سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امروز آن‌ها از بدن عریان شما تصویر می‌گیرند و اندام‌هایتان را لمس می‌کنند. حال شاید پنج سال دیگر نیز مامورین امنیت حمل و نقل آمریکا قادر باشند تا لباس‌های مسافرین را درآورده و در اتاق‌های اختصاصی بازرسی، با لمس بدن مسافران به دنبال سلاح بگردند!
یک پایگاه خبری آمریکایی اقدام به انتشار جزئیاتی از دستورالعمل جدید اداره امنیت حمل و نقل آمریکا برای لمس اندام‌های تناسلی بدن مسافران و تصویربرداری از بدن عریان آن‌ها پرداخت و آن را سوءاستفاده جنسی رسمی دولت آمریکا دانست.

به گزارش شبکه ایران، پایگاه خبری "کامن دریمز" با بیان این خبر نوشت:  بعد از آنکه تصویب استفاده از دستگاه‌های اسکن عریان بدن مسافرین هوایی در فرودگاه‌های آمریکا، با اعتراضات بسیاری از گروه‌های حامی حقوق بشر روبرو شد، هم‌اکنون اداره امنیت حمل و نقل ایالات متحده آمریکا دستورالعمل جدیدی را برای ماموران خود صادر کرده است که بر اساس آن‌، ماموران امنیتی می‌توانند از "کف دست و انگشتان" خود برای بازرسی بدن مسافرین استفاده کنند.

همچنین مشرق نیوز گزارش داد،این دستورالعمل بدان معناست که مامورین اداره امنیت حمل و نقل آمریکا می‌توانند اندام‌های تناسلی، سینه‌ها و دیگر اعضای حساس بدن مسافرین را لمس کنند که در واقع اقدامی بسیار توهین‌آمیز بوده و زمینه را برای سوءاستفاده جنسی ماموران آمریکایی فراهم می‌کند.

به نوشته این پایگاه خبری، استفاده از روش جدید بازرسی مسافرین که در آمریکا آن را "دستمالی" کردن مسافرین می‌نامند، هفته گذشته در حالی بطور رسمی از سوی اداره امنیت حمل و نقل اعلام شد که قرار است هزار دستگاه اسکن عریان بدن نیز تا سال 2011 در فرودگاه‌های آمریکا به کار گرفته شود.

این گزارش با تاکید بر آنکه طرح‌های جدید اداره امنیت حمل و نقل آمریکا در واقع این معنا را دارد که آن‌ها می‌خواهند بدن عریان مسافرین را "ببینند" و با دستانشان "لمس" کنند می‌نویسد: این دستورالعمل جدید حتی صدای خلبان‌ها را نیز درآورده است. بطوریکه شبکه تلویزیونی "ای.بی.سی" آمریکا نهم نوامبر، گزارشی از یک خلبان آمریکایی پخش کرد که از اجرای روش جدید بازرسی با دست بر روی خود ابراز ناراحتی کرده و آن را "سوءاستفاده جنسی" خوانده بود.

این گزارش می‌افزاید: گذشته از آنکه دستورالعمل‌های جدید اداره امنیت حمل و نقل آمریکا نقض فاحش حقوق مطرح شده در متمم چهارم قانون اساسی این کشور است، این اقدامات تحقیر و توهین عمدی به مسافرین هوایی محسوب می‌شود.

از سوی دیگر اداره امنیت حمل و نقل با تصویربرداری از بدن عریان مسافرین در واقع در بسیاری از موارد می‌تواند متهم به سوءاستفاده‌های جنسی شود.

کامن دریمز با ارایه مثالی در این زمینه می‌نویسد: برای مثال اگر نگهبان یک فروشگاه، اعضای بدن یک کودک را با دستان خود لمس کند و یا از مشتریان فروشگاه توسط دستگاه اسکن عریان بدن، تصویربرداری کند، می‌توان وی را به جرم سوءاستفاده و تجاوز جنسی دستگیر کرد.

این پایگاه خبری آمریکایی می‌افزاید: حال چرا باید اجازه دهیم که دولت فدرال خود جرایم جنسی را علیه ما مرتکب شود. این در حالی است که رفتارهایی که انجام آن از سوی شهروندان عادی تجاوز جنسی محسوب می‌شود، بسیار ساده‌تر از اقداماتی هستند که اداره امنیت حمل و نقل با مسافرین هوایی انجام می‌دهد.

این گزارش با بیان آنکه پنج سال پیش حتی تصور استفاده از دستگاه اسکن عریان بدن و یا مجاز بودن لمس اعضای بدن مسافرین توسط مامورین امنیتی فرودگاه‌های آمریکا غیرممکن بود می‌نویسد: اما امروز آن‌ها از بدن عریان شما تصویر می‌گیرند و اندام‌هایتان را لمس می‌کنند. حال شاید پنج سال دیگر نیز مامورین امنیت حمل و نقل آمریکا قادر باشند تا لباس‌های مسافرین را درآورده و در اتاق‌های اختصاصی بازرسی، با لمس بدن مسافران به دنبال سلاح بگردند!

این گزارش در ادامه هشدار می‌دهد: اگر مردم آمریکا شروع به مخالفت با چنین بازرسی‌های غیرقانونی و توهین‌آمیز نکنند، هیچ پایانی بر اقدامات اداره امنیت حمل و نقل نخواهد بود.

کامن دریمز با تاکید بر آنکه هیچ یک از تدابیر جدید بازرسی کمکی به امنیت پرواز نخواهند کرد می‌نویسد: به نظر می‌رسد که همه این دستورالعمل‌ها با هدف سوءاستفاده و تحقیر حداکثری مسافرین هوایی آمریکا وضع شده است که همزمان با آن، دولت و رسانه‌ها نیز با امنیتی جلوه دادن شرایط، مردم را از لحاظ ذهنی آماده پذیرش چنین اقداماتی می‌کنند.

نویسنده گزارش در انتها می‌نویسد: این آمریکای جدید است. حقوق تعریف شده شما از پنجره به بیرون پرتاب شده و هیچ استثنایی وجود ندارد که با شما به عنوان یک شهروند مطیع قانون، با احترام برخورد کنند. اکنون با شما به عنوان یک "شهروند برده" رفتار می‌شود و دولت آمریکا معتقد است که می‌تواند هر زمانی که خواست جنایات جنسی را علیه شما و فرزندان شما مرتکب شود.

[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 11:14 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

یک کشتی مسافربری گرفتارتوفان گردید و غرق شد . تنها دو مرد از آن کشتی جان سالم بدر برده و با رنج و تقلای زیادی خود را به جزیره ای کوچک و متروک رساندند . بعد از چند ساعت که حالشان کمی بهتر شد ، شروع به جستجو پیرامون خود پرداخته و بزودی دریافتند که برای ادامه زندگی و یا نجات از آن وضع فلاکت بار ، تنها چاره ای که دارند ، دعاست
جزیره بسیار کوچک بود و تنها قسمت کمی از آن سرسبز بود و باقی آنرا زمینی خشک و بایر فراگرفته بود . مسافر اول به دومین مرد نجات یافته پیشنهادی داد بدین منوال که با هم اقدام به دعا نموده و در صورت اجابت دعای هر یک از آنها ، او حاکم جزیره شده و میتواند آنرا به دلخواه خود بین دو نفر تقسیم کند ، چرا که معلوم خواهد شد ارج و قرب وی نزد خدا بیشتر از دیگری خواهد بود

هر دو موافقت کرده و شروع به دعا نمودند و اولین چیزی را که خواستند ، غذا بود . فردای همانروزکه شروع به جستجو در جزیره کردند و در همین اثنا مسافر اولی که پیشنهاد را داده بود ، درختی کوچک را یافت که دارای میوه های نسبتا خوبی بود.

او با شادی فریاد زد که : " خدا دعای مرا اجابت نموده است و من میتوانم این جزیره را مطابق میل خود تقسیم میکنم . " بنابراین قسمت سرسبز جزیره را که درخت میوه نیز آنجا قرار داشت به خود اختصاص داده تا هر زمان که گرسنه شد از آن تناول نماید و قسمت خالی و خشک جزیره را به مسافر دوم بخشید . همچنین جیره غذائی بسیارمختصری برای مسافر دیگر جزیره تعیین کرد.

یک هفته بر همین منوال گذشت . مسافر اول ، اینبار که بشدت احساس تنهائی میکرد ، دست به دعا برداشت و تصمیم گرفت از خدا تقاضای یک همسر نماید . از قضا ، فردای همانروز کشتی دیگری در آن حوالی غرق شد و یک زن شنا کنان خود را به جزیره و درست به قسمتی که - متعلق به مسافر اول بود - رساند و طرف دیگر همچنان خالی بود.

بزودی مسافر اول دریافت که برای خود و همسرش ، سرپناه ، پوشاک و غذای بیشتری نیاز خواهد داشت ، لذا مجددا اقدام به دعا نمود و با تعجب دید که فردای همانروز تمامی درخواستهای او اجابت گردید و هر آنچه خواسته بود به یکباره فراهم شده است . این درحالی بود که طرف دیگر جزیره همچنان خالی مانده بود.

سرانجام مسافر اول از زندگی کردن در آن جزیره آنچنان خسته شد که دست به دعا برداشت و طلب نجات از آن جزیره متروک را نمود . بازهم دعایش مستجاب شد و درست فردای همانروز با تعجب دید که یک کشتی در نزدیکی ساحل جزیره و درست در کناره قسمتی که به وی متعلق بود ، لنگر انداخته است.

او بلافاصله دست همسرش را گرفته و همچنانکه کشتی داخل میشد به مسافر دوم که بیحال در گوشه جزیره افتاده و به خواب عمیقی فرو رفته بود ، توجهی نکرد و پیش خود گفت : " اگر این شخص پیش خدا ارزشی داشت حداقل یکی از دعاهای او نیز برآورده میشد . " بنابراین او را به حال خود گذاشته و سوار بر کشتی شد.

درست در لحظه ای که کشتی داشت جزیره را ترک میکرد ، ندایی آسمانی بگوشش رسید که : " چرا شریک خودت را در اینجا تنها میگذاری ؟ ! ".

مسافر اول پاسخ داد : " شریکم ؟ .... او که همراهمه . " منظورش ، خانمش بود.

در همین فکر بود که آن صدای آسمانی دوباره و با لحنی سرزنش آمیز او را خطاب کرد و گفت : " منظورم رفیقته که در جزیره تنهایش گذاشتی ، او تنها کسی بود که دعایش اجابت شد ! ".

مسافر اول که بشدت متعجب شده بود ، از کشتی پیاده شده و به شتاب نزد رفیقش رفت و او را از خواب بیدار کرد و گفت : " ببینم مگر تو چه دعائی میخواندی که حالا بایستی من بدهکارت بشم ؟ ".

رفیق او با بیحالی و در حالی که چشمانش را بزحمت میتوانست بگشاید با صدای ضعیفی گفت : " من فقط یک جمله دعا میکردم و آن این بود که خدایا تمامی خواستهای دوستم را استجابت کن ".


[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 9:0 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه:

امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه...!

بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه:

با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره؟!

دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه...

بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد...

روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود !

اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

کدوم صندلی ؟


[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 8:59 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

روزی مرد بخیلی به یک موسسه لاغری مراجعه کرد تا لاغر شود.
منشی به او گفت بفرمایید در چه سطحی می خواهید ثبت نام کنید ؟
بخیل گفت : چه سطوحی دارید؟
منشی گفت : ما در اینجا در دو سطح ثبت نام می کنیم یکی در سطح ویک (ضعیف) و یکی در سطح پاور(قدرت) اگر سطح ویک را انتخاب کنید مبلغ ثبت نام یک ساعت و 1000 تومان است و اگر سطح پاور را انتخای کنید 2 ساعت و 3000تومان است .

بخیل با خود اندیشید من که زیاد لاغر نیستم الکی چراسه هزار تومان بدهم و سپس سطح ضعیف را انتخاب کرد .
وی را به مکانی در بسته هدایت کردند در آنجا دختر جوان و زیبایی ایستاده بود مسئول موسسه گفت : شما یک ساعت وقت دارید که این دختر را در این مکان بسته گیر بیاندازید ضمن اینکه با این جست و خیز لاغر می شوید اگر توانستید او را کمتر از یک ساعت بگیرید باقی یک ساعت وی در اختیار شماست!
پس بخیل بسیار خوشحال شد و بدنبال دختر دوید تا وی را بگیرد ولی دختر بسیار چابک بود و مرتب از دست وی فرار می کرد تا اینکه بخیل در مکانی دختر را به چنگ انداخت !
اما هنوز اقدامی نکرده بود که زنگ پایان یک ساعت به صدا درآمد! بخیل هر چه اصرار کرد که پول یک ساعت اضافی را میدهم و بگذارید اینجا باشم افاقه نکرد و وی را از آن مکان بیرون کردند.

بخیل با خود گفت : فردا استثنائا خساست را کنار می گزارم و سطح پاور را انتخاب می کنم و دو ساعت آن مکان را کرایه می کنم تا یک ساعت را صرف گرفتن دختر کنم و یک ساعت را .... پس روز بعد پیش منشی آن موسسه رفت و 3000 تومان زد به روی میز و گفت سطح پاور لطفا!!!

بخیل را به همان مکان دیروز هدایت کرده و در را نیز از آنطرف قفل کردند . اما شخص بخیل اثری از دختر درآنجا ندید ناگهان چشمش به مردی بسیار هیکلی و درشت اندام خورد!

بخیل وحشت زده پرسید تو کیستی و آن دختر کجاست ؟ شخص هیکلی گفت : آن دختر مربوط به سطح ضعیف است و من مربوط به سطح پاور و حالا من دو ساعت دنبال تو می کنم و تو نیز دو ساعت وقت داری که خودت را از چنگ من نجات دهی و فرار کنی و گرنه.........


[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 8:57 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:« فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:« ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!» عابد گفت:« نه، بریدن درخت اولویت دارد» مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.

عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:

«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است»؛ عابد با خود گفت :« راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ پولی نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت.

باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:«کجا؟ عابد گفت: تا آن درخت برکنم؛

گفت«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند» باز ابلیس و عابد درگیر شدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!

عابد گفت: « دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟

ابلیس گفت:« آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی


[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 8:55 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
شهرام شکیبا در خبرآنلاین نوشت:

در آستانه عید قربان که اساساً شرایط برای گوسفندان، کنونی به حساب می‌آید، مطلبمان بوی گوسفند گرفته.

گوسفند موجود جالبی است. همیشه او را سر می‌برند و می‌خورند. معمولاً هم از همان سر شروع می‌کنند و کله‌پاچه تازه بار می‌گذارند اما آقای دکتر احمدی‌نژاد در جمع مدیران قزوین توصیه کرده‌اند که مردم از مصرف بیش از حد روغن ترانس بالا بپرهیزند و روغن دنبه مصرف کنند.
البته امر ایشان مطاع است، اما متأسفانه گوسفندان به قدر کفایت به نواحی جنوبی خودشان عنایت ندارند و شاعر شیرین سخن نیز در این راستا فرموده:

ببعی می‌گه بع بع / دنبه داری؟ نع! نع!

گوسفندان از قدیم وجود دنبه به آن بزرگی را در انتهای خودشان تکذیب کرده‌اند،چه برسد به حالا.
ضمناً خودتان فرض بفرمایید مملکت را چه بویی برمی‌دارد اگر همه به این توصیه رئیس‌جمهور عمل کنند.

قبلاً و قلباً از این که تا این حد نگران سلامت ما هستند، ممنونیم. ضمناً از جامعه محترم پزشکان نیز خواهشمندیم هرچه سریع‌تر مضرات روغن دنبه را تکذیب نمایند.

گوسفندان هم لطفاً صمیمانه همکاری نمایند.

قربانی می‌کنم

در آستانه عید قربان وزیر آموزش و پرورش جناب آقای حاجی‌بابایی نیز فرموده‌اند: «صددرصد حاضرم پست و مقامم را قربانی کنم.»

البته برهمگان واضح و مبرهن است که در عید قربان، گوسفند و شتر قربانی می‌کنند، نه پست و مقام وزارت را. شاهدش هم ابیات استاد دلخوش نماینده صومعه سرا در مجلس که در آستانه عید قربان قرائت فرموده‌اند.

قربانی کنید

جناب آقای دلخوش پیش از طرح پیشنهادشان برای اصلاح لایحه برنامه پنجم، این شعر را در صحن علنی خانه ملت خواند:

پندی است برای دوستان جانی
ترک و کرد و گیلک و لاریجانی
گاو و میش و شتر فرقی نکند
چیزی بدهید و بکنید قربانی


1. لطفاً ارتباط این موضوع را با پیشنهاد اصلاح لایحه، هر طور هست پیدا کنید.

2. به نظر شما آقای دلخوش قصدشان از خواندن این شعر «توصیه» بوده یا «توهین»؟

3. چرا ایشان که تکلیف همه چیز را روشن می‌کنند، تکلیف صاحب قربانی را معلوم نمی‌کنند؟

4. عید قربان است. مجلس هم که با این حساب کاملاً بی‌ریاست. پس اون دس قشنگه رو اول به افتخار شاعر و بعد هم به افتخار بغل دستی و آخر هم به افتخار مردم ایران با این نماینده‌هاشون محکم بزنین. دس، دس، دس... حالا بر عکس.

[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 8:52 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
حجر اسماعیل فضایی است بین کعبه و دیواری نیم دایره به عرض حدود ?? متر که از رکن عراقی تا رکن شامی را شامل می‌شود. دیواری است با ارتفاع ??/? متر که قوسی شکل بوده و حجر اسماعیل نامیده می‌شود.


به گزارش «تابناک»، حجر اسماعیل یادگار زمان ابراهیم و اسماعیل و مدت زمانی پس از بنای کعبه می‌باشد. بنابراین، قدمت و پیشینه آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم می‌رسد.


نقل‌های تاریخی حکایت از آن دارد که اسماعیل در همین قسمت زندگی می‌کرد و خیمه گاه او در این سوی بوده‌ است. مادرش هاجر نیز با وی در همین جا می‌زیست و پس از مردن، در حجر دفن شد.


از امام صادق نقل شده‌ است که گفت: «الحِجرُ بَیتُ إِسمَاعِیلَ وَ فِیهِ قَبرُ هَاجَرَ وَ قَبرُ إِسمَاعِیلَ»؛(??) «حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل است.»


از آنجا که حجر اسماعیل داخل در مطاف است، می‌تواند نشانه‌ای بر عظمت آن باشد. در برخی از روایات آمده‌است که پیامبران زیادی در اینجا مدفون شده‌اند. در اصل، حجر اسماعیل جزئی از کعبه به شمار می‌آید. هرگاه باران بر بام کعبه ببارد، از ناودان رحمت در این فضا می‌ریزد.




[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 8:51 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
در مراسم افتتاحیه بازی های آسیایی چین مسئولان برگزاری این مسابقات از نام مجعول خلیج (ع-ر_ب_ی) بجای خلیج فارس استفاده کردند.





کاریکاتور روز


[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 8:49 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
مشخصات طرح روی سکه بدین شرح است: عدد 1000درمرکز سکه با نوشته ریال درپایین آن، دوخوشه گندم درطرفین سکه، نوشته جمهوری اسلامی ایران درحاشیه بالای سکه، سال ضرب 1389درحاشیه پایین سکه.
بانک مرکزی به مناسبت فرارسیدن عیدسعیدقربان اقدام به ضرب و انتشار سکه یادبود این عید بزرگ کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران به مناسبت فرارسیدن عید سعید قربان اقدام به ضرب وانتشار سکه یادبود این عیدبزرگ و شریف کرده است.

وزن سکه6.4 گرم، قطرسکه23 میلی متر و آلیاژ Cu 92Ni2AL6 از مشخصات سکه یک هزارریالی یادبود عید سعید قربان سال 1389 اعلام شده است.



مشخصات طرح روی سکه بدین شرح است: عدد 1000درمرکز سکه با نوشته ریال درپایین آن، دوخوشه گندم درطرفین سکه، نوشته جمهوری اسلامی ایران درحاشیه بالای سکه، سال ضرب 1389درحاشیه پایین سکه.

مشخصات طرح پشت سکه نیز بدین شرح است: درمرکز سکه شمسه دوازده پر با طرحی از خانه کعبه دروسط آن، دوازده گل دراطراف شمسه به یاد بود 12 امام معصوم (ع) و نوشته عیدسعید قربان در حاشیه پایین سکه.

[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 8:48 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
جهان نوشت:

برخی از شرکت های خصوصی بدون توجه به رعایت قوانین و شئونات اسلامی برای کارمندان زنی که در این شرکت ها مشغول به فعالیت هستند، هزینه ای را به عنوان هزینه آرایش واریز می کنند تا کارمندان زن با این روش هر روز با آرایش های متنوع بر سر کار حاضر شوند و مشتریانی برای این شرکت ها جذب کنند.

این هزینه ها برای خرید لوازم آرایش، وسایل لاغری، رنگ های مو و بعضا مدل های مو نیز مورد استفاده قرار می گیرد.

در برخی از شرکت های خصوصی نیز زنان کارمند با بردن فیش های خرید لوازم آرایش، مبلغ آن را از شرکت دریافت می کنند.

این درحالیست که پیش از این نیز آراستگی چهره و اندام از شرایط ورود به برخی از شرکت های خصوصی محسوب می شد و گاه سایز کمر بانوان برای پوشیدن لباس های برخی شرکت ها معیار انتخاب آنان برای کار بود.

 اما ارائه هزینه های آرایشی برای کارمندان زن از ابتکارات جدید برخی از این شرکت های خصوصی است که جای بحث و تامل دارد.

[ چهارشنبه 89/8/26 ] [ 8:47 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 41
کل بازدیدها: 1656897