علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
وطن امروز: بازپرس ویژه قتل پایتخت در برابر اعترافات وحشتناک مادری با 2 پسرش قرار گرفت که دست به جنایتی خاموش زده بودند. 2 سال از توطئه درون خانوادگی می‌گذشت که پسری با عذاب وجدان نزد پلیس رفت و خبر از کابوس‌هایی داد که دست از سرش برنمی‌دارند.

عقربه‌ها، ساعت 11 و 30 دقیقه پیش‌ از ظهر دوم شهریورماه سال جاری را نشان می‌داد که پرویز 20 ساله با چهره‌ای تکیده پای در کلانتری 158 کیانشهر گذاشت و خواست اعترافاتش درباره قتل برادری سرکش ثبت شود.

وی در برابر حیرت ماموران گفت: «برادر 22 ساله‌ای به نام «محمد» داشتم که انگار شیطان در جلدش رفته بود، همه از دستش عاصی بودند، مزاحمت‌های زیادی برای زنان و دختران حتی در همسایگی‌مان داشت و همه گلایه‌مند بودند».

پرویز افزود: «این کارها را کرده بود که تصمیم گرفتیم از دستش خلاص شویم، مادرم که از دست آزارها و شکنجه‌های وی به تنگ آمده بود ما را تشویق کرد که محمد را به قتل برسانیم و 2 سال پیش من به همراه مادر و برادرم وی را کشتیم و اندام‌هایش را در جاهای مختلف بیابان‌های اطراف تهران رها کردیم».

با اعترافات هولناک این پسر، تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شدند و با اعزام به پاکدشت در شهرک انقلاب زن 45 ساله به نام «فاطمه» و پسر دیگر خانواده که «جواد» نام دارد را بازداشت کردند.

اعتراف نزد بازپرس جنایی

مادر و 2 پسر اواسط هفته گذشته در شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران در برابر بازپرس شاهنگیان ایستادند و پرده از توطئه وحشتناک برداشتند. فاطمه که بغض در گلو داشت، گفت: «محمد انسان نبود، روحیه شیطانی داشت و همه را زجر می‌داد، برادرش را کتک می‌زد، خیلی از او می‌ترسیدم و پسرم این را می‌دانست به خاطر همین سلطه‌گری می‌کرد».

وی افزود: «همه کاری از او برمی‌آمد، بارها شکنجه‌ام داد، کتکم زد. جرات مخالفت با محمد را نداشتم، هرچه پول و طلا داشتم با زور می‌گرفت و می‌فروخت، برادرانش از دست وی عقده‌ای شده بودند، بارها از خدا خواستم بلایی سر محمد بیاورد و همه راحت شویم».

مادر توطئه‌گر گفت: «خواستیم او را به خانه راه ندهیم اما نشد. با زورگویی کارهایش را پیش می‌برد، خیلی گریه می‌کردم تا اینکه 2پسرم وقتی تنها بودیم دورم جمع شدند و تصمیم گرفتیم هر طوری شده از دستش رها شویم. روز یکم آذرماه سال 87 محمد خوابیده بود که سراغش رفتیم و غافلگیرش کردیم. اصلا نتوانست مقاومتی کند همه‌مان گریه می‌کردیم اما حقش مرگ بود بعد از قتل برای اینکه از دست جسدش هم خلاص شویم اندام‌هایش را در کیسه‌های سیاهرنگ جاسازی کردیم و پسرانم آنها را به بیابان‌های اطراف تهران برده و در آنجا رهایش کردند».

پس از اقرار مادر خانواده، پرویز که فاش‌کننده راز این جنایت بود، گفت: «از همان شب نخست جنایت همیشه کابوس می‌دیدم، گاهی با گریه از خواب می‌پریدم، مطمئن بودم کار درستی کرده‌ایم که محمد را کشته‌ایم اما قاتل‌بودن برایم خیلی سخت بود، 2 سال دوام آوردم تا اینکه تصمیم گرفتم خودم را تسلیم پلیس کنم بارها مادر و برادرم راضی‌ام کرده بودند این کار را نکنم اما این بار حرفی به آنها نزدم و پنهانی خودم را به پلیس رساندم».

جواد که کم‌حرف‌تر از مادر و برادرش است نیز به بازپرس شاهنگیان گفت: «من خواسته مادر زجرکشیده‌ام را انجام دادم و ناراحت نیستم، بارها محمد را در خواب دیدم اما همیشه به خودم القا می‌کردم که او باید کشته می‌شد، برادرم یک شیطان بود نه فقط برای ما بلکه برای همه بویژه زنان و دختران خطرناک بود».

بازپرس شاهنگیان پس از تفهیم اتهام برای مادر و دختر آنان را در اختیار کارآگاهان قرار داد تا با راهنمایی‌هایشان جسد پسر خانواده پیدا شود و آنان به بازسازی صحنه قتل محمد دست بزنند.


[ شنبه 89/6/27 ] [ 10:35 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 266
بازدید دیروز: 320
کل بازدیدها: 1661882