ از جمله اینکه ادعای مطرح در آن اثبات شدنی نیست و افزون بر آن، سخنان دولتمردان خلاف آن را نشان میدهد.
چه زمانی رسانه ملی یاد میگیرد که «ملی» باشد؟
چه طرفدار یکی از تئوریها باشیم و چه نظر متفاوتی درباره نقش رسانه ملی در فاز دوم هدفمندی داشته باشیم، اگر از زاویه دید مردم به موضوع بنگریم، ماجرا به کلی فرق خواهد کرد؛ به این صورت که اگر بگوییم در نگاه صداوسیما و دولت نسبت به ماجرا مردم کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، چه بسا سخنی به اغراق نگفته باشیم.
کافی است، کمی به برنامههای پخش شده از تریبونی که لقب ملی بر آن نهاده شده دقت کنیم، تا دریابیم در میان انبوه برنامههای ساخته شده برای تشویق مردم به انصراف از دریافت یارانه نقدی، حتی به این اندازه که محل هزینه مبالغ صرفهجویی شده آشکار نشده و صرفا کلیاتی مانند بهبود وضع تولید و بهداشت بیان میشود که خدا میداند از چه زمانی، هر ساله به صورت شعار تکرار شده و به هیچ نتیجهای نرسیده است.
اگر این کلیگوییها را کنار شعارهای محقق نشده مرحله نخست هدفمندی گذاشته و یا به یاد بیاوریم که امثال قانون مالیات بر ارزش افزوده ـ که هر ساله بر درصد آن افزوده میشود ـ به باور عموم هیچ نتیجه ملموسی در افزایش کیفیت زندگی مردم نداشته است، آنگاه برایمان عجیب نخواهد بود که از جوکهای ساخته شده برای انصراف از دریافت یارانه نقدی بشنویم.
اینجاست که اگر رسانه ملی در راستای شفافسازی اهداف این مرحله به یاری دولت شتافته و در نتیجه همکاری این دو، این اطمینان برای مردم پدید میآمد که با انصراف از دریافت یارانه نقدی، رفاه ایشان تأمین میشود، آن زمان هم رسانه ملی، «ملی» عمل کرده بود، هم دولت به اهداف خود میرسید و هم چالش میان دولت و رسانه ملی ـ که میزان انصرافیها میتواند بر آتش آن بدمد ـ مرتفع میشد.
با این متر، هر چه مسئولان صدا و سیما از حجم برنامههای تولیدی خود در این باره بگویند و این کارنامه را برای خود قابل قبول دانسته و مهر تأیید مسئولان را دریافت کنند، باید اذعان داشت که مردم مغفول واقع شدهاند و عجیب نیست که واکنششان به دیده نشدن در رسانه ملی، با استقبال نکردن از کمپین انصراف از یارانه نقدی بروز کند!