علی داودی | ||
|
حجةالاسلام محمدرضا زائری در شماره جدید هفته نامه پنجره نوشت: امروز در مقابل تهدیدهای همهجانبه و خطرهای گستردهای که بیش از هر زمان تجربه نوپای حاکمیت ولایت فقیه را احاطه کردهاند، حفظ این حرمتها بیش از هر زمان دیگر ضرورت حیاتی دارد. سالها پیش و زمانیکه در یک روزنامه به شکل منظم فعالیت داشتم، در کنار مطالبی که با نام حقیقی مینوشتم، مطالبی هم با نام مستعار منتشر میکردم.(1) بخشی از آن نوشتهها در قالب ستون طنز ثابت و روزانهای بود که مورد استقبال نسبی هم واقع میشد و بسیاری از بزرگان و مسئولان نیز آن را تعقیب میکردند. در مقطعی که روزنامه همشهری انتشار روزانه خاطرات آیتا... هاشمی رفسنجانی را (پیش از چاپ کتابها) شروع کرد، این احساس برای ما پیش آمد که هدف سیاسی غیرقابل قبولی در پشت پرده انتشار این خاطرات وجود دارد و در محتوا و مضمون آن خاطرات – جدا از عدم تناسب با فضای فرهنگی مخاطب عام – به شکل غیرمستقیم و شاید ناخواسته، تعریضهایی به اساس انقلاب و ولایت فقیه هست.(2) با این تصور و تحلیل، من به شکل روزانه شروع به نظیرهنویسی برای این خاطرات روزانه کردم. و شاید آن نوشتهها از نخستین مطالبی بود که با آن تلخی و تندی نسبت به ایشان منتشر میشد و گرچه نام صریح و مستقیمی در مطالب نبود، ولی همه میدانستند که داستان چیست. این نوشتهها چنان اثرگذار بود که روزنامه همشهری انتشار آن خاطرات را متوقف ساخت و چندان بر ایشان ناگوار آمد که دومرتبه در فاصله چند ساعت به ارسال پیام و اظهار عصبانیت شدید پرداختند و گفته میشد که تا آن هنگام هرگز اینگونه خشمی از ایشان دیده نشده بود. در همین حال و همان روزهای آغاز انتشار این ستون، به مناسبتی هنگام نماز مغرب و عشا در محضر مبارک رهبر انقلاب بودیم که ایشان بعد از نماز اظهار لطف و تفقدی فرمودند و وقتی جلو رفتم چند کلمه گفتند و بعد از مقدمهچینی دقیقی تأکید کردند که نقد و بیان آزادانه مسائل خصوصا در قالب طنز خوب است، اما مراقب باشید که ارکان انقلاب لطمه نخورد و آن وقت از آقای هاشمی رفسنجانی (و بزرگوار دیگری که همان روزها از ایشان هم نوشته بودم) نام بردند و گفتند: اینها ارکان انقلاب هستند و باید ملاحظه کنید. مخصوصا در مورد آیتا... هاشمی رفسنجانی با لحن و تعابیری اظهارنظر فرمودند که علاوهبر ملاحظات کلان سیاسی و اجتماعی، دلبستگی عاطفی نیز در آن کاملا مشهود بود. همان شب تصمیم گرفتم که انتشار آن ستون را متوقف کنم و با خود گفتم، وقتی ولی فقیه و رهبرم اینگونه با ظرافت به من هشدار میدهند، من باید حرمت این لطف را نگاه دارم و اگرچه ایشان صراحتا توقف مرا در نوشتن نخواستهاند و تنها به دقت کردن و مراعات تذکر دادهاند، لیکن ادب اقتضا میکند که من خود فاصلهای را رعایت کنم. آنچه را که فشارهای غیرمستقیم نتوانسته بود کند کند، عنایت و لطف پدرانه ایشان کاملا متوقف ساخت و بعدها این رهنمود اساسی مقام ولایت در بقیه مطالب و نوشتهها به نوعی ملاک و میزان بود و هست که حرمت ارکان انقلاب را نگاه دارید. امروز که پشت سر را نگاه میکنیم، میبینیم آنچه آن روزها آرمانگرایی نوجوانانه ما را برمیآشفت، در بسیاری از اوقات تأثیر ناآشکار برخی از حاشیه ایشان بوده است که ایشان به خوبی در فاصله گرفتن از آن حاشیهها و اظهار موضع صریح و دقیق شخص خود کاملا توفیق نداشتهاند. نه امروز که به حکم تجربه و گذر عمر و از سنگینی بار خطاها سر به زیر دارم، بلکه حتى آن روزهای نوجوانی هیچگاه - به لطف خدا - از موضع تکبر و خودبینی به انتقاد از ارکان انقلاب نپرداخته بودم. لیکن امروز از درد و رنج و فکر و خیال پرسشهای بیپاسخ جمهوری مبارک اسلامی در عرصههای فرهنگی و اجتماعی بیش از گذشته قدر و قیمت این ارکان انقلاب را درمییابم و میبینم که مقام رهبری با چه حساسیت و دقتی به حفظ این پایههای بنیان انقلاب و نظام اسلامی تأکید داشتهاند. گرچه به مصداق مثل مشهور متولی و حرمت امامزاده، نیمی از وظیفه حفظ این ارکان برعهده خود این بزرگواران است، ولیکن این موضوع باعث نمیشود بخش دیگر وظیفه مورد تغافل قرار گیرد. امروز در مقابل تهدیدهای همهجانبه و خطرهای گستردهای که بیش از هر زمان تجربه نوپای حاکمیت ولایت فقیه را احاطه کردهاند، حفظ این حرمتها بیش از هر زمان دیگر ضرورت حیاتی دارد. بهنظر میرسد هر دو جانب در حفظ این حرمتها تقصیر کردهاند. باران البته از آسمان به زمین میبارد. نخست آن بزرگواران به اشکال مختلف در حفظ جایگاه و حرمت خود تهاون کردهاند و سپس ما به شیوههای گوناگون در این زمینه مرتکب کوتاهی و بیتوجهی شدهایم. این روزها که توجه و اهتمام حضرت آیتا... هاشمی رفسنجانی برای حفظ این جایگاه مشهود است به نوعی احساس ضرورت کردم تا ضمن ادای شهادت و گواهی نسبت به تأکید و حساسیت مقام معظم رهبری، از کوتاهیهای جوانانه امثال خود نیز یاد کنم. هنگامی که از بیرون و با فاصلهای بیشتر به مسائل بنگریم، حساسیت این موضوع بیشتر روشن میشود. مسلمانان علاقهمند به انقلاب و شیعیان وفادار به جمهوری اسلامی که از دور مسائل را تعقیب میکنند، هرگز از تفاصیل و جزییات مشکلات مطلع نیستند و به هیچ عنوان نمیتوانند برخی حرمتشکنیها و بعضی برخوردها را هضم کنند. از دید ناظر بیرونی، همچنان هاشمی رفسنجانی از نخستین یاران امام و نزدیکترین برادران رهبری است و باقیمانده بهشتیها و مطهریها و رجاییهاست و بدون شک چنین خواهد ماند. هم ایمان و ریشههای تاریخی تعلق انقلاب و هاشمی رفسنجانی عمیقتر از آن است که بدین سادگی دچار تفکیک شود و هم علاقهمندان به انقلاب و نظام اسلامی آنقدر هوشیار و بصیر هستند که اختلافنظرها و تفاوت سلیقهها را - هراندازه هم که بزرگ به نظر برسد – پیش روی بیگانگان جار نزنند. در این میدان کارزار سخت، این نظام نوپا آن قدر کار برزمین مانده و مشکل نوبهنو دارد که فرصت و مجالی برای دورشدن حتى یک سرباز ساده نیست چه رسد به یک فرمانده بزرگ. در این جهت، باور و فرهنگ ما دو مبنای اساسی را با هم یادآور میشود: نخست آن که اشخاص هرچه هم بزرگ باشند با حضور در این ترکیب اعتقادی، معنادار میشوند و لذا خداوند تیغ قربان برمیدارد و برگلوی نام عزیزترین آفریده خود میگذارد و در حق سرورکائنات حکم «و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل» را نازل میکند تا پیروانش خود حکمت «من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی ا... بقوم» را فهم کنند. و دوم آنکه «لا یستوی منکم من أنفق من قبل الفتح و قاتل...» و حفظ حرمتها و مراعات تاریخها و سابقهها اصلی از مبادی ایمان است که اگر رعایت نشود، سنگ فردا بر سنگ امروزمان استوار نخواهد شد و هیچ هیاهوی انقلابیگری و غوغای ارزشگرایی توجیهکننده بیاخلاقیها و بیادبیها و بیحرمتیها نخواهد بود. روند خطرناک بیادبی و پردهدری و حرمتشکنی با هر توجیه و تفسیری که باشد، به مرور سنتهای سیئهای را بنا خواهد نهاد که اولا به مصداق «کان علیه وزر من عمل بها إلى یوم القیامه» دامان بانیان و مسببان آنها را خواهد گرفت و ثانیا هیچکس از تبعات منفی آنها در امان نخواهد ماند. انقلاب اسلامی ایران برای عرضه کردن اسلام ناب محمدی در دنیای امروز شکل گرفته است و مبانی عقلانی و منطقی و اساس فکری و معنوی دارد و به ارزشهای انسانی و کرامتهای اخلاقی دعوت میکند. این درخت مقدس که با خون صدها هزار شهید آبیاری شده است، باید در سایهسار آرامش و امنیت خود صدها میلیون مسافر خسته را پناه دهد و کام آنان را از ثمرات مکارم اخلاق مکتب اهلبیت شیرین کند. با بیادبی و بیحرمتی نمیتوان به ترویج و حفظ ارزشها پرداخت و این شیوه ناپسند اگر منع نشود و رواج یابد، خشک و تر را با هم خواهد سوزاند و در هم ریختن قواعد و بنیانهای اخلاقی، بزرگ و کوچک و راست و چپ و اصولگرا و غیراصولگرا نمیشناسد و اگر بدینترتیب پیش رویم و کسی جلودار نادانیها نشود، این سیل همه را با هم خواهد بُرد. تجربههای انقلاب ما در همین عمر اندک 30 ساله بسیار است و بزرگترهایمان باید همیشه ما را از این تجربهها یادآور شوند. چشمان منتظر و دلهای امیدوار در چهارسوی جهان چنان به این نقطه از خاک و تاریخ دوخته و بستهاند که مجال تهاون و تعارف نیست. (1) در برخی نشریات درباره هویت نویسنده آن ستون طنز گمانهزنیهایی شد و یک کتاب نیز درباره اسماء مستعار نویسندگان معاصر بدین موضوع پرداخت، اما تا امروز من شخصا بدان تصریح نکردهام، ولیکن اکنون بهنظر میرسد میتوان از آن سخن گفت. متأسفانه برخی از آن مطالب بهدلیل فضای خاص جامعه و ادبیات طنز آن نوشتهها بعدا بسیار موجب تأسف من شد. مخصوصا وقتی حضرت آیتا... جوادی آملی در درس خارج فقه خود به نوعی متعرض این موضوعات شدند و از ایشان طلب شرح دقیقتر کردم، این پشیمانی بسیار شدت گرفت. امیدوارم خداوند این لغزشهای جاهلانه را نیز عفو کند. (2) نگاه منفی من به آیتا... هاشمی رفسنجانی البته ریشهدار بود و از روزی شروع شد که در سال 1365 در حسینیه جماران و محضر امام راحل بودیم که سخنرانی ایشان و برخی تحلیلها و تعابیر خاص، من را که نوجوانی بیش نبودم بهشدت خشمگین ساخت و این دلگیری و انتقاد چنان مستمر شد که بارها در خواب با ایشان درددل و گلهگزاری میکردم! و کسی نمیتوانست این موضع را تغییر دهد تا امروز که همچنان آن انتقادهای جدی در عین احترام ایشان، بر جای خود باقی است. [ یکشنبه 89/4/27 ] [ 8:47 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |