خبرگزاری فارس نوشت:
آیت الله سید محمد خامنه ای، نماینده دور اول مجلس شورای اسلامی گفت: سناریویی پیچیده از سوی دشمنان انقلاب برای ایجاد فتنه جدید در انتخابات ریاست جمهوری 92 چیده شده است.
در پاسخ به اینکه[ چرا روی کاندیداتوری هاشمی متمرکز شده اند؟]
در این طرح 1- سعی شده شخصی را مطرح کنند که امکان بیشتری برای شرکت و گردآوری رأی داشته باشد و از منظر فکری نزدیکی بیشتری با آن ها داشته باشد. آن طور که از شواهد برمی آید،احتمالاً آقای هاشمی رفسنجانی بهترین فرد برای این برنامه است و فرقی نمیکند که وی از عمق این توطئه آگاه باشد یا نباشد. مطابق این طرح، شرکت فرد مورد نظر در انتخابات، باید با چراغ خاموش و بین القاء احتمال شرکت و عدم شرکت و مشروط به احساس وظیفه شرعی و نبود افراد صالح و تردیدهایی مانند اینها باشد و مثل بعضی از فیلمهای هالیوودی تا لحظات آخر فیلم، اصل ماجرا برای کسی معلوم نشود.
2- اساس طرح بر این قرار گرفته که سناریو آنها با مقاومت ملت و حزبالله روبهرو نشود. بنابراین با ظرافت تمام سعی میشود که حزبالله را دور بزند و با آن اصطکاکی نداشته باشد و در شعار و گفتار و رفتار مجریان طرح، چیزی که موجب هوشیاری و حساسیت ملت و مسئولین عالی شود ابراز نگردد.
3- سعی شود به جای مقابله با گروههای طرفدار انقلاب، از برخی افراد معروف و نسبتاً خوشنام جامعه - که به دلیل نمکپروردگی یا سادگی و خوشباوری و دلایلی مانند اینها میل باطنی به شخص آقای هاشمی دارند - برای تبلیغ به نفع او استفاده شود. این افراد ممکن است بازاری یا روحانی یا تکنوکرات یا حتی از حواشی اصولگرایان و معروف به اصولگرایی و طرفداری از ولایت فقیه و پیروی از مقام رهبری باشند که در واقع همان روش استفاده از نیروی طرف مخالف به ضرر خود اوست.
این روش (یعنی بهرهگیری از نیروی طرف مقابل برای شکست او و ایراد ضرر و ضربه مهلک از داخل و درون دشمن، به جای حمله و ضربه از بیرون)، که به نام و روش ماتریس و ماتریکس شناخته میشود، راه و روشی بسیار کم هزینه و مؤثرتر از حمله و ضربه از بیرون میباشد و دشمنان مکار از این فن استفاده میکنند. به قول سعدی «دشمن چو از هر حیلتی فرو ماند سلسله دوستی بجنباند و آنگاه کارها کند که دشمن نتواند».
نظریهپردازان آمریکایی (جوزف نای و شارپ و سوروس و...) سیاست جدید آمریکا را بر این پایه قرار دادهاند که به جای کودتای نظامی در کشورهای هدف و به جای هزینههای میلیارد دلاری و اقدام به جنگ سخت، بهتر است با صرف پول کمتر و از راه جنگ نرم که به مراتب کارآمدتر است، رقیب را به زانو درآورند. آمریکایی که در هیچ یک از جنگهای خود از ویتنام تا عراق و افغانستان پیروز واقعی نبوده، اگر بتواند طرح دقیق خود را درباره انتخابات 92 ایران به خوبی اجرا کند و شخص مورد نظر خود را به سریر قدرت بنشاند، اولین پیروزی خود را در قرن اخیر به دست آورده و نه فقط انقلاب اسلامی ایران را مضمحل و منکوب و بر آن به طور کامل دست پیدا میکند و حتی بر همه انقلاب اسلامی و غیر اسلامی و حتی در کشورهای جنوب آمریکا هم غلبه کرده و بسط همه را جمع خواهد کرد.
اما به نظر دشمنان- فارغ از این که شخص مورد نظر مطلع باشد یا نباشد - دلایل اولویت آقای هاشمی برای این منظور، یکی، سابقه طولانی اعتقاد او به ایجاد رابطه با آمریکا و اظهارات علنی اوست. دوم، داشتن موقعیت اداری و سیاسی در حال حاضر و احتمال غلبه بر سدّ شورای نگهبان است. سوم، تبلیغات وسیع اطرافیان مبنی بر سوابق پیش از انقلاب و سمتهای سیاسی تا پیش از فتنه سال 88 است. چهارم، اعتماد بر حفظ مواضع قبلی و حمایت وی از فتنهگران 88 و برائت نجستن و عدم استتابه و استبراء از آنها علیرغم برخی کلمات دو پهلو و نعل وارونه است. پنجم، ریشه داشتن در برخی از نهادها و اقشار از هر قبیل و هر طایفه و آمادگی سازمان و حفظ روابط بینالمللی با برخی از شیوخ عرب و همسایه.
زمان بندی سناریو و گام های تبلیغی حول محور نامزدی هاشمی
این طرح زمان بندی شده است و هر بخش آن به نظر آنها در موقع مقتضی، و گام به گام به انجام میرسد که امکان توجه به آن و اهداف و شگرد آن آسان نباشد.
1- گام اول به صورت تبلیغ نامزدی آقای هاشمی در انتخابات و اجازه بحث درباره آن به رسانهها بود. پس از مدتی یکی آن را انکار کرد و دیگری اظهار و تأیید نمود و بعد از مدتی اظهار تمایل و احتمال مشروط یا غیر مشروط برای شرکت وی در انتخابات تا با خلط بحث، سعی شود که مردم نتوانند روی شخص او تمرکز کنند و علیه او موضعگیری نشود.
2. گام دوم، طرح تز «اعتدال» و ردّ و طرد روش افراد و تفریط در جامعه بود که بیشتر از طرف خود وی گفته میشد و این کلمه، وعده به ایجاد آرامش سیاسی به وسیله اعتدال و میانهروی و در واقع در باغ سبزی بود که نظر به دولت کنونی داشت. البته اصحاب سیاست روز میدانند که اعتدال در اصطلاح غربیها به گروه واسطه یا آلترناتیو طرفدار غرب گفته میشود و در اوایل انقلاب هم تبلیغات غربی، امام خمینی و مکتب سیاسی ایشان را افراطگرایی و برعکس، لیبرالهای نهضت (باصطلاح) آزادی را میانهرو و معتدل مینامیدند و این اصطلاح را غربیها هنوز در دولتهای انقلابی دیگر هم به کار میبرند.
3. یکی دیگر از گامهای این مرحله، پاسخ دادن به کسانی بود که میپرسیدند چرا در آستانه 80 سالگی و آن همه سوابق در فتنه سال 88، میل به ریاست جمهوری دارد و برای دفع دخل مقدر، مکرر اعلام شد که اگر وظیفه شرعی ببیند خواهد آمد. یعنی اگر وارد معرکه انتخابات شود، وظیفه شرعی و وجوب عینی وجود داشته نه مصالح شخصی و سیاسی.
مقصود از ائتلاف در واقع هضم نامزدهای اصولگرا و جذب آنها در درون یک اعتدال و حوزه چند مداره آقای هاشمی است. کلمه دیگر، تکرار کلمه فراجناحی درباره آقای هاشمی است در حالی که همه میدانند وی همواره از یک طرف حمایت کرده است و با اصولگرایی میانهای ندارد.
4- گام بعدی، حکم به بیگناهی و رفع و رجوع مشارکت در جرایم سال 88 و فتنه براندازی نظام اسلامی و ریشهکنی آثار انقلاب امام خمینی و ملت بود که این بار به وسیله مردی وارسته و خیرخواه که از صمیم قلب دوستدار او هستم و خیر او را میخواهم، انجام شد و آن طرح موضوع «مفتون و فتّان» درباره سران فتنهبود، با این ادّعا که فتنهگر واقعی آمریکاست و بقیه از جمله مفتون یعنی آسیب خورده از فتنه بودهاند و گناهی ندارند، که این حرف واقعاً حرف عجیبی بود و هیچ وجهی شرعی و قانونی نداشت.
5- گام دیگر این سناریو، آشفته کردن و به تعبیر عوامانه شیر تو شیر کردن اوضاع و سرگرم کردن اذهان به بحث و بررسی نامزدهای متنوعی که تمرکز ذهن روی نفر اصلی را از بین ببرد، آن هم با وضع غیر ثابت که گاه جزم خود را اعلام و روزی دیگر انصراف خود را اظهار میکنند و این شبیه همان آشفته کردن بازار است که انجام خواستهها را آسان تر میکند.
برای اشتغال افکار عمومی سعی میشود که به وسیله اشخاص مختلف و معاند و موافق، اظهارنظرها و پیشگوییها و مصلحتجوییهای ضد و نقیض در جراید یا سایتها اظهار شود. بعضی مصحلت را در شرکت بدانند و برخی دیگر در شرکت نکردن، یکی به میخ بزند، یکی به نعل و بالاخره مردم تا روزهای آخر نفهمند که آیا فرد مورد نظر نامزد میشود یا نمیشود و مردم غافلگیر شوند.
«لزوم رسیدن به اجماع» هم که گاهی مطرح میشود برای آن است که بهانه شود برای اعلام انصراف ناگهانی همه نامزدهای مصمم، در موقعیت مناسب، تا با این وسیله آقای هاشمی را در مرکز و محور انتخابات قرار دهند و از تعدّد و تفرقه جلوگیری شود و پروژه شکست نخورد.
قطب بندی مصنوعی و ایجاد لولوی انتخاباتی
6. یکی از گام های دیگر این پروژه، ایجاد یک قطب دیگر انحرافی برای ایجاد تمایل افراد انقلابی مخالف آقای هاشمی به سمت او و سوق مردم به منطق «بد و بدتر» است، تا این افراد برای فرار از خطر جریان انحرافی و طرد او، جانب هاشمی را انتخاب کنند. این روش در دو دوره پیش هم اتفاق افتاد و دکتر معین که یکی از نامزدها بود با اظهارات ناهنجاری که مطرح کرد، بخشی از مردم را به سمت هاشمی سوق داد، اگرچه در نهایت هیچ یک رأی نیاوردند.
این جزء سناریو هم به جای خود تأثیری در گزینش مردم میگذارد چون ایجاد یک «لولوی» انتخاباتی و سیاسی در مردم خیلی مؤثر است. به علاوه باعث انصراف ذهن مردم از طرف مقابل میشود و مانع تمرکز بر فعالیتهای پنهانی و آشکار این جریان میشود.
برخی مدعی شدهاند که در پشت پرده، مثل قضیه شرکت مشترک دکتر معین و آقای هاشمی، این بار هم جریان معروف به اشرافیت با گروه معروف به جریان انحرافی نوعی تقسیم کار کردهاند تا عامه مردم که چند سال است از این جریان گریزانند، از ترس توفیق جریان انحرافی، جبراً به هاشمی رأی دهند و باصطلاح دفع «بدتر» به «بد» کنند!
7- گام دیگر، در نزدیک به آغاز انتخابات و رأیگیریها شروع میشود و ناگهان اکثر همین کسانی که نامزدی خود را اعلام کردهاند و بار سنگین وظیفه شرعی کمر آنها را خم کرده، طبق برنامه قبلی و به عنوان احترام به بزرگتر،نامزدی خود را پس میگیرند و انصراف خود را اعلام میکنند. این دسته اشخاص از سه حال بیرون نیستند: یا طرفدا وی هستند یا نمکپرورده و محبت دیدهاند یا برای آینده خود امیدی دارند و قرار سهمگیری در دولت آینده را با هم گذاشتهاند.
در این صورت، عرصه انتخابات، اگر در طرف مقابل شاخص شناخته شده با مقبولیت عامهای نباشد یا در طرف اصولگرایان اختلاف باشد و بیش از یک نفر شرکت کند، رأی اصولگرایان ضعیف و طرف صاحب سناریو -اگرچه با تفاوت چند رأی - پیروز خواهد شد و پیروزی، پیروزی است. این در صورتی است که سناریو به خوبی ثمر بدهد و شخص مورد نظر به ریاست جمهوری برسد وگرنه اگر طرح و پروژه طبق برنامه پیش نرود و به حسب اتفاق رأی نیاورد، سناریو دوم اجرا خواهد شد که خشونتی به مراتب بیشتر از سال 88 است که شرح خواهیم داد.
8. رکن مهم دیگر این سناریو کمکهای مادی معنوی است که مانند سال 88 از اطراف جهان رسیده یا خواهد رسید و آراء فراوانی را خواهد خرید و فرقی نمیکند که شخص و نامزد مزبور مطلع باشد یا نباشد.
9. برخی گزارش ها و قرائن نشان میدهد که گروههای اوباش در سطح تهران از حد عادی گذشته واخیراً در دستگیری اوباش شهری به وسیله نیروی انتظامی دیده شده که برخلاف معمول و عادت اشرار که مسلح به سلاح سرد هستند و به ندرت اسلحه کمری دارند، در منازل این افراد تفنگها و سلاحهای تهاجمی خیابانی -حتی در جایی مین ضدّ نفر!- هم کشف شده و این نشانه آن است که آشوب شهری هم این سناریو پیشبینی شده است. چندی پیش در سایت بیبیسی آمده بود: «امسال بهترین فرصت برای مخالفین نظام اسلامی است تا اعتراض خود را به سیوچهار سال مملکتداری... به نمایش بگذارند» این مطلب یعنی این که یا کاندیدای آنها رأی میآورد یا شورش و براندازی باید کرد!
10- یکی از مقدمات دقیق این طرح بازگشت غیر منتظره و بیوجه عدهای شبه تبعیدی یا فراری به ایران بود که آگاهان و به ویژه دستگاه اطلاعاتی کشور به خوبی از معنای آن باخبرند. این حضور دقیقاً با احتساب مدتی که برای زندان و زمان آزادی او پیشبینی شده بود، مقارن مدتی است که برای انجام مقدمات انتخابات به سبک خاص و حفظ و هماهنگی لازم دانسته میشود.
در اظهارات مقامات امنیتی کشور مربوط به اقدامات سایبری و تشکیلاتی عناصر فراری بازگشته به کشور بر سر صندوقها، مطالبی دقیق و خطرناک برای تغییر آراء مردم وجود داشت که اگر به صورت سال 88 یا به صورتهای دیگر عملی شود مشکلاتی به مراتب پیچیده تر ایجاد خواهد کرد. زمزمه بازگشایی سفارتخانه انگلیس هم در همین مایه است.
10- این جریان در سناریو خود برای مقابله با سدّ شورای نگهبان هم بیکار نخواهند بود، گرچه هنوز اقدامی ظاهر نشده و خوشبختانه با شناختی که از این سدّ استوار هست و عزمی که شورای نگهبان بر حفظ قانون و صلاح کشور و سلامت انتخابات دارد، گمان نمیرود که در مقابل توطئه دشمنان و عزم و جِدّ آنها بر توفیق و تسلط بر حقوق شورا، کوتاه بیاید و راه را برای نفوذ دشمنان داخلی و خارجی باز بگذارد.
در خاتمه از ذکر این نکته رنج آور هم خودداری نمیکنم که یکی از دردهای این دوران آن است که متأسفانه در این فتنه و از بدو انقلاب تاکنون، عدهای از کسانی در داخل هستند که همواره از دوستان و یاران نزدیک ما بودهاند و همواره دل به جانب آنها داشتهایم اما امروز بر سر شاخ نشسته و به بریدن بیخ آن مشغولند که نه خیر ملت در آن است و نه خیر خود آنها.
من از صمیم قلب دردناک به این افراد نصیحت میکنم که به هوش بیایند و از بازی ای که دشمن برای آنها ساخته بیرون بیایند. این افراد باید یکبار هم که شده بیندیشند که آنها و امثال آنها برای آمریکا از صدام و مبارک و مانند این دو، عزیزتر نیستند و به محض آنکه آمریکا خود را از حضور آنها بینیاز ببیند و تاریخ مصرف آنها تمام شود آنها را به بهانههای مختلف نابود خواهد کرد.
پس تا زود است خود را از بند فریب این دشمنان اسلام و مسلمین نجات دهند و از جریانی که آنها و دیگران را به نابودی میبرد رهایی بخشند. من دلسوزانه به همه و از جمله به کسی که بیش از 55 سال با او آشنایی داشته و بیش از بیست سال دوست نزدیک من بوده و هنوز هم خیر او را میخواهم توصیه میکنم که آخر عمری و در آستانه هشتاد سالگی به امور فرهنگی و دینی بپردازد که فرمود ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار...