علی داودی | ||
|
در یکی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی در جمع تعدادی از هنرمندان از جمله شادروان دکتر قیصر امین پور شاعر و نویسنده متعهد و انقلابی در امور تربیتی شهرستان دزفول نشسته بودیم و بوی رنگ و گواش و پارچه های خطاطی در اتاق پراکنده بود. ![]() نقاش طرح خود را روی میز گذاشت و هر یک به کاری مشغول بودیم که ناگهان باد کاغذ نقاشی شده را بر زمین انداخت. در همان لحظه یکی از بچه ها که در حال گذر بود متوجه نشد و پایش بر روی نقاشی رفت. نقش کفش و شیارهای پر از خاک، روی لاله و بال سیمرغ نقش بست. صاحب اثر آن را برداشت و رو به قیصر امین پور و با ناراحتی گفت: اگر شما برای این اثر ارزش قایل بودید این گونه نمی شد. مبادا خویشتن را وا گذاریم
امام خویش را تنها گذاریم ز خون هر شهیدی لالهای رست مبادا روی لاله پا گذاریم ![]() خاطره از: محمد حسین قانعی [ چهارشنبه 92/8/8 ] [ 12:57 عصر ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |