سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
فاطمه هاشمی که از حدود ساعت 13 امروز در دادسرای عمومی و انقلاب تهران حاضر شده بود، پس از گذشت سه ساعت از دادسرا خارج شد و در جمع خبرنگاران درباره دلیل احضار و عنوان اتهامی‌اش،‌گفت: اتهام این بود که من در مصاحبه‌ای که انجام دادم حرف‌های خلاف واقع نسبت به رییس قوه قضاییه و قوه مقننه زده‌ام.

[ چهارشنبه 92/6/6 ] [ 9:58 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

در روزهای اخیر، تهدیدات کشورهای غربی درباره انجام اقدام نظامی علیه سوریه‌، بی‌سابقه‌‌ افزایش یافته است. در این میان، برخی منابع اسرائیلی مدعی شده‌اند در پی ناکامی عوامل واسطه میان ایران و آمریکا برای توافق درباره سوریه، چشم‌انداز حمله نظامی به این کشور از همیشه جدی‌تر شده است.

به گزارش «تابناک»، پایگاه اینترنتی «دبکا فایل»، وابسته به محافل امنیتی رژیم اسرائیل مدعی شده، تلاش‌های اوباما برای رسیدن به توافق‌ با ایران بر سر سوریه جهت جلوگیری از انجام اقدام نظامی در این کشور‌ ‌ناکام‌ شده و بنابراین، هم‌اکنون نیروهای نظامی کشورهای گوناگون در سراسر خاورمیانه در حالت آماده باش کامل‌اند.

بنا بر ادعای دبکا، رئیس‌جمهور آمریکا دو واسطه را ‌‌ـ موازی ـ مسئول گفت‌و‌گو با ایران کرده بود؛ یکی از این دو، «جفری فلتمن»، معاون دبیر کل سازمان ملل و دیپلمات سابق آمریکایی بود که روز دوشنبه با محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران دیدار و گفت‌و‌گو کرد.

واسطه دیگر، سلطان قابوس، پادشاه عمان بود که برای دیدار با عالی‌ترین مقامات ایرانی به تهران سفر کرد؛ اما به نوشته دبکا، وی نیز نتوانسته ایران را در رسیدن به توافقی درباره سوریه متقاعد کند.

همچنین هشدار آیت الله خامنه‌ای، رهبری جمهوری اسلامی ایران، مبنی بر این که در صورت حمله آمریکا، همه خاورمیانه به آتش کشیده خواهد شد، پاسخی بوده که به سلطان قابوس داده شده است.

به این ترتیب، ارتش آمریکا به مراکز نظامی خود در منطقه مدیترانه و خلیج فارس دستور داده که در ‌آماده باش کامل باشند.

از سوی دیگر، ایران، روسیه و سوریه نیز نیروهای خود را در حال آماده باش قرار داده‌اند. این در حالی است که به واحدهای ارتش سوریه دستور داده شده پایگاه‌های خود را ترک کرده و در سراسر کشور پراکنده شوند.

افزون بر این، مقامات ارشد نظامی ده کشور در امان، پایتخت اردن دیدار کرده و درباره ابعاد حمله نظامی به سوریه ‌بحث کرده‌اند. در این نشست که ریاست آن با «مارتین دمپسی»، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا بوده، فرماندهان ارشد نظامی اردن، عربستان سعودی، قطر، ترکیه، انگلیس، فرانسه، آلمان، ایتالیا و کانادا شرکت داشته‌اند.

بنا بر این گزارش، موضع‌گیری‌های شب گذشته جان کری، وزیر امور خارجه و جی کارنی، سخنگوی کاخ سفید، حاکی از آن بود که دولت اوباما نمی‌خواهد از مواضع قبلی خود مبنی بر نشان دادن واکنش نظامی در صورت انجام حمله شیمیایی در سوریه عقب‌نشینی کند. این دو مقام آمریکایی، ضمن طرح ادعای استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی، بشار اسد را به انجام جنایت متهم کردند.

به هر حال، مجموعه این تحولات حاکی از آن است که بحث حمله کشورهای غربی به سوریه، این بار بیش از همیشه جدی شده است.

گفتنی است، در آخرین تحولات در این زمینه، جنگنده‌های انگلیسی وارد قبرس شده و در حالت آماده باش قرار گرفته‌اند. از سوی دیگر، یکی از شبکه‌های تلویزیونی رژیم اسرائیل نیز مدعی شده، اوباما تا 48 ساعت آینده، تصمیم نهایی را درباره حمله به سوریه می‌گیرد.


[ چهارشنبه 92/6/6 ] [ 4:52 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

 

اثرات درمانی ماساژ را همگان شده ایم اما نوعی از ماساژ چینی در تایوان وجود دارد که بسیار عجیب و باور نکردنی است.

به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، دراین نوع ماساژ که گفته می شود بیش از دو هزار سال قدمت دارد، ماساژ دهندگان از ساتور برای این کار استفاده  می کنند.

ماساژ با ساطور در تایوان + عکس

زمانی که اسم ساتور به میان می آید بی اختیار یاد قصابی می افتیم اما در اینجا خبری از قصابی نیست بلکه مرکزی برای ماساژ مراجعه کنندگان است.اینگونه ماساژ در تایوان به نسبت طرفداران زیادی دارد.

[ چهارشنبه 92/6/6 ] [ 4:49 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

 

«از کسی که چند بار دست به حماقت زده، اقدام احمقانه دیگر دور از انتظار نیست.» این جمله راسل فیلسوف شاید دقیق‌ترین توصیف از راهی است که دولت آمریکا در عراق در پیش گرفت و اکنون در سوریه در آستانه کلید زدن آن است. تلخی این راه آن است که هزینه سنگین مادی و انسانی حماقت آمریکا را ابتدا مردم منطقه می‌پردازند.

حسین شریعتمداری امروز در یادداشت روز کیهان در مطلبی با عنوان « روز واقعه نزدیک است‌!» نوشته است:

1- روز پنج‌شنبه 27 مارس 2003- فروردین‌ماه 1382- در حالی که ارتش آمریکا هفت روز بعد از آغاز حمله به عراق بر این کشور غلبه کرده بود، جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا در محوطه بیرونی کاخ سفید به میان خبرنگارانی که با عجله فراخوانده شده بودند آمد و با غروری حاکی از برتری بلامنازع آمریکا خطاب به خبرنگاران گفت «عراق تمام شد»! این جمله جرج بوش «IRAQ IS OVER » که با آمیزه‌ای پررنگ از تحقیر بیان شده بود ساعتی بعد به تیتر اول رسانه‌ها تبدیل شد. 9 سال بعد، دسامبر 2011- دی‌ماه 1390- وقتی آخرین نظامیان آمریکایی به دستور اوباما خاک عراق را ترک کردند، نشریه آمریکایی فوربس در یادداشتی که بوش و اوباما مخاطب مشترک آن بودند، نوشت؛ «از حمله نظامی به عراق و اشغال 9 ساله آن چه به دست آوردیم؟! بیش از 2500 تن از نظامیان خود را از دست دادیم، نزدیک به 5 هزار میلیارد دلار از مالیات شهروندان آمریکایی را هزینه کردیم، اصلی‌ترین دشمن منطقه‌ای ایران را حذف کردیم، آمریکا را جنگ‌طلب معرفی کردیم و سرانجام، عراق را به دست دوستان و هم‌پیمانان ایران سپردیم» همان روزها، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در مصاحبه با واشنگتن‌پست گفت «آمریکایی‌ها بعد از 9 سال عراق را در سینی طلا تقدیم ایران کردند»!

2- بعد از ناکامی آمریکا در حمله نظامی به عراق و نتیجه معکوسی که از این حمله گرفته بودند، «پانه‌تا» وزیر جنگ آمریکا و رئیس اسبق سازمان «سیا» با استناد به بررسی‌های چند مرکز استراتژیک هرگونه دخالت نظامی مستقیم آمریکا در منطقه را بی‌حاصل و خطرناک دانست و روزنامه آمریکایی «یو.اس.ای.تودی» به نقل از شورای آتلانتیک بر ضرورت جایگزینی جنگ نیابتی- PROXY WAR- به جای دخالت مستقیم نظامی تأکید کرد و...

3- فتنه‌انگیزی در سوریه به عنوان یکی از اصلی‌ترین حلقه‌های محور مقاومت و متحد استراتژیک ایران اسلامی با بهره‌گیری از فرمول «جنگ نیابتی» آغاز شد و کشورهای ترکیه، عربستان، قطر، اردن و بعدها مصر (مرسی) به نیابت از آمریکا و متحدانش مأموریت انجام این جنگ نیابتی را برعهده گرفتند، اما، برخلاف تصور اولیه و علی‌رغم حمایت‌های گسترده نظامی، سیاسی و مالی از تروریست‌ها، جنگ نیابتی یاد شده اگرچه برای مردم سوریه فاجعه‌آفرین بود ولی نه فقط شکست و براندازی دولت سوریه را در پی نداشت، بلکه فصل جدیدی از راهبرد مقاومت با دستاوردهای تازه و سرنوشت ساز را به دنبال داشت که تشکیل و سازماندهی نیروی فداکار و کارآزموده‌ای با عنوان «دفاع الوطنی» از جمله آنهاست، دفاع الوطنی چیزی شبیه نیروهای بسیج کشور خودمان است و بیش از دهها هزار عضو دارد. حضور در میدان یک جنگ واقعی به جای شرکت در رزمایش‌ها، ارتش و نیروی دفاع الوطنی را به نیروهای کارآزموده و جنگ واقعی دیده، تبدیل کرده است. مقاومت مثال‌زدنی سوریه نشان داد که نیروهای محور مقاومت برخلاف آنچه در مصر و یمن و لیبی و تونس اتفاق افتاد،‌ در جریان درگیری‌های نظامی به جای سقوط، موقعیت‌های جدیدی پیدا می‌کنند که می‌تواند تغییر معادلات منطقه‌ای را در پی داشته باشد. شورای امنیت ملی آمریکا طی گزارشی در این باره آورده بود؛ جنگ 33 روزه به‌جای نابودی حزب‌الله، گسترش دامنه حضور و نفوذ حزب‌الله در لبنان را به دنبال داشته و این کشور- قبلا ضعیف- را به کشوری موثر در معادلات سیاسی و نظامی منطقه تبدیل کرده است.

4- این روزها آمریکا و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آن که از جنگ نیابتی چند‌ساله طرفی نبسته‌اند، آشکارا در صحنه حاضر شده و برای مقابله با محور مقاومت سوریه، آرایش نظامی گرفته‌اند و احتمال حمله نظامی مشترک آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و عربی علیه سوریه به خبر اول دنیا تبدیل شده است. بهانه این جنگ احتمالی که برخی از صاحبنظران وقوع آن را قطعی پیش‌بینی می‌کنند، اتهام استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه تروریست‌های مسلح است. بهانه‌ای دقیقا شبیه همان بهانه وجود سلاح‌های شیمیایی و تسلیحات کشتار جمعی که حمله نظامی به عراق را در پی داشت و بعدها دولت بوش به ناچار اعتراف کرد هیچگونه سلاح شیمیایی و کشتار جمعی در عراق یافت نشده است. گفتنی‌است که روز یکشنبه همین هفته، نشریه آمریکایی «فارین‌پالیسی» در افشاگری بی‌سابقه‌ای با استناد به اسناد منتشر شده سازمان «سیا» فاش کرد که در جریان جنگ ایران و عراق، آمریکا سلاح‌های شیمیایی مهلک و پیشرفته‌ای را در اختیار رژیم صدام گذارده است و کشتار رزمندگان ایرانی و قتل‌عام مردم حلبچه با همین بمب‌های شیمیایی اهدایی آمریکا صورت پذیرفته بود.

متهم کردن ارتش سوریه به استفاده از بمب شیمیایی در اطراف دمشق، در حالی است که هم اکنون گروهی از کارشناسان سازمان ملل متحد به دعوت دولت سوریه برای بررسی ماجرا در این کشور حضور دارند و کاوش‌های اولیه و اعلام شده آنها حاکی از استفاده تروریست‌ها از سلاح شیمیایی و قتل‌عام بیش از 635 غیرنظامی در اطراف دمشق است. از سوی دیگر تصاویر ماهواره‌ای که در اختیار کارشناسان سازمان ملل قرار گرفته و به عنوان سند ثبت شده است، بهره‌گیری تروریست‌ها از سلاح شیمیایی را تایید می‌کند. ضمن آن که به گفته وزیر خارجه سوریه، ارتش این کشور در اوج پیروزی بر تروریست‌ها چه نیازی به استفاده از سلاح شیمیایی علیه آنها دارد، مخصوصا آن که این قتل‌عام در منطقه‌ای صورت گرفته که محل حضور طرفداران دولت سوریه است و نه در اشغال تروریست‌ها.

5- اخبار مربوط به آرایش نظامی آمریکا و متحدانش برای حمله احتمالی به سوریه و بازتاب‌ها و تحلیل‌ها و رخدادهای مربوطه در گزارش مفصل و مبسوط کیهان‌امروز که تیتر اول روزنامه به آن اختصاص یافته چاپ شده است و اکنون در محدوده این نوشته محدود به پیامدهایی اشاره می‌کنیم که حمله احتمالی آمریکا و متحدانش به دنبال خواهد داشت اگرچه این احتمال نیز جدی است که هیاهوی اخیر از نوع عملیات روانی برای امتیازگیری از سوریه در اجلاس آتی ژنو باشد. چرا که آمریکای امروز در مقایسه با مارس 2003 که به عراق لشکرکشی کرد به مراتب ضعیف‌تر و شکننده‌تر است و اقدام به حمله نظامی علیه سوریه به اعتراف بسیاری از کارشناسان برجسته و رسانه‌های معتبر آمریکایی و اروپایی فقط با واژه «حماقت» قابل ارزیابی است. اما، از آنجا که به قول «برتراند راسل» فیلسوف شهیر انگلیسی، «از کسی که چند بار دست به حماقت زده، اقدام احمقانه دیگر دور از انتظار نیست» باید گفت؛

الف: آمریکا می‌تواند آغازکننده جنگ باشد ولی پایان دادن به آن در اختیار آمریکا و متحدانش نیست. از این روی حمله موشکی دو یا حداکثر 3 روزه که «جان کری» وزیر خارجه آمریکا برای جلب موافقت مردم- به شدت مخالف جنگ آمریکا- به آن استناد می‌کند، کمترین زمینه‌ای ندارد و به گزارش تحلیلی روزنامه‌آلمانی نویس‌دویچلند «آمریکا بعد از خروج از عراق توان آغاز یک جنگ فرسایشی را ندارد، مانند اسرائیل که در سال 1982 می‌خواست 48 ساعته کار لبنان را تمام کند ولی 18 سال طول کشید تا با جان کندن از آن خارج شود.»

ب: اسرائیل پاشنه آشیل آمریکا و متحدان اروپایی آن است و بدون کمترین تردیدی، با آغاز حمله به سوریه، همه روزه هزاران موشک سراسر این سرزمین اشغالی و تاسیسات حیاتی آن را زیر و رو خواهد کرد. مخصوصا آن که در جریان جنگ‌های 33 روزه و 22 روزه و 7 روزه معلوم شد که موشک‌های پاتریوت و گنبد به اصطلاح ضد موشک آهنین توان پیشگیری از ورود موشک‌های شلیک شده به تل‌آویو را ندارد.

ج: جهان اسلام از فتنه‌انگیزی‌های آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای عربی به تنگ آمده‌اند و برای مقابله مستقیم با صهیونیست‌ها به جای رودررویی با عوامل دست‌نشانده آنها لحظه‌شماری می‌کنند. حمله به سوریه این فرصت طلایی را در اختیار ملت‌های مسلمان که اسرائیل را در محاصره دارند، قرار خواهد داد.

د: در حالی که کشورهای عربستان، اردن، ترکیه و... رسما مشارکت خود در حمله نظامی به سوریه را اعلام کرده‌اند، بدیهی است که در صورت وقوع جنگ به عنوان «کشورهای متخاصم» مورد حمله متقابل سوریه قرار خواهند گرفت و این در حالی است که کشورهای یاد شده طی چند سال اخیر با خیزش‌های مردمی برخاسته از بیداری اسلامی روبرو هستند و به یقین درگیر شدن آنها در جنگ احتمالی، زمینه مناسبی برای فروپاشی دولت‌های دست‌نشانده را در اختیار مردم این کشورها قرار خواهد داد و البته قطر که به یک تجارتخانه شبیه است موقعیت بسیار شکننده‌تری دارد.

هـ‌ : در صورت وقوع جنگ، جریانات وابسته و اجیر شده‌ای نظیر سلفی‌ها و تکفیری‌ها که با تابلوی دروغین اسلام‌خواهی به آشوب‌آفرینی و عملیات تروریستی به نفع آمریکا و اسرائیل مشغولند، دیگر نمی‌توانند زیر این تابلوی دروغین فعالیت کنند و چنانچه در حمله به اسرائیل و منافع و مراکز آمریکایی در منطقه شرکت نکنند، طرح فریب آنها با شکست روبرو شده و یورش‌های مردمی علیه آنان شکل خواهند گرفت.

و: حمله نظامی به سوریه با توجه به ماهیت شناخته شده کشورهای حمله‌کننده، مرزهای تفرقه‌افکنانه شیعه و سنی و عرب و عجم را از بین می‌برد و بدیهی است که این عرصه شفاف، بسیج همگانی جهان اسلام علیه آمریکا و اسرائیل و سران خودفروخته عرب را در پی خواهد داشت، که فروپاشی پروژه مشترک آمریکایی‌-اسرائیلی در مصر از جمله پیامدهای قطعی آن خواهد بود.

و...

6- اکنون جای این پرسش است که آیا نباید حماقت احتمالی آمریکا و متحدانش را به فال نیک گرفت؟ و آیا نمی‌توان مطمئن بود دشمنان دیرینه اسلام و مسلمین با پای خود به مهلکه‌ای پای می‌گذارند که سال‌هاست ملت‌های مسلمان در انتظار آن بوده‌اند؟ همه شواهد حکایت از آن دارند که اگر هیاهوی اخیر، عملیات روانی نباشد، روز واقعه نزدیک شده و انتظارهای چندین و چند ساله برای انتقام رو به پایان است.

[ چهارشنبه 92/6/6 ] [ 10:34 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

فرارو نوشت:

یک نماینده مجلس درباره دانشگاه احمدی نژاد گفت: «این دانشگاه، دانشگاهی با تفکرات التقاطی و مخلوطی از اسلام و غیراسلام خواهد بود و این به صلاح کشور نیست و به نظر من شورای عالی انقلاب فرهنگی باید این مصوبه را مورد تجدیدنظر قرار دهد. در این دانشگاه علاوه بر تز مکتب ایران، اندیشه های دیگر آقای مشائی مانند وحدت ادیان و اصالت انسان و غیره ترویج خواهد شد.»

گویا داستان محمود احمدی نژاد تمامی ندارد. اگرچه این روزها دیگر خبری از احمدی نژاد با عنوان رئیس جمهور منتشر نمی شود، اما او هنوز خبرساز است.

در روزهای اخیر بحث دانشگاه ایرانیان جدی تر شده است. احمدی نژاد اقدام به صدور چند حکم دیگر برای برخی مناصب در این دانشگاه نمود. با این حال اخباری نیز مبنی بر احتمال لغو مجوز این دانشگاه به گوش می رسد؛ چنانکه زاهدی رئیس کمیسیون آموزش مجلس (وزیر علوم دولت نهم) از امکان لغو مجوز دانشگاه احمدی نژاد خبر داده است. با این حال یک عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی این موضوع را تکذیب کرده و گفته مجوز دانشگاه احمدی نژاد لغو نمی شود.

در این گیر و دار دیروز خبر دیگری منتشر شد مبنی بر اینکه در روز مراسم تحلیف حسن روحانی در مجلس، یعنی 13 مرداد 1392، یک فقره چک به مبلغ 160‌میلیارد ریال از ذی‌حسابی نهاد ریاست‌جمهوری به حساب کوتاه‌مدت بانک ملت به شماره 4701686495 به نام دانشگاه غیردولتی، غیرانتفاعی جامع بین‌المللی ایرانیان (یعنی همان حسابی که شماره آن توسط احمدی نژاد برای اطلاع عمومی منتشر شد) واریز شده است. این خبر هنوز از سوی دانشگاه مذکور مورد تایید یا تکذیب قرار نگرفته است.

خبرنگار فرارو بحث تاسیس دانشگاه ایرانیان توسط احمدی نژاد و خبر واریز مبلغ 160 میلیارد ریال از حساب نهاد ریاست جمهوری به حساب این دانشگاه را با علی مطهری نماینده مردم تهران در مجلس در میان گذاشت که در ادامه متن این گفتگو را می خوانید.

دکتر علی مطهری عضو کمیسیون فرهنگی مجلس در گفتگو با فرارو گفت: «بنده معتقدم شورای عالی انقلاب فرهنگی نباید اجازه تاسیس دانشگاه ایرانیان را با توجه به این که آقای مشایی یکی از ارکان این دانشگاه خواهد بود به آقای احمدی نژاد می داد؛ چون قطعا این دانشگاه یک پایگاه برای ترویج تز مکتب ایران و سایر افکار انحرافی آقای مشایی و مصداق مسجد ضرار خواهد شد.»

وی ادامه داد: «این دانشگاه، دانشگاهی با تفکرات التقاطی و مخلوطی از اسلام و غیراسلام خواهد بود و این به صلاح کشور نیست و به نظر من شورای عالی انقلاب فرهنگی باید این مصوبه را مورد تجدیدنظر قرار دهد. در این دانشگاه علاوه بر تز مکتب ایران، اندیشه های دیگر آقای مشائی مانند وحدت ادیان و اصالت انسان و غیره ترویج خواهد شد.»

مطهری در پاسخ به این سوال که آیا به نظر جنابعالی اعطای چنین مجوزی به آقای احمدی نژاد مصداق رانت محسوب نمی شود؟، گفت: «بله؛ این امتیاز می تواند مصداق رانت محسوب شود. چون اگر آقای احمدی نژاد در هنگام دریافت این مجوز رئیس جمهور نبود، آنگاه معلوم نبود که بتواند چنین مجوزی را بگیرد.»

وی ادامه داد: «ایشان از موقعیت خود استفاده کرد و چنین امتیازی را کسب نمود و این امر مصداق رانت محسوب می شود.»

این نماینده مجلس افزود: «بهتر بود آقای احمدی نژاد بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری خود درخواست تاسیس این دانشگاه را می داد. در این صورت شبهه رانت مطرح نمی شد.»

مطهری در پاسخ به این سوال که آیا جنابعالی با توجه به مخالفت خود با تاسیس این دانشگاه، لغو مجوز این دانشگاه را پیگیری خواهید کرد؟، گفت: «بله؛ بنده به نوبه خود با مسئولان ذی ربط صحبت خواهم کرد اما در نهایت اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی باید تصمیم بگیرند.»

مطهری در پاسخ به این سوال که آیا مسئله نحوه ایجاد درآمد برای تاسیس این دانشگاه قابل بررسی نیست؟، گفت: «اگر تاسیس دانشگاهی ضروری باشد و آن دانشگاه خط فکری درستی داشته باشد و در جهت رفع نیازهای کشور تاسیس شود هر مقدار هزینه داشته باشد ارزش دارد.»

وی افزود: «اما به نظر من این دانشگاه شرایط گفته شده را ندارد و به خصوص نگرانی از اینکه این دانشگاه تبدیل به پایگاهی برای ترویج افکار ویژه و بعضا غیر اسلامی شود جدی است، لذا مسئولین مربوط باید به این موضوع توجه کنند.»

مطهری درباره خبر واریز مبلغ 160 میلیارد ریال از ذی حسابی نهاد ریاست جمهوری به حساب دانشگاه ایرانیان در روز 13 مرداد سال جاری گفت: «باید درباره صحت و سقم این خبر تحقیق کرد چون گاهی این گونه اخبار تکذیب می شود. لذا باید از صحت خبر مطمئن شد و سپس قضاوت کرد.»

وی تصریح کرد: «اما اگر خبر صحت داشته باشد طبیعی است که سازمان های نظارتی و قوه قضائیه باید به وظیفه خود عمل کنند.»

مطهری در پاسخ به این سوال که آیا ایجاد این دانشگاه در شهر تهران خلاف مصوبات قبلی دولت احمدی نژاد درباره تمرکز زدایی و خروج دانشگاههای فعلی از تهران نیست؟، گفت: «بله؛ من هم شنیده ام که اساسا مجوز تاسیس دانشگاه برای شهر تهران صادر نمی شود و این اقدام خلاف قانون است، گرچه این مطلب نیاز به تحقیق بیشتری دارد.»


[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 10:51 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
نشستی با حضور کاندیدهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در منزل در 16 تیرماه برگزار شد. در این نشست آقایان حداد عادل، سعید جلیلی، مهندس غرضی و دکتر رضایی حضور یافتند و آقای ولایتی به دلیل حضور در مراسم نکوداشت پرفسور اردکانی و آقای قالیباف نیز به دلیل مسافرت خارج از تهران نتوانستند به این نشست بیایند.

[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 10:49 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

روزهای بازنشستگی را در وزوان شهرستانی حوالی اصفهان سپری می‌کند. کشاورزی در زادگاه پدری اصلی‌ترین کار او پس از سال‌ها رانندگی برای شخصیت‌های مهم مذهبی و سیاسی ایران است. ماشاالله جوشقانی، راننده نخست وزیران ایران از زمان هویدا تا میرحسین موسوی و همچنین حضور در دولت‌های هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد صندوقچه‌ای است از ناگفته‌های تاریخ ایران.

متن کامل گفت‌وگوی نامه‌نیوز با جوشقانی در پی می‌آید:

شما از دوره هویدا در نخست وزیری بودید. می‌شود کمی از وی بگویید؟

بنده راننده آقای هویدا نبودم. او خودش رانندگی می‌کرد. به طور مثال وقتی می‌خواست به کاخ شاه برود، سوار پیکان خود می‌شد و یک محافظ در عقب و جلوی ماشین وی حرکت می‌کردند. اگر تشریفاتی بود و مراسمی در نخست‌وزیری برگزار می‌شد ما آقای هویدا را می‌دیدیم.

هویدا چه ماشین‌هایی داشت؟

یک پیکان داشت که در داخل شهر با آن تردد می‌کرد و یک بنز هم داشت مخصوص سفرهای خارج شهرش.

بعد از انقلاب در نخست وزیری ماندید و با مهندس بازرگان کار کردید. از اخلاقیات مهندس بازرگان بگویید.

خب آقای بازرگان انسان باخدا و منصفی بود. به طور مثال محافظان ایشان که از دوران هویدا مانده بودند برای ما تعریف می‌کردند که بازرگان هفته‌ای دوبار به کوه می‌رفت و در جریان این کوه رفتن با خود کله‌پاچه می‌آورد و با هم می‌خوردیم. محافظان می‌گفتند که ما چند ماه با آقای بازرگان بودیم، ایشان این‌گونه با ما رفتار می‌کردند ولی در طول 13 سالی که با هویدا بودیم یک بار چنین رفتاری با ما نشد.

آقای بازرگان از اختلافشان با مخالفانشان به شما چیزی نمی‌گفتند؟

راننده‌های آقای بازرگان، آقایان اشرفی و بهنام بودند. یک روزی در جریان جلسه استیضاح یکی از وزرای دولت بازرگان، بنده راننده ماشین ایشان بودم که آقای شفیق که هم همیشه همراه ایشان بودند در ماشین حضور داشتند. مهندس بازرگان رو به آقای شفیق گفت: ما این فرزندان را آوردیم و امروز فرزندان، ما را قبول ندارند. منظور مهندس بازرگان نمایندگان مجلس بودند.

ایشان به آقای شفیق گفت: اگر برای شما استیک بیاورند با گوشت راسته یا با استخوان، شما کدام یک را انتخاب می‌کنید؟ شفیق گفت من گوشت با راسته را برمی‌دارم. بعد از آن مهندس بازرگان گفت: همیشه استخوان برای من می‌ماند. اشاره ایشان به سختگیری‌های نمایندگان مجلس بود.

آقای بازرگان استعفا دادند، انتخابات برگزار شد و بنی‌صدر رئیس جمهور شد و شهید رجایی نیز از طرف مجلس به عنوان نخست‌وزیر معرفی شد. رابطه شما با آقای رجایی چگونه بود؟

آقای رجایی وقتی به عنوان نخست‌وزیر معرفی شد مورد تایید رئیس‌جمهور نبود. با حکم امام (ره) هیئت سه نفره‌ای با حضور حاج احمد آقا، یزدی و آقای اشراقی تشکیل شد که در نهایت رای به نخست‌وزیری شهید رجایی دادند. بعد از این انتصاب، شهید رجایی کابینه خود را معرفی کرد. شما مطمئن باشید کابینه‌ای شبیه کابینه شهید رجایی دیگر نخواهد آمد. هر چند که خود شهید رجایی می‌گفت که پنج شش نفر از کابینه تحمیلی هستند.

به خود شما گفتند؟

در یک جمعی که بنده نیز حضور داشتم این مسئله را مطرح کردند.

نگفتند این افراد چه کسانی بودند یا از سوی چه کسی تحمیل شده بودند؟

نه، هیچوقت اسم نبرد. ایشان هیچگاه پشت سر کسی سخن نمی‌گفتند یا غیبت نمی‌کردند.

در کدام جمع مسئله وزرای تحمیلی مطرح شد؟

جمعه‌ها از سپاه برای ما غذا می‌آوردند. ایشان یک اخلاق خاصی داشتند که غذا را در جمع کارمندان و اعضای دولت می‌خوردند و هیچگاه به تنهایی غذا نمی‌خوردند. من این اخلاق ایشان را در هیچکس ندیدم. در همان مکان بود که این مسئله مطرح شد.

بعد از دریافت حکم نخست‌وزیری، تغییری در رفتارشان حاصل نشد؟

اصلا. وقتی ایشان حکم نخست‌وزیری را دریافت کردند، از جماران بیرون آمدند. بنده ماشین را در کنار درختی که روبروی بیت امام (ره) بود، پارک کردم و شهید رجایی به آن درخت تکیه داد و خدا را به بزرگی‌اش قسم داد که مقام را بر من مسلط نکن. ایشان چنین اخلاقی داشتند. همان روز در راه دفتر نخست‌وزیری، از مسیر توحید آمدیم. آن روز سروان گلچین نامی که مسئول هماهنگی با راهنمایی و رانندگی بود، به آنان اعلام نکرده بود که ما در مسیر هستیم و در نتیجه در چهارراه جمهوری در ترافیک شدید گیر کردیم. رو به شهید رجایی گفتم: شما دیگر نخست‌وزیر شده‌اید و بهتر است کمی اختیارات ما را بیشتر کنید که شاهد چنین مشکلاتی نباشیم. ایشان با لحنی خاص بنده را خطاب قرار دادند که: «جوشقانی، مثل اینکه تو داری از خدا فاصله می‌گیری! و هرکس از خدا فاصله بگیرد به شیطان نزدیک می‌شود.» بنده هم برای اینکه در پاسخ، چیزی گفته باشم، عرض کردم شما می‌دانید که کندی را هم در یک چهارراه ترور کردند. ایشان خندیدند و گفتند: ما به خاطر خدا کار می‌کنیم، نه به خاطر چیز دیگری! شهادت آرزوی نخست‌وزیر رجایی بود.

از جلسات ایشان بگویید؛ با چه کسی بیشتر جلسه داشتند و به کجا بیشتر می‌رفتند؟

تمام جلسات ایشان یا در مجلس بود یا در نهاد ریاست‌جمهوری که با آقایان خامنه‌ای، هاشمی، موسوی اردبیلی، بهزاد نبوی و حاج احمدآقا برگزار می‌شد. البته بعضی‌ شب‌ها این جلسات در کاخ دادگستری بود که قبل از شهادت شهید بهشتی ایشان میزبان این جلسات در کاخ دادگستری بودند. شهید بهشتی انصافا آدم عالم و بافکری بود. این آقایان از ساعت 4 تا دوازده شب جلسه برگزار می‌کردند، بدون تشریفاتی که امروز وجود دارد؛ یا یک چای و میوه. آن زمان آقای هاشمی هم معاون اجرایی ایشان بود.

کدام هاشمی؟

محمد هاشمی. آدم درستی بود. اولین وزیر مشاوری که معرفی شد آقای محمد هاشمی بود.

در راه منزل تا محل کار، شهید رجایی به شما چیزی نمی‌گفتند؟

خیر، ایشان در طول هفته تنها دوبار برای تعویض لباس به خانه می‌رفتند.

واقعا؟

بله. بنده 8 ماه به صورت اختصاصی راننده ایشان بودم. خانواده ایشان در منزل بودند و ما بعد از دیدار ایشان با خانواده به دنبال شهید رجایی می‌رفتیم و در آن کوچه تنگ، ماشین را به گونه‌ای قرار می‌دادیم که ایشان بتوانند در را باز کنند سوار ماشین شوند.

شهید رجایی چه ماشینی سوار می‌شدند؟

بلیزری که امام(ره) با آن از فرودگاه تا بهشت زهرا آمدند را به شهید رجایی تحویل داده بودند. رجایی گفته بود که بنز سوار نمی‌شود.

کارهای خانه ایشان را چه کسی انجام می‌داد؟ شده بود شما خریدهای خانه ایشان را انجام دهید؟

اصلا. ایشان کار خانه‌ای نداشتند. همسرشان هم از نظر اخلاق شبیه خودشان بود. بعد از اینکه شهید رجایی رئیس‌جمهور شد، به علت حجم کار از همسرشان خواستند که نهاد ریاست جمهوری بیایند که ایشان قبول نکرده بود. همسرشان گفته بودند: ما انقلاب نکرده‌ایم در کاخ زندگی کنیم و زندگی ما نیز باید شبیه زندگی مردم عادی باشد. ایشان تمام کارهای خانه را خودشان انجام می‌دادند.

در ماشین در مورد فرد خاصی صحبت نمی‌کرد؟ مثلا از دست کسی عصبانی باشد یا از کسی تعریف کند.

در ماشین حرف خاصی نمی‌زد. مثلا هیچگاه از اختلافشان با بنی‌صدر سخن نمی‌گفتند. من همیشه کیف آقای رجایی را می‌بردم. یک روز وقتی کیف را به ایشان تحویل دادم، یک نامه‌ای به من دادند و گفتند این را برسان به دفتر رئیس‌جمهور.

از محتویات نامه خبر داشتید؟

وقتی که از دفتر رئیس‌جمهور برگشتم، در مورد این نامه بدون پاکت سوال کردم. این نامه در اوج اتفاقات اسفندماه نوشته شده بود که طرفداران بنی‌صدر به خیایان می‌آمدند و تظاهرات می‌کردند. شهید رجایی گفت من به رئیس‌جمهور نوشتم که «برادر بنی‌صدر، شما که رئیس‌جمهور هستید باید تحملتان بیشتر باشد.»

ایشان در طول مسیر توصیه خاصی به شما نمی‌کردند؟

توصیه آقای رجایی این بود که فقط به خدا فکر کنید. روزی آقای عسگری راد (رئیس دفتر و مشاور شهید رجایی) به ایشان گفتند که برادر خود را مشاور کنید ولی ایشان گفتند که همه ایران برادران من هستند. چنین اخلاقی داشتند که مردم شیفه ایشان شده بودند و تا امروز فراموش نشده است.

هنگام شهادت شهید رجایی هم با ایشان بودید؟

بله، خودم ایشان را به دفتر نخست‌وزیری رساندم و فاصله کمی تا محل انفجار داشتیم. قرار نبود که نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور در این جلسه شرکت کنند ولی این دو بزرگوار برای جلوگیری از طولانی شدن کارهای اداری و سازمانی در این جلسات شرکت می‌کردند تا کار مردم و کارهای دولت سرعت بخشیده شود.

خاطره‌ قابل ذکر دیگری از ایشان ندارید؟

یکی از خاطراتی که همیشه با بنده همراه است که درس بزرگی نیز برایم دارد، بر می‌گردد به دیدار ایشان با سفیر ژاپن. ایشان صبح با سفیر ژاپن ملاقات داشت و به بنده گفته بود که راس ساعت یک ربع به شش دم در خانه‌شان باشم. بنده به دفتر رفتم و بعد از خواندن نماز دیدم که تا ساعت 6 صبح خیلی مانده است. به همین علت به کتابخانه نهاد رفتم و مشغول خواندن کتاب «قطره خون» دکتر شریعتی شدم که خوابم برد. آقای عسگری مرا بیدار کردند و گفتند تو اینجا چه می‌کنی؟ مگر قرار نبود به دنبال رئیس‌جمهور بروی؟ هفت هشت دقیقه طول کشید که به در منزل شهید رجایی رسیدم که گفتند: ایشان با موتور یکی از پاسدارها رفته است. در مخبرالدوله به او رسیدم و ایشان از موتور پیاده و سوار ماشین شدند.

چیزی به شما نگفتند؟ مثلا چرا دیر آمدید یا با شما دعوا کنند؟

وقتی ایشان سوار ماشین شدند، می‌خواستم از خط ویژه بروم که شیهد رجایی گفت از مسیر عادی و همیشگی خود بروید. در طول مسیر هم سخنی نگفتند و مشغول کارهای خود شدند. وقتی به نهاد برگشتیم، کلید ماشین را به آقای عسگری تحویل دادم و به ایشان گفتم که بنده دیگر روی دیدن آقای رجایی را ندارم. در همین لحظه شهید رجایی از اتاق بیرون آمد و گفتند: چه می‌گویی جوشقانی؟ عرض کردم که من دیگر روی کار کردن با شما را ندارم. گفتند تو می‌توانی 4 مرتبه مرا جا بگذاری ولی در مرتبه 5 ما تو را نمی‌خواهیم.

یعنی حتی یک داد هم سر شما نزدند که چرا دیر آمدی؟

باور کنید که نه. اگر این اتفاق برای برادر من هم می‌افتاد، حتما او با من دعوا می‌کرد که این چه وقت آمدن است ولی شهید رجایی حتی اخم هم نکردند. به نظر بنده قرار بود این عزیزان شهید شوند و اگر شهید نمی‌شدند زحماتشان از بین رفته بود.

بعد از آقای رجایی، آیت‌الله مهدوی‌کنی عهده‌دار نخست وزیری بودند. با ایشان هم کار کردید؟

بله، در بیست و هفت هشت روزی که نخست‌وزیر بودند با ایشان بودم.

آقای مهدوی چگونه بودند؟

دوران نخست‌وزیری‌شان کوتاه بود و همیشه در ماشین با تسبیح صلوات می‌فرستادند. آیت‌الله مهدوی کنی در خیابان سرباز زندگی می‌کردند و از خانه تا دفتر کار را فقط صلوات می‌فرستادند.

بعد از ایشان، آیت‌الله خامنه‌ای به ریاست جمهوری رسیدند و دولت جدید تشکیل شد. با آقای خامنه‌ای هم کار کرده بودید؟

با رهبر انقلاب در زمان مجلس خبرگان کار کرده بودم و گاهی راننده ایشان بودم.

رفتار ایشان با شما چگونه بود؟

همه افرادی که با آنها کار می‌کردم در ماشین رفتار بسیار خوبی داشتند. در مجموع روحانیونی که مسئولیت داشتند رفتار بسیار خوبی با مردم و محافظ‌ها داشتند. در راه اگر با مردم برخورد می‌کردند، می‌گفتند که ماشین را نگه داریم تا با مردم دیدار کنند و مشکلاتشان را بشنوند. وزرا هم همین‌گونه بودند، مثل همین آقای محمد هاشمی. در آن زمان خودشان رانندگی می‌کردند و در بین مردم حضور داشتند.

بعد از آقای مهدوی، قاعدتا راننده آقای موسوی شدید.

بله، بعد از شهید رجایی، بنده عهده‌دار رانندگی مهندس موسوی شدم.

ایشان چگونه بودند؟

آقای موسوی هم از نظر ایمان و خدا‌ترسی بسیار بالا بودند. حالا چرا این اتفاقات افتاد دیگر خدا عالم است. ایشان 10 ساعت در روز کار می‌کرد و باقی ساعات را در جلسات یا بازدیدها سپری می‌کرد.

با خانواده آقای مهندس موسوی نیز برخورد داشتید؟

بله، هم با خانم رهنورد هم با دخترانشان.

خانه مهندس موسوی در نهاد ریاست جمهوری بود؟

خانه ایشان در کاخ ریاست جمهوری بود.

خانم رهنورد با ماشین خودشان رفت و آمد می‌کردند؟

خیر، از نیروهای سپاه رانندگی ایشان را به عهده داشتند و اگر آنان نبودند بنده این وظیفه را به عهده می‌گرفتم. ایشان در دانشگاه تهران تدریس می‌کردند و بعد، از دانشگاه خودشان زنگ می‌زدند که کار ما تمام شده است که ما برویم دنبالشان.

از مهندس موسوی چیز خاصی به خاطر ندارید؟

خیر، ایشان خانه‌شان در نهاد بود، نه کلفتی داشتند و نه امکانات خاصی. فرزندانشان هم به مدرسه می‌رفتند که من گاهی آنان را به مدرسه می‌بردم.

مدرسه‌شان کجا بود؟

سه دختر داشتند که مدرسه‌شان پشت مجلس قدیمی بود؛ زهرا، کوکب و نرگس.

رفتار دختران ایشان در ماشین چگونه بود؟

مشغول درس خواندن بودند. چه در راه رفت و چه برگشت، سر از کتاب بر نمی‌داشتند. الان بزرگ شده‌اند و ازدواج کرده‌اند و به درجات بالای علمی هم رسیده‌اند.

آقای موسوی جای خاصی نمی‌رفتند یا با شخص خاصی جلسه‌ای داشته باشند؟

مهندس موسوی بیشتر از همه جا به بیت امام (ره) می‌رفتند. رابطه ایشان با همه خوب بود. مثلا با آقای هاشمی که در آن زمان رئیس مجلس بودند رابطه بسیاری خوبی داشتند؛ درست مثل شهید رجایی.

در این زمان اقدامی برای ترور آقای موسوی صورت نگرفت؟

خیر، بعد از ترور شهید رجایی و بهشتی، بچه‌های سپاه از اصول حفاظتی زمان شاه استفاده کردند و حفاظت‌ها بسیار قوی شده بود و ما شاهد ترور به آن معنا دیگر نبودیم.

ماشین آقای موسوی چه بود؟

ماشین ایشان آن موقع جیپ آهو بود و این ماشین توسط گروهی خاص انتخاب می‌شد.

ماشین خانم رهنورد چی؟ می‌گفتند ایشان ژیان داشتند.

نه، بنده خانم رهنورد را با پیکان به دانشگاه می‌بردم.

در زمان جنگ با آقای موسوی به جبهه هم رفتید؟

بله، هم با ایشان و هم با شهید رجایی. با هواپیمای فالکون می‌رفتند که خلبان آن شهید فکوری بود.

بعد از آقای موسوی چه کار کردید؟

بعد از آقای موسوی، آقای هاشمی نخست‌وزیر را حذف کردند و بنده به دفتر اداری رفتم.

با آقای هاشمی چطور؟ با ایشان هم کار کرده‌اید؟

خیر، ما بیشتر با آقای محمد هاشمی سر و کار داشتیم و آیت‌الله هاشمی را بیشتر در جلسات می‌دیدیم. در زمانی که ما در نخست‌وزیری بودیم ایشان در مجلس بودند اما فرزندان ایشان را می‌دیدم.

یعنی راننده فرزندان آقای هاشمی بودید؟

نه، راننده‌ آنان نبودم اما گاهی پیش می‌آمد که من وظیفه بردن آنان را داشتم.

فرزندان آقای هاشمی چگونه بودند؟

بچه‌های سالمی بودند و بسیار حوصله داشتند. بحث می‌کردند و مسائل مختلف را مطرح می‌کردند.

با چه ماشینی آنها را می‌بردید؟

پیکان و ماشین‌های معمولی.

با آقای خاتمی هم کار کردید؟

بله، گاهی اوقات وقتی جلسه هیئت دولت تمام می‌شد، بنده آقای خاتمی را به خانه‌شان می‌رساندم.

خانه آقای خاتمی کجا بود؟

پاسداران. ایشان خانه خودشان ماندند. نه به سعد آباد رفتند و نه پاستور.

در این رفت‌ و‌ آمدها آقای خاتمی چیزی به شما نمی‌گفتند؟

ایشان وقتی سوار می‌شدند، چراغ سقفی عقب را روشن می‌کردند و کارهای خود را انجام می‌دادند. گاهی مطالعه می‌کردند، گاهی چیزی می‌نوشتند. کلا مسئولان در ماشین، کارهای مردم و دولت را انجام می‌دادند.

شده بود که در ماشین استراحت کنند؟ مثلا بخوابند و شما آنها را بیدار کنید؟

روسای جمهور معمولا کار می‌کردند ولی گاهی که بنده آقای محمدعلی ابطحی را می‌بردم، ایشان عمامه خود را بر می‌داشت و در مسیر می‌خوابید.

با آقای روحانی چطور؟ با ایشان نیز برخورد داشتید؟

بله، با ایشان هم آشنا بودیم. آن زمان که در شورای امنیت بودند و به جلسات دولت می‌آمدند ایشان را می‌دیدیم.

شما با آقای رجایی بودید و از ایشان شناخت خوبی دارید، برخی معتقد بودند که احمدی نژاد شبیه به شهید رجایی بوده است، با این نظر موافقید؟

احمدی‌نژاد از برنامه‌های شهید رجایی استفاده کرد. ایشان سفر استانی را از شهید رجایی داشت. اولین سفر استانی تاریخ ایران توسط شهید رجایی به سیستان و بلوچستان بود. رفتار احمدی‌نژاد شبیه شهید رجایی بود، به‌ویژه نترس بودنش.

در طول این سال‌ها، کدام یکی از روسای جمهور به جز شهید رجایی که آن ماجرا را از ایشان تعریف کردید، با شما برخورد بدی داشتند یا به خاطر دیر آمدن یا تاخیر با شما تندی کردند؟

هیچکدام عصبانی نبودند. اگر به طور مثال خلافی می‌کردیم تندی نمی‌کردند. وقتی کار تمام می‌شد از تمام بچه‌ها تشکر می‌کردند. همه آقایان خوب و مهربان بودند؛ از بازرگان تا روحانی. مردم هر چه می‌خواهند بگویند، بگویند ولی آنها آدم‌های خوبی بودند و هیچ‌وقت به ما تندی نکردند.


[ دوشنبه 92/6/4 ] [ 3:56 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

 

یک عکس به اندازه هزار کلمه، در خود معنا و مفهوم پنهان می‌کند، در این میان برخی از عکس‌ها، بار عاطفی بیشتری دارند.

به گزارش سایت یک پزشک، ده عکس مشهور را مرور می‌کنیم که ‌احساسات آدمی را تحریک می‌کنند.

1- برای یادآوری:

کهنه‌سرباز روسی در کنار تانکی که در آن روزهای جنگ‌ جهانی دوم را گذرانده بوده، زانو زده است. این تانک‌ یادبود جنگ است که نگهداری می‌شود.

2- صلح و دوستی:

یک راهب ناشناس برای پیرمردی که در نیمکت انتظار یک استگاه قطار در Shanxi Taiyuan چین ‌ناگهانی فوت شده، دعا می‌خواند.

3- سوگ:

سگی به نام «لئو»، پس از فوت صاحبش در ژانویه سال 2011 در اثر حادثه رانش زمین در برزیل، دو روز تمام در کنار قبر او ماند.

4- فقدان:

در پشت زمینه عکس، در ‌اتوبوس، ‌پیرمرد اهل کره شمالی را می‌بینیم که برای خویشاوندش در ‌کره جنوبی‌، دست تکان می‌دهد و از او خداحافظی می‌کند. تنها 436 شهروند اهل کره جنوبی اجازه یافتند که سه روز را در کره شمالی باشند و با 97 عضو خانواده او دیدار کنند؛ از زمان جنگ کره بین سال‌های 1950 تا 1953، کره دو پاره شد.

5- مرگ:

سربازی زخمی‌ به زانو در‌آمده است؛ گلوله یک تک‌تیرانداز در ونزوئلا به او برخورد کرده ‌و یک کشیش که برای ارتش کار می‌کند، در آخرین لحظات با اوست.

6- ترس و ناامیدی:

یک شهروند فرانسوی پس ‌از اشغال پاریس در جنگ جهانی دوم به دست نازی‌ها‌ از شدت ترس و ناامیدی می‌گرید.

7- بی‌رحمی:

فرمانده نظامی نازی‌ها، هاینریش هیملر، از اردوگاه اسرای جنگ بازدید می‌کند. در این میان، تنها یک سرباز اسیر‌ در برابر او، پشت سیم خاردار‌ به طرز معناداری ایستاده است.

8- مهربانی:

یک آتش‌نشان خسته‌ در استرالیا، بطری آبش را برداشته و  به یک کوالای تشنه‌ آب می‌دهد.

9- تسکین:

در جریان نهمین سالگرد واقعه یازده سپتامبر، رابرت پرازا، روبه‌روی بنای یادبود قربانیان، زانو زده و دستش را روی نام پسرش که روی بنا حک شده، گذاشته است.

10- عشق:


پس از سال‌های زیاد، یک سرباز آلمانی اسیر شده به دست شوروی، آزاد شده ‌و با دخترش ملاقات می‌کند. وی از زمانی که دخترش یک ساله بود، او را ندیده بود.

[ یکشنبه 92/6/3 ] [ 5:43 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

یکی از موضوعات، و شاید مهمترین موضوع، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا امروز چگونگی مدیریت روابط با ایالات متحده آمریکا بوده است. به گونه‌ای که این موضوع همواره در بین اولویت‌های نخستین سیاست خارجی ایران در دولت های مختلف پس از انقلاب اسلامی قرار داشته است. چگونگی مدیریت روابط با آمریکا در طول پیوستاری با دو حد نهایی مذاکره و مقابله در نوسان بوده که به صورت سیاست تعامل و تقابل تجلی یافته است. با انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری اسلامی ایران بردار سیاست خارجی ایران از تقابل به سوی تعامل با آمریکا در حال تغییر جهت است. در دست گرفتن سکان هدایت دستگاه دیپلماسی توسط محمدجواد ظریف، نیز انتظار اتخاذ سیاست مذاکره و تعامل با آمریکا را سرعت و شدت بیشتری بخشیده  است.

اما پرسش راهبردی آن است که اهمیت و فضیلت مذاکره در چیست؟ به بیان دیگر مذاکره با آمریکا، یا به سخن بهتر پاسخ مثبت به درخواست و تمایل آمریکا برای مذاکره مستقیم با ایران، در چه شرایطی عقلانی و منطقی است. در پاسخ به این پرسش باید گفت مذاکره با آمریکا در صورتی عقلانی و منطقی است که تضمین و تأمین کننده منافع ملی ایران باشد. چون مذاکره به خودی خود هیچ ارزش و فضیلت ذاتی ندارد. از این روی، اگر چشم‌اندازی برای نتیجه بخش بودن مذاکرات، حتی در دراز مدت، مبنی‌بر تأمین منافع ملی کشور وجود داشته باشد، مبادرت به آن منطقی و موجه است.

براین اساس، آمریکا اگر واقعاً خواهان پایان بخشیدن به منازعه و مقابله و آغاز مذاکره رو در رو با جمهوری اسلامی ایران است باید شرایط حداقلی مذاکره مبنی بر نتیجه بخش بودن آن را ایجاد نماید. تحقق و تضمین این شرایط به معنای مذاکره مشروط و گذاشتن پیش شرط برای مذاکره نیست. چون این شرایط حداقلی پیش شرط‌های اضافی و خارج از مذاکره نیستند، بلکه مفروضات و مسلماتی اند که در بطن هر مذاکره ی معنادار ومعقولی نهفته است. به گونه‌ای که مذاکره ماهیتاً متضمن و مستلزم این مفروضات و مسلمات می‌باشد و نبود آنها حکایت از نبود مذاکره به معنای متعارف در دیپلماسی و روابط بین الملل است.

اهمیت و ضرورت تأمین این شرایط برای مذاکره با آمریکا زمانی آشکارتر می شود که این احتمال و ظن وجود دارد که هدف طرح مذاکره مستقیم با ایران توسط دولت اوباما، صرفاً مذاکره برای مذاکره است. چون طرح مذاکره مستقیم با ایران یکی از پیشنهادهای استراتژیست های آمریکا به اوباما در مبارزات انتخاباتی دور اول ریاست جمهوری او در سال 2008 بود؛ هدف این راهبرد تبدیل بازی باخت ـ باخت آمریکا مبنی‌بر سیاست جورج بوش در قبال ایران به یک بازی دو سر برد آمریکا در دوره اوباما بود. بر پایه این راهبرد، آمریکا به جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد مذاکره بی‌قید و شرط را می‌دهد. ایران در پاسخ یا این پیشنهاد را می پذیرد یا رد می کند؛ که در هر دو صورت به نفع (برد) آمریکا و ضرر (باخت) ایران می‌باشد. اگر ایران مذاکرات بی قید و شرط را بپذیرد، در جریان آن در اثر فرآیند یادگیری و جامعه‌پذیری اقناع شده و رفتار و سیاست خود را تغییر می دهد؛ اگر ایران مذاکره بی‌قید و شرط را نپذیرفته و رد کند، باز به نفع آمریکا خواهد بود؛چون زمینه فشار سیاسی و اقتصادی بر آن از طریق اجماع سازی بین‌المللی تسهیل می‌گردد.

تندورها، جناح افراطی و جنگ طلب‌ها در امریکا، هماهنگ و هم زبان با اسرائیل و لابی صهیونیسم، که تعرض نظامی به ایران را نا‌ممکن می بینند در صددند تا بخش نخست این راهبرد را محقق سازند. به گونه‌ای که آنها به شدت تلاش می‌کنند تا شرایط را به گونه‌ای فراهم سازند تا راهی و روزنه ای برای پاسخ مثبت به مذاکره مستقیم باقی نماند و جمهوری اسلامی به ناچار آن را رد کند. از سوی دیگر، میانه روها و به اصطلاح کبوترها در آمریکا خواستار آنند که شرایط به گونه‌ای مهیا شود تا جمهوری اسلامی ایران به پیشنهاد مذاکره پاسخ مثبت دهد. از این رو، هر دو گروه از هدف و سیاست و راهبرد واحدی نسبت به ایران حمایت می کنند که عبارت است از تشدید تحریم ها و فشارهای اقتصادی. گروه تندرو، این سیاست را زمینه‌ساز ستیز با ایران می پندارد؛ دسته دوم، این سیاست را زمینه ساز استحاله جمهوری اسلامی ایران می‌داند.
 بنا بر این ، در پاسخگویی به پیشنهاد مذاکره با آمریکا باید بسیار تأمل و دقت کرد. چون رد بی‌درنگ مذاکره با آمریکا موضع تندروهای جنگ طلب در آمریکا و رژیم اسرائیل را تقویت می‌کند. کسانی که از 11 سپتامبر 2001 آرزوی تعدی و تجاوز به ایران را در سر می‌پرورانند. از سوی دیگر، پاسخ بی‌درنگ مثبت به پیشنهاد مذاکره آمریکا با ایران برای صرف مذاکره که تضمین کننده حقوق و منافع ملی نباشد نیز عاقلانه و منطقی نیست. چون مذاکره ای است که نتیجه‌اش از پیش تعیین شده است و به نفع (برد) آمریکا و به ضرر (باخت) ایران خواهد بود.
از این رو، راهبرد دیپلماتیک و مذاکراتی ایران نسبت به پیشنهاد آمریکا باید مختل کردن و بر هم زدن بازی دو سر برد این کشور باشد. ایران باید راه سومی بیابد که راهبرد دو وجهی آمریکا را خنثی کند. اتخاذ این راهکار در دولت یازدهم که سیاست خارجی‌اش بر پایه تعامل سازنده و مؤثر استوار است امکان‌پذیر خواهد بود. راهکار پیشنهادی که در میانه رد و قبول مذاکره برای مذاکره قرار دارد، مذاکره نتیجه بخش است. به گونه‌ای که جمهوری اسلامی ایران باید به مذاکره  نتیجه بخش پاسخ مثبت بدهد. مذاکره نتیجه بخش، مذاکره‌ای است که امکان و احتمال برد هر دو طرف در آن وجود داشته باشد، نه اینکه برد یکی و باخت دیگری پیشاپیش مشخص و مسلم باشد.
مذاکره نتیجه بخش و واقعی در رابطه با ایران و آمریکا، زمانی تحقق می‌یابد که تحت این شرایط انجام گیرد:
1.    آمریکا باید اختلاف دیدگاه ارزشی، ایدئولوژیک و اخلاقی جمهوری اسلامی با خود را به رسمیت بشناسد. آمریکا باید بپذیرد که جمهوری اسلامی ایران یک نظام سیاسی متفاوت با نظام ارزشی و عقیدتی متفاوت با نظام سیاسی آمریکا یعنی لیبرال دموکراسی است. از این رو، آمریکا نباید در صدد تحمیل نظام سیاسی، ارزشی و اخلاقی خود بر جمهوری اسلامی باشد که بر حسب تغییر ماهیت و ساختار آن تعریف می‌گردد. چون نپذیرفتن این اصل و فرض اولیه و بدیهی، با ماهیت مذاکره دیپلماتیک مغایرت دارد.
2.    به رسمیت شناختن و احترام به حق حیات جمهوری اسلامی ایران. آمریکا در گفتار و کردار نشان داده است که حق حیات جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت و محترم نمی‌شمارد. به-طوری که حتی طرح مذاکره با جمهوری اسلامی ایران نیز برای استحاله و سپس سرنگونی آن پیشنهاد گشته است. از این رو، دولت اوباما باید چنان رفتار کند که در مذاکره با ایران حق حیات جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخته است.
3.    به رسمیت شناختن حقوق و منافع ملی ایران. بر پایه قواعد و عرف بین‌المللی، همه کشورها حق تعقیب و تأمین منافع ملی خود را به صورت مسالمت آمیز دارند. به گونه‌ای که از این نظر همه کشورها کارکرد همسان و یکسانی دارند؛ اگر چه در عمل همه کشورها به یک میزان در تحقق این کارکرد موفق نیستند. از این رو، هیچ کشوری، ولو در مقام یک ابر قدرت، باید این حق کشورهای دیگر را به رسمیت شناخته و محترم بشمارد. مذاکره آمریکا و ایران در صورتی نتیجه بخش خواهد بود که آمریکا این حق جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت بشناسد. تجارب تاریخی نشان می‌دهد که آمریکا در تعامل با ایران به گونه‌ای رفتار کرده است که ناقض این اصل و فرض مسلم در روابط بین الملل می‌باشد.
4.    پذیرفتن جایگاه برابر ایران و مذاکره بر پایه احترام متقابل. در مذاکره دیپلماتیک اصل بر برابری و احترام متقابل مذاکره کنندگان است. البته این اصل به معنای برابری قدرت دو طرف مذاکره کننده نیست؛ بلکه بدان معناست که آمریکا با اتکا به قدرت برتر خود نتایج را از پیش تعیین نکند و از موضع تحکم و با هدف تسلیم ایران وارد مذاکره نشود. به بیان دیگر، اگر چه مذاکره ایران و آمریکا یک مذاکره نا متقارن است؛ اما مذاکره نا متقارن هیچگاه مستلزم برد قطعی و مسلم قدرت برتر و باخت طرف کم قدرت تر نمی باشد. به گونه ای که در بسیاری از مذاکرات نامتقارن، طرفی که از قدرت کمتری برخوردار بوده پیروز شده است.
5.    یکی دیگر از شرایط مذاکره نتیجه بخش ایران و آمریکا، جلب اعتماد جمهوری اسلامی ایران است. مذاکره دو کشوری که روابط دیپلماتیک ندارند، در صورتی موفق و نتیجه بخش خواهد بود که بین آنها اعتماد متقابل شکل بگیرد. تاریخ تعامل آمریکا با ایران نشان می دهد که رفتار و کردار این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران صادقانه و مبتنی بر حسن نیت نبوده است. برای نمونه در زمان حمله آمریکا به عراق در سال 1991، رئیس جمهور وقت آمریکا بیان داشت که در برابر حسن نیت ایران، حسن نیت نشان خواهد داد ولی در عمل خلاف آن انجام داد. یا در جریان بحران افغانستان، نتیجه تعامل مثبت ایران با آمریکا خصومت بیشتر مبنی بر قرار دادن جمهوری اسلامی در محور شرارت بود. در ماههای اخیر نیز، برخلاف گفتارمسالمت جویانه، اقدامات و رفتار آمریکا در قبال ایران، اعتماد سوز بوده است نه اعتماد ساز. لذا، با عنایت به بی‌اعتمادی ایران نسبت به آمریکا، این کشور باید پیش از آغاز مذاکرات نتیجه بخش حسن نیت خود را در عمل نشان دهد. چون مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسد. و انسان  مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود.


[ یکشنبه 92/6/3 ] [ 5:41 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

 

بازی خداحافظی بازیکن محجوب فصل قبل پرسپولیس با پیگیری های باشگاه به مرحله جدیدی رسیده که شاید نیازمند یک تصمیم جدید باشد.
به گزارش خبرآنلاین، برگزاری بازی خداحافظی برای مهدی مهدوی کیا به شدت بار مالی روی دوش باشگاه پرسپولیس می گذارد. این بازی، موضوعی است که ذهن مسئولان باشگاه را به خود مشغول کرده و می خواهند هر طور شده، با باشگاه هامبورگ، باشگاه محبوب مهدوی کیا بازی کنند. حالا سیر تا پیاز ماجرا را با تمام جزئیاتش بخوانید:
محمد رویانیان پروژه برگزاری بازی با هامبورگ را به معاون خود یعنی منتقمی سپرد و او نیز به دنبال راهکار رفت. اولین مساله، یافتن اسپانسر بود. در این مرحله، صندوق حمایت از قهرمانان و پیشکسوتان اعلام آمادگی کرد و سپس رویانیان به منتقمی دستور داد موضوع را پیگیری کنند. منتقمی با همراه دو تن از کارمندان باشگاه راهی آلمان و بندر هامبورگ شد تا راجع به این بازی صحبت کنند. مدیر تشریفات باشگاه هامبورگ به منتقمی گفت این باشگاه تمامی بازی های دوستانه، حضور در تورنمنت ها و رقابت های تشریفاتی اش را به یک شرکت خصوصی واگذار کرده و پرسپولیس باید با آن شرکت در تماس باشد. نامه نگاری ها پس از آن سفر آغاز شد و شرکت خصوصی مورد نظر، اعلام کرد باشگاه هامبورگ می تواند در ژانویه سال 2014 (دی یا بهمن ماه) به تهران بیاید و بازی دوستانه انجام دهد اما باید ترانسفر و اسکان اعضای تیم به طور کامل فراهم باشد.
آنها برای این منظور، چیزی حدود 300 هزار یورو درخواست کرده اند! بله، 300هزار یورو که با قیمت بازار آزاد ایران می شود چیزی حدود یک میلیارد و دویست میلیون تومان! این فقط بخشی از پول درخواستی هامبورگی هاست زیرا آنها می خواهند حق پخش تلویزیون آلمان را نیز از پرسپولیس بگیرند، چیزی حدود 150 هزار یورو! یعنی برای یک بازی خداحافظی، پرسپولیسی ها باید حدود دو میلیارد تومان پول خرج کنند. رویانیان اما چندان بدبین نیست. او برای چندمین بار به منتقمی دستور داد بنشیند پشت میزش و حساب و کتاب کند. منتقمی در حال بررسی این موضوع است که با جذب اسپانسر، تبلیغات دور زمین، بلیت فروشی، شرکت هایی که دوست دارند سرمایه گذاری کنند و... چقدر از آن مبلغ حدود دو میلیارد تومان کسر می شود. اگر مبلغ منطقی بود، از هامبورگ برای بازی با پرسپولیس در ژانویه، دعوت می شود در غیر این صورت، بازی خداحافظی دود می شود و می رود روی هوا.
این حرف ها به گوش مهدی مهدوی کیا هم رسیده و شنیدیم که او نیز چندان تمایل ندارد پرسپولیس برای یک بازی، حدود دو میلیارد تومان خرج کند. مهدی فصل گذشته نیز قراردادی سنگین با باشگاه نداشت و حالا به این فکر می کند که چرا در آلمان برای خودش تدارک یک بازی خداحافظی نبیند؟! امروز منتقمی جواب می دهد که بازی خداحافظی برای مهدوی کیا با هامبورگ برگزار می شود یا خیر، جواب این سوال به شدت به اوضاع مالی پرسپولیسی ها گره خورده است.

[ یکشنبه 92/6/3 ] [ 5:41 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 157
بازدید دیروز: 40
کل بازدیدها: 1645142