علی داودی | ||
|
نمی توانیم به طور قطع بگوییم دخترها پیشقدم بشوند یا نه؛ فقط می توانیم درباره یک گروه مشخص سنی صحبت کنیم. ضمن اینکه همین سوال، پنج سال قبل یا حتی 10 سال بعد جواب های متفاوتی داشته و دارد.الان پسرهای دهه 60 و 70 با دخترهایی روبه رو هستند که فردیت وسیع تری دارند. نسلی از زنان را داریم که درس خوانده اند. دنیا را گشته اند. استانداردهای جدیدی در زندگی شان دارند و در خیلی از جاهای زندگی شان نسبت به قبل انتخاب های بیشتری دارند. خود به خود این توانمندی انتخاب به مساله ازدواج هم می رسد. سوال این است، آیا این دختر باید انتخاب بکند یا نکند؟ اگر انتخاب نکند و تن به ازدواج سنتی بدهد تا حدی با فردیتش ناسازگاری دارد و احساس کالا بودن دارد. او خیلی مرد را در تفاوت آنچنانی با خودش نمی بیند و بنابراین جایگاه انتخابگری را به او نمی دهد. در صورت یکه قبلا این جایگاه را می داد. چون مرد خیلی دنیا دیده تر از او بود و مسوولیت اجتماعی داشت. اما الان این موقعیت ها یکسان است. پس چامعه زنانه ای که ما الان داریم درباره شان صحبت می کنیم، جامعه خیلی متفاوتی با جامعه قدیم زن هاست. اما نکته ظریف این است که همین دخترها اگر به سمت ازدواج سنتی هم بروند، خیلی اوضاع حادی برایشان پیش نمی آید و مشکلات زیادی ندارد. هرچند که سنت گرایی در این نسل تا حدودی از مد افتاده این در حالی است که ازدواج سنتی قابل نقد است، اما قابل نفی نیست. گیج می شوند، نمی دانند چه کنند! سوال دقیق تر این است که در جامعه ما، اگر دختر به پسر موردعلاقه اش ابراز علاقه کند، چه می شود؟ باید گفت که زن در جامعه فعلی ما نسبت به مرد غیرسنتی تر است. چون میزان تاثیر مدرنیته در زنان خیلی بیشتر از مردان است. به نظرم زن اگر به مرد ابراز علاقه کندف بازخورد خوبی نمی بیند. مردهایی که این موضوع را درک کنندف خیلی کم هستند. البته اگر مرد فهمیده باشد، این ازدواج ها خیلی موفق هم می شوند. این مردها، مردهایی هستند که در خانوده فرق اطاعت کورکورانه از خانواده و احترام به خانواده را تشخیص می دهند. اما واقعیت این است که اکثر مردها ما پسر بچه های بزرگی می شوند و در برابر چنین موقعیت نمی دانند چه کنند. طبیعی است سوال بعدی این باشد که اگر مرد سنتی با چنین موقعیتی روبه رو شود، چه وکنشی نشان می دهد؟ هرچند حکم کلی نمی شود داد اما اغلب در مورد دختر اشتباه فکر می کند و جوگیر می شود به جای حس »من خوب هستم»، ناگهان حس «من خیلی خوب هستم» را تجربه می کند و اگر زمینه خودشیفتگی هم داشته باشد، خیلی وحشتناک می شود. مردهای ما عادت به شکارچی بودن دارند و اینکه شکار با پای خودش به سراغشان بیایدف خیلی برایشان خوشایند نیست. البته این مرد، یک مرد خیلی سنتی است که مردانگی اش را در هیچ جای دیگری تعریف نکرده. ما برای این موقعیت، مردی می خواهیم که فهمیده و مودب باشد و در عین حال، بعضی جاها بتواند نقش مدیر مقتدر را بازی کند. زندگی مدرن، ازدواج سنتی! ما باید بدانیم که داریم درمورد کدام زن و مرد صحبت می کنیم خیلی از مردها منطقی هستند و ابراز احساسات زن برایشان تعریف شده است. البته بیشتر دخترها مادر این موقعیت ها به فاز انفعال می روند و ناخواسته نمی گذارند اتفاقی بیفتد. آنها در عین حال که در جامعه رشد کرده اند، نمی خواهند این موقعیت را به دیگر ابعاد زندگی مانند ازدواج وارد کنند و ترجیح می دهند ازدواج را همچنان سنتی و محافظه کارانه نگه دارند. رویه ای که کار را هم برای خودشان و هم پسرها سخت می کند. به نظر من مرد همیشه باید سکاندار کشتی زندگی باشد و زن هم تا هر جایی که می خواهد رشد کند، اما اگر رشد تا حدی باشد که در هیچ کشتی ای جا نشود، حماقت است. در این صورت ما باید به دختران موفق مجرد بسنده کنیم، دخترانی که بعدا خیلی تلخ می شوند. هنری میلر در مورد زنان آمریکایی می گوید: «آنها همه چیز دارند به جز زنانگی!» از طرفی وقتی داریم درباره یک دختر که ممکن است به مرد مطلوبش ابراز علاقه کند صحبت می کنیم، قطعا آن مرد هم در همین طبقه است و رفتار منطقی دارد. این زن باید به مرد حق بدهد که ممکن است او را نخواهد و این هیچ ربطی به ابراز علاقه از طرف زن ندارد. جامعه ما در این بحث خیلی خردسال است و ماجرا بیشتر به شکل آزمون و خطا دارد پیش می رود. حد وسط را باید پیدا کرد بین ابراز علاقه مستقیم و شیوه سنتی یک حد وسطی هم وجود دارد؛ مثلا من به عنوان یک دختر در آستانه ازدواج وقتی یک پسر مناسب را می بینم، باید به او بفهمانم که به او علاقه دارم. نه با این شکل که بروم بگویم من به شما علاقه دارم، مثلا با تعریف کردن از شغلش، عکسش. باید خاص بودنش را به او نشان بده. در همین حد کافی است؛ مثلا با جمله ای مثل اینکه: «تو این کلاس یک نفر هست که آدم مطمئن باشه می تونه ازش جزوه خوب بگیره.» متاسفانه نگاه دخترهای ما به پسرها خیلی دبیرستانی است. البته این قابل انکار نیست که بعضی از پسرها واقعا رفتار دبیرستانی دارند اما باید توجه کنیم که اگر نگاه ما به پسرها دبیرستانی باشدف آنها هم همیشه در همان حد و اندازه ظاهر می شوند. نکته مهم بعدی این است که کل این بحث در مورد سنین مختلف متفاوت است. مسلما اگر یک دختر 25ساله، یک پسر مطلوب زندگی اش را ببیند، باید بیشتر ابراز علاقه کند و حتی از روش مستقیم هم استفاده کند اما این نسخه در مورد دختر 20 ساله درست نیست. پیشقدم شدن دختر در سنین پایین مخرب است. [ جمعه 91/3/26 ] [ 9:39 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |