علی داودی | ||
|
خراسان: روی صندلی عقب نشسته بودم و گریه می کردم. راننده جوان که از داخل آینه خودرو مرا زیر نظر داشت ابرویی بالا انداخت و پرسید اتفاقی افتاده؟ چرا این قدر نگران هستید؟ فوری اشک هایم را پاک کردم و جواب دادم برای دخترم مشکلی به وجود آمده است و دل شوره دارم. در این لحظه مرد جوان آبمیوه ای به دستم داد و گفت: ناراحت نباشید! امیدوارم مشکل دخترتان هر چه زودتر حل بشود. من آبمیوه را گرفتم و چون راننده پیکان در قوطی را باز کرده بود به ناچار مقداری از آبمیوه را خوردم تا گلویی تازه کنم. سپس سفره دلم را برای مرد غریبه باز کردم و داشتم برایش حرف می زدم که ناگهان سرگیجه عجیبی پیدا کردم و چشمانم سیاهی رفت. دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد و وقتی چشمانم را باز کردم متوجه شدم داخل پارک ملت، در گوشه ای روی زمین افتاده ام و آفتاب هنوز سر نزده است. زن ?? ساله در دایره کلانتری شهید نواب صفوی مشهد افزود: با ترس و وحشت بلند شدم و بلافاصله خودم را به خانه ام رساندم. از این که طعمه امیال حیوانی جوانی شیطان صفت شده بودم قلبم داشت می ترکید.من تصمیم گرفتم در این باره به کسی چیزی نگویم و این راز عذاب آور را پیش خودم نگه دارم،اما طاقت نیاوردم. باور کنید در این چند روزی که از این ماجرا گذشته است از خواب و خوراک افتاده ام و دارم دیوانه می شوم. امروز به این جا آمدم تا موضوع را از طریق قانونی پی گیری کنم.حالا دیگر خوب فهمیدم که آدم هر جا و پیش هر فردی نباید مسائل زندگی اش را بازگو کند چرا که بیان مشکلات و گرفتاری های زندگی برای افراد غریبه نه تنها دردی را دوا نمی کند، بلکه مشکلات دیگری را در پی دارد. زن ?? ساله درباره مشکلات زندگی دخترش نیز گفت: من خدیجه را خیلی دوست دارم اما چند سال قبل در حالی که او خودش را برای دانشگاه و ادامه تحصیل آماده می کرد دلباخته پسری جوان شد. هر چه به او گفتم این ازدواج به صلاح تو نیست فایده ای نداشت و دخترم پس از کلی دعوا و اعصاب خردکنی که در خانه راه انداخته بود با پسر مورد علاقه اش ازدواج کرد. ولی افسوس پس از گذشت مدتی او با چشمانی گریان سرش را روی شانه ام گذاشت و گفت: شوهرم به کریستال اعتیاد دارد. خدیجه ? سال با این فرد معتاد سوخت و ساخت و شوهرش تمام وسایل خانه را برای تهیه مواد خود و دوستان لاابالی اش که خانه آن ها را پاتوق درست کرده اند، دود کرد و به هوا فرستاد.دیروز غروب دخترم زنگ زد و با گریه و ناله گفت: دوستان شوهرش قصد سوءاستفاده از او را دارند و متاسفانه دامادم نیز هیچ عکس العملی نشان نداده است. با شنیدن این حرف از کوره در رفتم و با عجله یک خودرو سواری شخصی کرایه کردم تا خودم را به خانه دخترم برسانم و او را نجات دهم،اما خودم طعمه شیطان شدم. در خور یادآوری است در پی اعلام شکایت زن جوان، پلیس با توجه به سرنخ های موجود تلاش خود را برای دستگیری متهمان این پرونده آغاز کرده است. [ یکشنبه 89/7/18 ] [ 1:44 عصر ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |