علی داودی | ||
|
بسماللَّه الرحمن الرحیم بسماللَّه القاصم الجبّاربن، مُبیر الظالمین، بسماللَّه الرّبّ المستضعفین، بسماللَّه الواحد القهّارِ الجبّار المنتقم، بسماللَّه الحىّ القیوم، بسماللَّه الاَحَدِ الصَّمَد، اَلَّذى لَم یلد و لَم یولَد وَلَم یکُنْ لَهُ کفواً اَحَد. واژه شیعه از ریشه "شَیعَ "، به معناى پیرو هدفى مشخص مىباشد. اولین ندایى که در صدر اسلام علیه مقامپرستى و خودکامگىهاى خلفاى بعد از پیغمبر(ص) بلند شد، نداى شیعه بود. مکتبى که به پیروى از عدالت، تواضع و خشوع علىu نسبت به مظلومان، مسیر خود را تعیین کرده و این خط مشى، تاکنون نیز به وسیله پاسداران حقیقى مذهب حَقّه شیعه ادامه یافته و امتیاز خود را نسبت به مذاهب مقامپرست، استعمارگر یا استعمار شده - چه اسلامى و چه غیراسلامى - حفظ کرده است. رخدادهاى تاریخ و حقایقى که در طول زمان تا به اکنون به وقوع پیوستهاند، همگى شاهد بر این مدعایند که رهبران حقیقى شیعه همواره حتى اندک زمانى فرصت زورگویى و استثمار را به مقامپرستان معاصر خود ندادهاند و با نداىِ اِنّ الحَیاة عَقیدَةٌ و جَهاد، پوزه آنان را به خاک فلاکت مالیدهاند و همواره در این راه، پیروز واقعى بودهاند. بلى، شیعه بدین ترتیب از همان اولین قدمِ زور و توطئه، حق را گفته، و حق را خواسته، و به حق عمل کرده و در این راه شهیدانى داده تا به وجود ظلم، شهادت دهند. هدف شیعه در اصرار براى برانداختن ظلم و حُبّ جاه و مقام، اصلاح جامعه و جایگزین کردن عدل و فراهم نمودن محیطى سالم جهت کلیه افراد جامعه است. چون ریشه فساد همانا مظالم، مقامپرستىها، نیرنگبازىها، گزارشهاى کذب، بورکراسىهاى مزوّرانه و پروندهسازىهاى دروغین با هدف کسب یا ارتقاء پایه شغلى، درجه و امثالهم است. یکى از خصلتهاى شیعه، برانداختن فساد و فاسد و جور و جبار مىباشد. آنان که براى گرفتن ستاره(3) به آسمان مىپرند و بعد از به دست آوردن آن و فرود آمدن، مظلومان و ستمدیدگان و مستضعفین را زیر پاى خود خرد مىکنند، از جمله فاسدان و جباران مىباشند. قرآن به صراحت در سوره شورا، آیه 41 درباره اینان مىفرماید: اِنَّما السَبیلُ عَلى الذین یظلِمُونَ النّاسَ وَ یبغُونَ فىِالارضِ بِغَیرِ الَحقّ اُولئِکَ لَهُم عَذابٌ اَلیم. و در آیه 43 همین سوره مىفرماید: وَ مَن یضلِلِ اللهُ فَما لَهُ مِنْ وَلىٍّ مِن بَعدِه وَ تِرىَ الظالِمینَ لَما رَأ وُ العَذابَ یقُولُونَ هَل اِلى مَرَّدٍ مِن سَبیل؟ یعنى: هر که را خدا گمراه کند، دیگر جز خدا براى او یاورى نباشد و ستمکاران را بنگرى که چون عذاب قیامت را به چشم ببینند، در آن حال با حسرت و پشیمانى گویند: اى خدا، آیا راهى براى بازگشت به دنیا براى ما هست؟ و آیه 44 همین سوره مىفرماید: وَ تَریهُم یعَرضوُنَ عَلَیها خاشِعینَ مِنَ الذُّلِّ ینظُروُنَ مِنْ طَرفٍ خَفّىٍ وَ قالَ الذَّینَ آمَنوُا اِنّ الخاسِرینَ الَذّینَ خَسَروُا اَنفُسَهُم و اَهلیهم یومَ القِیامَه اَلا اِنَّ الظّالِمینَ فى عَذابٍ مُقیم. یعنى: و آن ظالمان را بنگرى که به دوزخ مىنگرند و در آن حال، مؤمنان گویند: آرى، زیانکاران آنانند، آنان کسانى هستند که خود و خانواده خود را در روز قیامت به زیان افکندهاند وَ اِى مردم! بدانید که ستمکاران عالم به عذاب اَبَدى گرفتارند. قرآن همچنین ما را به رفع فساد و ظلم و از بین بردن آنها در سوره انبیاء، آیاتِ 12، 13 و 14 فرا مىخواند و مىفرماید: لا تَرکُضُوا وَارجِعُوا اِلى ما اُثرِفتُم فیهِ وَ مَساکِنِکُم لَعَلَّکُم تُسئَلون * قالوُا یا وَیلَنا اِنا کُنَّا ظالِمین * فَما زالَت تِلکَ دَعویهُم حَتَّى جَعَلناهُم حَصیداً خامِدین. یعنى: مگریزید که گریز، فایده ندارد، بلکه رو به خانههاى خود آرید و به اصلاحِ فساد کارهاى خویش که ممکن است روزى درباره آنها بازخواست شوید بپردازید. در آن هنگام، ظالمان از سر حسرت و ندامت گفتند: واى بر ما که سخت ستمکار بودیم و پیوسته همین گفتار حسرتبار بر زبانشان بود تا آنکه همه را طعمه شمشیر مرگ و هلاکت ساختیم. آیا سزاى رجعت از فساد به نیکى و اصلاح و از ظلم به عدالت و از زور به مساوات آن است که افراد بیگناه که تنها به اتهامات دروغین متهم شدهاند، در دادگاه محاکمه شوند؟ اگر معنى آن همه این است، دیگر حرفى براى گفتن نیست و قرآن در آیاتى که ذکر شد، سرنوشت فاسدین و ظالمین را مشخص کرده، ولى اگر بخواهیم قدمى سازنده در راه اصلاح برداریم، باید فاسدان و ظالمان را بشناسیم و حیلهها و نیرنگهاى داهیانه آنها را دریابیم. براى این مقصود و مِن بابِ نمونه، توصیه من این است که به پرونده پر از اتهاماتِ کذب اینجانب مراجعه شود. این اتهامها، تماماً دروغ و عارى از حقیقت هستند و اینان [بازجویان و شکنجهگران رژیم] با اِعمالِ شکنجههاى سخت و طاقتفرسا و اَعمالِ شنیعِ ضدانسانى که به جرأت مىتوانم بگویم حتى در حیطه حیوان هم جایز نیست، سعى کردهاند براى اثباتِ آنها از من اعتراف بگیرند. مگر یک انسان چقدر قدرت تحمل دارد که به همان صورت که گفته شد، شکنجه شده و به او انواع توهینهاى رکیکِ ناموسى و عقیدتى بشود؟! من که دیگر حتى تحملِ اندیشیدن به تبعاتِ قبول خواستههاى آنان را هم نداشتم، با خودم فکر کردم که با پذیرش این اعترافهاى تحمیلى هر بلایى را که بر سرم خواهند آورد، عیبى ندارد، ولى در مقابلم، به دین و عقیده و ناموس و حیثیتم توهینهاى سفیهانه نشود. از این لحاظ، چیزهایى را که آنان دیکته کردند، من نوشتم و حال، از آن ریاست محترم تقاضا دارم تا جهت روشن شدن موضوع - حتى براى خودم - آن مدارکى را که به اصطلاح از من گرفته شده و به عنوان مدرک جرم من در پرونده درج گردیده، در حضور دادگاه ارائه شود تا در این مورد، به دفاعیات شفاهى ادامه دهم. در خاتمه، با توجه به ایمانى که به وعده خداوند دارم که فرموده: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَى الَذّینَ استُضعِفُوا فىالارضِ وَ نَجْعلَهُم اَئِمةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارثین. یعنى: و مىخواهیم منت بگذاریم بر کسانى که در زمین ضعیف نگه داشته شدهاند و آنان را پیشوایان و وارثین قرار دهیم، از ریاست محترم و قضاتى که در این دادگاه حضور دارند تقاضامند است تا واقعبینانه و از روى عدل و حکمِ وجدان بیدار و بىنظرى کامل در این مورد قضاوت نمایند. اِنَّ اللهَ یدافِعُ عَنِ الذینَ آمَنوُا اِنّ اللهَ لا یحِبُّ کُلَّ خوَّانٍ کَفوُر. یعنى: همانا خداوند از ایمانآورندگان به حقیقت دفاع مىکند و خداوند هرگز خیانتکار و ناسپاس را دوست ندارد. وَالسَّلامُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُدى وَ دینِ الحقّ(4) متوسلیان در پاییز سال 1357، با اوجگیرى تظاهرات اعتراضى ملت مسلمان ایران و شکست سیاست مشت آهنین رژیم - که عملاً با اعلام ناگهانى مقررات حکومت نظامى در تهران و هفده شهر کشور و کشتار مردم در میدان ژاله(5) سابق تهران در هفده شهریور 1357 آغاز شده بود - کارگزاران دستگاه طاغوت، به منظور مهار امواج گدازان آتشفشان انقلاب و تضمین بقاى حاکمیت نامشروع خاندان پهلوى، دست به کار اجراى خیمه شببازى جدیدى شدند. این بار، عفریت "عارى از مهر "، شعبدهاى دیگر آغاز کرد و وعده داد که در صدد آزاد کردن زندانیان سیاسى است. حیلهاى که به زعم اربابانِ آمریکایى دیکتاتور، مىتوانست ضمن جلب رضایت افکار عمومى مردم، جزیره ثباتِ حکومت جیمى کارتر در منطقه خلیج فارس را از خطر غرق شدن در دریاى انقلاب خمینى مصونیت بخشد. خواهر نستوه احمد مىگوید: "... رژیم دچار وحشت عجیبى شده بود. اوایل انقلاب، یکى از شعارهاى مردم، درخواست آزادى زندانیان سیاسى بود و طاغوت به خیال این که با آزاد کردن زندانىها مىتواند دهان مردم را ببندد و بعد از چند وقت، آبها که از آسیاب افتادند، دوباره بگیر و ببند را شروع کند، رسماً اعلام کرد که مىخواهد زندانیان سیاسى را آزاد کند. اتفاقاً اسم احمد جزو فهرست اول اسامى زندانىهایى بود که قرار شد آنها را آزاد کنند... من هنوز بریده خبر روزنامههایى که اسم او را جزو زندانىهاى آزاد شده چاپ کرده بودند، دارم. " احمد بعدها در مصاحبهاى در مورد ماجراى آزادى خود از زندان طاغوت، به اختصار گفته است: "... بعد از آن چند ماه زندان، بالاخره در زمان دولت نظامى ازهارى، آزاد شدم. " در هفتم آذر سال 1357، احمد از زندان رهایى یافت و به آغوش پُر مهر ملت مسلمان و مبارز ایران بازگشت. یکى از زندانیان سیاسىِ لرستانىِ همزنجیر احمد از آن روز با شکوه، اینگونه روایت مىکند: "... وقتى داشتیم از در زندان خارج مىشدیم، از احمد پرسیدم: خب، حالا مىخواهى چه کار کنى؟ گفت: معلوم است، برمىگردم تهران، کانون مبارزه آنجاست. فقط از شما یک خواستهاى دارم. گفتم: بفرما، هر چه بخواهى اگر در توان من باشد انجام مىدهم. احمد گفت: این رژیم دیگر رفتنى شده، مىخواهم به من قول بدهى هر وقت این نهضت پیروز شد و براى محاکمه عوامل جنایتکار رژیم شاه دادگاهى در لرستان تشکیل دادند، حتماً مرا هم با خبر کنى تا بیایم و علیه جانیان ساواک لرستان شهادت بدهم. گفتم: به روى چشم. احمد همان روز سوار اتوبوس شد و به تهران رفت. " روزهاى سراسر رنج و شکنجه زندان، روح حقیقتجوى احمد را به خوبى صیقل داد و خصائل کریمهاى همچون صبر و اخلاص را در وجود سرشار از خشم و خروش مقدس او علیه بیداد آریامهرى، شکوفا کرد. پولاد وجود احمد، در کوره گدازانِ دوران اسارت مشقتبار قوام یافت و آبدیده شد. یکى از یاران دیرینه احمد، درباره خصائل و اخلاق مبارزاتى او روایت مىکند: "... احمد در مورد سوابق مبارزاتى قبل از انقلاب خودش، اصلاً اهل خودنمایى و تفاخر نبود... خیلى خوب مىدانستم که دوران اسارت این مرد در زندان شاه، از جمله سختترین روزهاى زندگىاش بوده. یکبار که از او درباره مبارزات سیاسى آن دوران و قضایاى زندان رفتنش سوال کردم، یک نگاه عمیقى به ما انداخت و گفت: تو چه کار به گذشتهها دارى؟ حال را دریاب. ببین حالا دارم چه کار مىکنم. از این جواب مختصر و مفیدى که داد، فهمیدم آدمى نیست که اهل جار زدن خودش به عنوان زندان رفته و سیلى خورده باشد؛ آن هم با سابقهاى آن همه درخشان! ". پس از فرار ذلتبار شاه معدوم، همزمان با گسترش تظاهرات مردمى و فرار روزافزون نظامیان مسلمان از پادگانها، احمد بلافاصله نقش رابط و هماهنگکننده تظاهرات مردمى در محلات جنوبى شهر تهران را بر عهده گرفت؛ ضمن آن که با حرکتهاى مکتبى محافل دانشجویى دانشگاه علم و صنعت و روحانیت مبارز تهران نیز رابطهاى تنگاتنگ برقرار کرده بود. در پى بازگشت پیروزمندانه رهبر کبیر انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره) به تهران، احمد نیز بهسان دیگر فرزندان معنوى امام(ره)، روند مبارزه با پسماندههاى طاغوت فرارى را شدت بخشید و در جریان رویارویى مردم با چکمهپوشان حکومت نظامى تهران، بارها تا مرز شهادت پیش رفت. در جریان درگیرىهاى مسلحانه روزهاى سرنوشتساز 21 و 22 بهمن 1357، همیشه و همه جا مىشد احمد را دید که بىپروا و خستگىناپذیر، معرکه گردان مصاف مردم مسلح با نیروهاى روحیه باخته ساواک و گارد مزدور شاهنشاهى است. پیروزى انقلاب اسلامى در عصر آفتابى 22 بهمن 1357 و فروپاشى ارکان رژیم طاغوت، مبشّر آغاز عصر نوینى در تاریخ حیات معنوى و اجتماعى ملت ایران بود. در پى سرنگونى رژیم، بلافاصله محاکم انقلابى تشکیل شدند و مجازات عوامل جنایتپیشه و فاسد دیکتاتورى پهلوى را در دستور کار خود قرار دادند. همرزم روزهاى اسارت احمد مىگوید: "... بعد از پیروزى انقلاب، مردم رفتند سروقت عناصر فاسد و جبار رژیم شاه. در لرستان رییس فاسد و جنایتکار شهربانى استان، سرهنگ فضائل احمدى، دستگیر شد و در حالى که از آن همه سطوت و جبروت پوشالى کمترین نشانى در احوالاتش به چشم نمىخورد، به حکم دادگاه انقلاب محاکمه و تیرباران شد. احمدى معدوم، کسى بود که بدترین شکنجهها و توهینها را در حق "احمد متوسلیان " روا داشت. یادم هست بعد از اعدام سرهنگ احمدى و موقعى که مىخواستند عوامل سفّاکِ دایره اطلاعات شهربانى خرمآباد و بازجوهاى اداره سوم ساواک لرستان را محاکمه کنند، بنابر قولى که به احمد داده بودم، تلفن زدم تهران و به او گفتم: روز تقاص پس دادن جلادهاى طاغوت فرا رسیده، کى مىآیى لرستان تا در دادگاه علیهشان شهادت بدهى؟! شاید حدود یک دقیقه سکوت کرد و جوابم را نداد. دوباره سؤالم را تکرار کردم. صداى او را از پشت خط شنیدم که با لحنى اندیشناک جواب داد: من به خرمآباد نمىآیم. شوکه شدم. پرسیدم: آخر براى چه؟ گفت: هرکسى خودش باید درباره اعمال خودش جوابگو باشد. اگر تو دوست دارى، برو و در دادگاه علیه آن ناجوانمردها شهادت بده، ولى من از حق خودم گذشتم. واگذارشان مىکنم به خدا. بدترین کیفر براى آنها همین ذلت و نکبتى است که حالا دارند توى آن دست و پا مىزنند. اصلاً باورم نمىشد. هر چقدر به احمد اصرار کردم، حرف او دو تا نشد. فقط گفت: من از آنها گذشتم برادر. " احمد دیگر به گذشتهها پشت کرده بود و تنها به آینده روشنى چشم دوخته بود که منادى آن، مردى پاک از سُلاله رسولان الهى بود. سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان در منطقه کردستان [ یکشنبه 89/3/30 ] [ 12:6 عصر ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |