علی داودی | ||
|
محسن حدادی در خبرآنلاین نوشت: این یک گزارش مستند است و خواندن آن برای افراد زیر 17 سال و دارای بیماری قلبی توصیه نمیشود. پیشاپیش از انتشار برخی کلمات بیفرهنگ در این متن پوزش میطلبیم اما برای جلوگیری از خدشهدارشدن مستندات این گزارش، مجبوریم. حوالی صبح، نزدیک آنطرف بیرون شهر، خانهای ویلایی و قدیمی. ...تق تق تق... - هان؟ - من اومدم که خوب بشم. - هان. {در باز میشود. حیاطی کوچک اما شلوغ و بینهایت کثیف. تعداد متنابهی خرگربه خانگی و غیرخانگی در وسط حیاط، آفتاب گرفتهاند. چغولیهای فراوانی از انواع حیوانات و برخی انسانات در حیاط دیده میشود. مرد سبیل در رفتهای با زیرشلواری راهراه آبی و زرشکی همراه با زیرپیراهنی رکابی و یک انبار گیس که زیر زیرپیراهنی پنهان شده، و سالیان درازی است نام حمام را از ذهن دیلیت کردهاست در چارچوب در ظاهر میشود. تعدادی مگس و خرمگس، پروانهوار دور او میگردند. صداهای وحشتناکی از قبیل جیغ و داد و عربده از نقاط مختلف خانه به گوش میرسد. مرد: بده بیاد. معتاد: اینجا کلینیک ترک... - آره خودشه! مایه رو اخ کن! - بفرمایید...200 هزار تومنه. - بقیهاش؟ - من میخواستم از متدی استفاده کنین که 200 تومن باشه. - نمیشه! اینجا دو مدل ترک داریم، زیر 2 روز و زیر یه هفته. اولی 800 تومن و دومی 400 تومن. - خب منو دوهفتهای درمان کنین که کمتر هم فشار بیاد و شما هم ... {مرد در سه سوت مچ دست بیمار را میگیرد و به طرز فجیعی او را به داخل میکشد و در جا مغز او را به دیوار توالت میکوبد. مرد نقش زمین می شود.} - خاک تو سرت کنن. حمال کثیف انگل بی خاصیت. تو بلای خانمان سوزی میدونی؟ - من بیمارم. مجرم که نیستم. جنس نبود اومدم ترک کنم. - خفه بمیر بابا. جنس نبود؟ مث ایرانسل همه جا همهجوره همهقیمته همه رنگه هست...بگو میخوام آدم شم. - ولی من آدمم...میخوام... {چرق...صدای شکسته شدن دو عدد دنده یک عدد معتاد. عربده مرد بلند میشود اما درد زیاد او را ساکت میکند.} - اینو زدم که دیگه نتونی تکون بخوری...اقدس! {زنی با ساتور در پهنه بالکن ظاهر میشود. شلوار کردی و کت مردانه پوشیده و به سرش لنگ بسته. مقادیری سبیل در صورت او موج میزند. سیگارش را زیر پا له میکند و به سرعت به سمت توالت میآید. همزمان با پایین آمدن او از پلهها، تعدادی نعش متحرک، خود را به طرز مرموزی از سر راه جمع میکنند. چند کبوتر هم با حرکات این بانوی هیکل، از زمین به هوا برمیخیزند. همزمان با دویدن زن، دستهای از شپشهای زندانی در بند انفرادی، در هوا معلق و آزاد میشوند. زن به محض رسیدن به مرد معتاد، با پهنای ساتور به صورت او میکوبد و در جا دو عدد دندان مرد معتاد روی موزائیکهای حیاط ولو میشود.} زن: انگل جامعه! خال تور حمال! زن و بچههم داری؟ {مرد معتاد با سختی فکهای بالا و پایین را که هر کدام به شرق و غرب غلطیدهاند، روی هم جفت میکند و ... - آااااله! تما مدوّز بزارت بهدات دالین... {زن ایندفعه سمت راست صورت مرد را با پهنه ساتور نشانه میگیرد و او را با یک ضرب، به دیوار توالت میکوبد به طوری که یکی از آجرهای قدیمی دیوار از جا در میآید.} - اینم مجوز وزارت بهداشت...هه هه هه! مرتیکه مفنگی بی مصرف. بدبخت زن و بچهات... مرد: اقدس روش شماره 1787 رو اجرا کن واسش. اثر انگشتشم بگیر بنداز پای برگه رضایتنامه. تازه مایهتیلش کم بوده؛ جبران کن! {مرد معتاد را از پا و از میخ طویله در توالت حیاط آویزان میکنند. اقدس در حال توضیح روش 1787 است. - اول زدیمت تا پیش بقیه ضایع بشی دیگه دنبال این جور برنامهها نری. حالا هم آویزونت میکنیم تا میکروبات بریزن بیرون. اینجا هم خوبیش اینه که موقع دست به آب جماعت، خوب حالت جا میآد. {صدای موبایل مرد به صدا در میآید...} پارسال بهار رفته بودیم زیارت...یه دختر خوشگل و با محبت... - هااااااااااااان؟ جون؟ درست گرفتی. برفس بیاد. بله خانوم تضمینی3 روزه بی بروبرگشت. بله مجوزم داریم چند تا... دکترم داریم. دکتر اقدس بلوریان فرمژه؛ متخصص مغز و اعصاب. فقط لاغر مردنی نباشه که خوب نمیشه! قربون تو! {مرد به طرف بالکن راه میافتد و سر راه با چماق چشم یک نفر را میگذارد کف دستش، کتف یک نفر دیگر را از جا در میآورد و یک معتاد که به سختی نشسته بود را میخواباند! مرد معتاد سرش را به سمت زیر زمین تکان میدهد و صداهایی نامفهوم از خودش در میآورد...اقدس با لگد توی صورتش میکوبد.} اقدس: اون صداها که میشنوی مربوط میشه به روش 1435. یه روش گروهیه. یک هفتهای هم جواب می ده. واسه آدمهای فرهنگیه که معتاد شدن. الان 6نفرن. بعد از مشاوره با آق اسمال سگدست، همهشون رو میریزیم تو توالت زیرزمین. دست و پاهاشونو با ارهمویی میبنیدم که به هیچوجه نتونن تکون بخورن. الانم که اره بوقشونو میشنوی واس خاطر اینه که برنامه اصلی شروع شده، اینا روبروی یه السیدی بزرگن که واسشون 24 ساعته برنامه پخش میکنه. البت ما دائم بهشون سر میزنیم هرکدوم بخوابن و یا چشماشونو ببندن مهندسو میندازیم به جونشون...هه هه هه! مهندس اسم سگمونه! یه کم هاره بیشرف! ولی خیلی با معرفته. خلاصه که برنامه غذاییشون پخش این برنامههاست: روزانه 17 بار 20.30، 41 بار گزارشهای مرآتی، بعلاوه پخش سریال کلانتر به طور یکساعت یکبار. اگر تو 4 روز افت وضعیت دیدیم که هیچ وگرنه برنامه شب هاشونو عوض میکنیم و سری کامل سالهای مشروطه واسشون پخش می کنیم با "رو به فردا". رد خور نداره که سر سه روز ترک می کنن. تا حالا که اینطوری بوده.{شارق...} اینو زدم که دیگه سوال نپرسی... {پارسال بهار رفته بودیم زیارت...یه دختر خوشگل و با محبت... } - هان؟ ...آهان...نوکرم...فدای تو...آره آگهی رو دوباره کار کن. فقط حتما بنویس با مجوز رسمی و تضمینی زیر یک هفته تحت نظارت پزشک...پولو میدم بچهها واست بیارن...قربون تو. اقدس بیا این صبحونه رو بده بخوریم...منقل رو کجا گذاشتی؟ - همونجا تو یخچاله...تا سفره رو بندازی؛ ذغال میرسه عزیزم! - صدبار بهت گفتم جلو این انگلا به من محبت نکن...اه! - چشم آق اسمال...{شارق} هی یارو! بین خودمون بمونه...من عاشق آق اسمالم...مرده، مرد! { مرد معتاد با سر به سگ بسته شده کنار حیاط و چند عدد نعش روی بالکن اشاره میکند} اقدس: این یارو که میبینی سگ نیس که آدمه. ولی لامسب ترک نمیکنه؛ الان 11 روزه اینجاس ولی ترک نکرده...همه روشها رو روش امتحان کردیم. حتی ماشین رختشویی که تا حالا 47 نفر رو تو 4 ساعت ترک داده، واسه این یارو جواب نداد. واسه همین قلاده زدیم بهش فرستادیم تو لونه سگ بلکه آدم بشه. غذاهم بهش میدیم سه روز یه بار...لامسب معلوم نیس از کجا میآره بازم میکشه! اون جماعتی هم که رو بالکون ولو هستن، از آب درمانی بیرون اومدن انداختیم خشک شن. 3روز تو حوض آب بودن. این روش واسه آدمای سبزه خیلی جواب میده، مث بلور میشن... * به در خواست سردبیر، از ادامه انتشار این گزارش مستند معذوریم اما ذکر این نکته خالی از لطف نیست: مدیر کل امور همینجاهای بهزیستی اعلام کرده: این مراکز همهشون غیر قانونی هستن و ما بهشون 4ماه مهلت دادیم که قانونی و استاندارد بشن، الان مهلتشون تموم شده و دیگه مهلت نمی دیم!! [ چهارشنبه 88/12/19 ] [ 8:29 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |