علی داودی | ||
|
دخترم، پسر همسایه را به شیشه معتاد کرد و آن ها هر ? مواد مخدر مصرف می کنند. من از این بابت نگران هستم و می ترسم سیمین، بلایی به سر خودش بیاورد یا به دلیل توهم ناشی از مصرف مواد روان گردان به برادر کوچکش آسیبی برساند. زن جوان در دایره اجتماعی کلانتری جهاد مشهد افزود: به خاطر مشکلات اقتصادی خانواده ام، در سن ?? سالگی با مردی ?? ساله که همسرش را در حادثه تصادف از دست داده بود و یک دختر ?? ساله داشت ازدواج کردم. شوهرم واقعا همسر مهربان و دوست داشتنی است و من از او بدی ندیده ام؛ اما امان از دست دخترش، که سوهان عمرمان شده است. متاسفانه سیمین، از روز اول تحت تاثیر حرف های تنفرآمیز خاله اش نسبت به من بدبین شد و چشم دیدن مرا نداشت خاله او چون به هدف خود یعنی ازدواج همسرم با خواهرشوهرش نرسیده است، قصد تخریب زندگی ام را دارد و هرچه بدبختی به سرمان آمده نیز از سر همین دشمنی و عداوت است. افسوس که سیمین درک نمی کند به چه راحتی بازیچه غرور و خودخواهی خاله اش شده است. زن جوان افزود: من هر چه سعی کردم رابطه عاطفی با این دختر برقرار کنم نتیجه ای نگرفتم و هر وقت می خواستم چند کلمه با او صحبت کنم عکس مادر خدا بیامرزش را نشانم می داد و می گفت: این زندگی را مادرم درست کرد ولی تو صاحب آن شدی! شنیدن این حرف ها باعث شد با این که دوست نداشتم یک نامادری باشم ولی واقعا نسبت به این دختر لجباز احساس بدی پیدا کردم. سال ها به سرعت گذشتند و سیمین قد کشید و بزرگ شد اما او زودرنج و عصبی بارآمد و با پدرش نیز سر ناسازگاری گذاشت، گاهی نیز پسر کوچکم را دیوانه وار کتک می زد. شوهرم که حوصله نداشت سربه سرش بگذارد سیمین را به خانه مادربزرگش فرستاد تا روحیه اش عوض شود. او یک سال در آن جا بود و به مدرسه می رفت، اما نبود کنترل لازم و رفت و آمد با زن همسایه باعث شد به شیشه آلوده شود. ما به محض اطلاع از این موضوع، سیمین را به خانه برگرداندیم و برایش امکانات جدیدی فراهم کردیم تا بداند نازش خریدار دارد؛ اما او نه تنها تغییری نکرد بلکه از چند ماه قبل، پسر همسایه را نیز به شیشه معتاد کرد و آن ها هر دو از این مخدر روان گردان استفاده می کنند. او هر بار پس از مصرف شیشه دچار توهم شدید می شود و جرات ندارم پسر کوچکم را یک لحظه در خانه تنها بگذارم چون می ترسم بلایی به سرش بیاورد. باور کنید من سیمین را اندازه فرزند خودم دوست دارم و نگران آینده اش هستم. در این جا می خواهم به او بگویم زنده نگه داشتن یاد و خاطره فردی که سال ها از مرگش می گذرد، خیلی خوب و با ارزش است اما آدم باید تسلیم رضای الهی باشد و شرایط فعلی زندگی خود را نیز درک کند تا بتواند تصمیم درست و منطقی بگیرد. البته من همیشه برای خوشبختی دخترم دعا می کنم و هر موقع سر مزار مادرش می روم از خدا می خواهم مرا در انجام وظیفه مادری روسفید کند [ سه شنبه 89/4/22 ] [ 2:33 عصر ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |