رزمنده ها وقتی سلاح هایشان را کنار می گذاشتند، برای جلوگیری از روزمرگی سرشان را در جبهه گرم می کردند. بعضی ها با کارهای خدماتی و بعضی های دیگر با ورزش و گعدههای دسته جمعی.
به گزارش مجله مهر، تصویری که از دفاع مقدس در ذهن خیلی هاست، همان تصاویر رزمنده ها با لباس رزم و سلاح به دست و آرپی جی بر دوش است. اما این، همه جنگ نبود. رزمنده ها هم اوقات فراغت داشتند، کارهای روزانه شان را می کردند و خیلی وقت ها که نیازی به جنگ و دفاع نبود، سلاح هایشان را کنار می گذاشتند و می شدند عین بقیه آدم های پشت جبهه. به کارهای روزانه می رسیدند، ورزش می کردند، مطالعه می کردند. سروصورتشان را صفا می دادند و بعضی های دیگر هم هوای همرزمانشان را داشتند و مشغول کارهای خدماتی می شدند. هرکسی با هرمهارتی تلاش می کرد به رزمندگان دیگر کمک کند. یکی نانوایی بلد بود، یکی کفاشی، یکی خیاط بود و یکی دیگر استاد سلمانی.
شاید آغاز هفته دفاع مقدس، بهترین فرصت باشد برای روایت های متفاوت از زندگی مردان شجاع و فداکاری که این حماسه 8 ساله را به نام خود ثبت کردند. عکس هایی که در این گزارش می بینید، روایت متفاوتی از همین ساعت های فراغت در جبهه هاست. بیشتر این عکس ها ی این گزارش از مجموعه های «فرهنگ جبهه» که در همان سال های دفاع مقدس منتشر می شد، انتخاب شده است.
نانوایی صلواتی، با شاطرهایی که تنور داغ نانوایی شهرشان را رها کرده بودند تا نان تازه و داغ به همرزمانشان بدهند.
این هم خیاطی صلواتی. با عکس هایی که خیاط از قهرمان های زندگیش، دورو بر چرخ کوچک خیاطی نصب کرده است.
این هم یک کفاشی صلواتی.
ماشین های دستی اصلاح را یادتان هست؟ ابزار ساده و کوچکی که در بی برقی، بدجوری به داد می رسید.
یک آرایشگاه مدرن تر، البته از نوع صحرایی. با استاد سلمانی که دیوارهای دکان صلواتیاش را هم تزئین کرده.
شاید با این حمام ها خاک و غبار را از تنشان می تکاندند. اما اخلاق و منششان همان طوری خاکی می ماند.
وقتی آشپزها دست به کار میشدند تا یک گروهان یا یک گردان را سیر کنند.
برای آنهایی که طعم غذاهای جبهه را چشیده اند، این عکس پر از خاطره است.
فقط یک توپ کافی بود تا بهانه ورزش هم جور شود. حتی با سیم هایی که حکم تور والیبال پیدا می کردند.
زیر یک خم همدیگر را می گرفتند تا برای ضربه فنی دشمن، روحیه بگیرند.
این هم قدرت نمایی پهلوانهای ایرانی.
نقش محبوب روی کلاه، سفارشی قبل از عملیات.
نامه نوشتن از جبهه برای مخاطبان خاص. خدا میداند همین صندوق کوچک زردرنگ، چه خاطرههایی در دلش جا داده.