علی داودی | ||
|
دبیر کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال اعلام کرد: علی دایی تا اطلاع ثانوی حق مصاحبه مرتبط با فوتبال را ندارد. حسین عبداللهی در گفتوگو با ایسنا، اعلام کرد: به دلیل مصاحبههای اخیر علی دایی که متن آن در خبرگزاریهای رسمی کشور موجود است، سرمربی پرسپولیس تا اطلاع ثانوی از انجام هر گونه مصاحبه مرتبط با فوتبال محروم شده است. وی همچنین از احتمال احضار علی دایی به کمیته انضباطی خبر داد و گفت: البته ممکن است کمیته انضباطی بدون احضار دایی تصمیم قطعی را اعلام کند. بر ا ساس بند 2 ماده 23 آییننامه انضباطی، محکومیت یا جریمه این مورد محرومیت یک ماهه تا یک ساله از انجام مصاحبه یا جریمه نقدی است و در صورت سرپیچی کردن از این محرومیت، محرومیت دیگری برای فرد خاطی در نظر گرفته خواهد شد. [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:53 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
شگفت انگیزترین و عجیب ترین داستان تاریخ علم پزشکی داستان زندگی تاتیانا و کریستا است. دو قلوهایی که مغزها و سیستم عصبی آنها به یکدیگر متصل است اما از شخصیتهای کاملا مجزایی برخوردارند. به گزارش خبرگزاری مهر، این دو قلوهای به هم پیوسته در اصل نباید زنده باقی می ماندند زیرا شانس نجات یافتن آنها از مرحله بارداری، زایمان و سپری کردن ماه اول زندگی تقریبا صفر بود اما این دو به شکلی شگفت انگیز زنده مانده و در 25 اکتبر چهار ساله شدند، در حالی که در نهایت سلامت و شادی به سر می برند. ![]() این دو قلوهای به هم پیوسته می توانند در بازی های نینتندو با یکدیگر رقابت کنند. آنها برای دست پیدا کردن به اسباب بازی ها با یکدیگر دعوا کرده و غذا و کارکردهای فیزیولوژیکی خود را با یکدیگر تقسیم می کنند. اما در عین حال این دو قلوها می توانند احساساتی مشابه را نیز با یکدیگر به اشتراک بگذارند. از همه مهمتر این است که آنها می توانند افکاری یکسان را به اشتراک بگذارند به طوری که مادر بزرگ آنها می گوید، زمانهایی هست که این دو بدون اینکه حرفی بزنند، در گوشه ای نشسته اند وافکارشان را به یکدیگر انتقال می دهند و در صورتی که یکی از آنها با آن تفکر مخالف باشد با صدای بلند از دیگری می خواهد که فکر کردن به آن را متوقف کند. دانشمندان درباره پرونده این دوقلو کاملا شگفت زده اند. به گفته "داگلاس کوچرن" جراح اعصاب در بیمارستان کودکان ونکوور این دو قلو دو کودک کاملا متفاوت هستند و هر کدام شخصیتی کاملا مجزا دارند اما سیستم احساسی و مغز آنها به یکدیگر متصل است. کوچرن حین مطالعه بر روی این دو قلوی به هم چسبیده توانایی های اتصال تفکر را در آنها مورد بررسی قرار داده و مشاهده کرده که مغز این دو کودک از میدان دید یکدیگر سیگنالهایی را ضبط می کنند و به احتمال زیاد یکی از آنها می تواند آنچه دیگری می بیند را به چشم ببیند. هیچکس نمی تواند تصور کند این دو کودک چگونه فعالیت کرده یا چه احساس می کنند و از آنجایی که این دو کودک هنوز نتوانسته اند مهارتهای کلامی خود را تکمیل کنند، دانشمندان نیز نمی توانند در این باره از آنها سوال بپرسند. با این حال اگر تاتیانا و کریستا در سنی بودند که توانایی حرف زدن درست داشتند شاید هرگز نمی توانستند احساس واقعی خود را بیان کنند، زیرا هم اکنون در صورتی که از فردی بالغ نیز سوال شود چگونه می بیند یا می شنود، قادر به ارائه پاسخی صریح نیست. زیرا این رفتارها رخ می دهند و این دو کودک نیز مرجعی برای توضیح آنها در اختیار ندارند. زندگی آنها تنها نمونه ای است که می شناسند و برای آنها به اشتراک گذاشتن آنی افکار و احساسات تنها راهی است که برای زندگی کردن وجود دارد. بر اساس گزارش پاپ ساینس، بدون در نظر گرفتن مفهومی که زندگی این دو کودک شاد برای دانشمندان متجلی می کند، مادر آنها از سپری کردن روزهای زندگی خود با این دو کودک زیبا بسیار شاد است و متولد شدن آنها را به این شکل خاص بی دلیل نمی داند، تنها مشکل اینجاست که هنوز دلیل اصلی این رویداد برایش مشخص نشده است [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:53 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
«ایو روسی» 51 ساله موفق شد با استفاده از بالهای موتوردار پر قدرت خود، در ارتفاع دو هزار و 400 متری پرواز کند. تمام عملیات پرواز این مرد 51 ساله هم 18 دقیقه به طول انجامید.
مرد پرنده که اهل سوئیس است، با پرواز در ارتفاع دو هزار و400 متری رکورد جدیدی را به نام خود در کتاب رکوردهای گینس به ثبت رساند. به گزارش ایسنا، «ایو روسی» 51 ساله موفق شد با استفاده از بالهای موتوردار پر قدرت خود، در ارتفاع دو هزار و 400 متری پرواز کند. تمام عملیات پرواز این مرد 51 ساله هم 18 دقیقه به طول انجامید. ![]() وی اضافه کرد: 35 کیلومتر را طی کردم و پرواز 10 دقیقه به طول انجامید. هشت دقیقه هم طول کشید تا پیش از رسیدن به زمین، چترهای نجات را باز کنم. بالهای پرندهام دو متر طول دارد. به گزارش ایسنا، این مرد پرنده پیش از این مسیر میان کانال مانش را با بالهای خود پیموده بود. ![]() [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:52 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
چه کسی است که از شنیدن توهین به قرآن و ائمه، ترویج مسائل قبیحی مانند همجنسگرایی، سکس ضربدری و چندنفره، تبلیغ فروش دختران ایرانی، هک وبکمها و فیلمبرداری مخفیانه از حریم خصوصی افراد و اقدامات شنیع دیگری که بر قلم شرم است نگارش آنها، بر خود نلرزد؟کدام وجدان منصف و بیداری میتواند به راحتی از کنار آنچه بر جوانان بیآلایش این مرز و بوم پس از مشاهده این سایت ها رفته است، بگذرد؟
در پی برخی شیطنت ها و شانتاژهای رسانه ای و تبلیغی که با محوریت همسر یکی از سران اصلی سایت های مستهجن فارسی صورت گرفته و تا کنون نیز ادامه دارد، مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سایبری سپاه، سرانجام سکوت را شکست و بیانیه ای صادر کرد. به گزارش خبرنگار «تابناک اجتماعی»، متن کامل بیانیه تحلیل این مرکز به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم «و چون آنها را گویند که در زمین فساد مکنید، پاسخ دهند که تنها ما به صلاح کار کنیم * آگاه باشید که ایشان سخت مفسدند ولی خود نمیدانند. (آیات 11 و 12 سوره مبارکه بقره) سالهاست که ملت ایران شاهد تلاش استعمار و دنبالههای داخلیاش برای سست کردن ایمان فرزندان خود است؛ سالهاست که غربیان و غربزدگان برای مقابله با قدرت چشمگیر نظام اسلامی و در پی شکست در جنگ سخت، رویکرد نرم را در جنگ به کار گرفتهاند تا فرهنگ لیبرالی – اومانیستی خود را به خانههای ایرانیان بیاورند و انسانمحوری و خودپرستی را جایگزین پروردگار یکتا، ارزشهای معنوی و اعتقادات الهی نمایند. در این مسیر، راههای گوناگون را آزمودند و در نهایت آن چه هدف گرفته شد، جوان، اخلاق و اعتقادات جوان بود و صحنه این تقابل نابرابر هم فضای مجازی و اینترنت. با ورود اینترنت؛ این بازیگر پرقدرت ناخوانده به کشور و رشد، گسترش و نفوذ آن به تمام ابعاد زندگی فارغ از قابلیتهای شگفتانگیز این پدیده و فرصتهای بسیاری که با ظهور این ابزار در اختیار بشر قرار گرفت، نبردی در آن روی داد و مهاجمان این نبرد، بی رحمانه و با شقاوت انسانیت انسان را نشانه گرفتند. شبکههای تولید و انتشار محتوای ضد اخلاقی و ضد دینی در پناه اتاق فکرهای منسجم و هوشمند با تمام توان حریم مقدس خانواده و ارزشهای اصیل آن که سابقهای دیرین در فرهنگ اسلامی مردم ایران زمین دارد را هدف قرار دادند. در روزهای آخر اسفند ماه سال 1387 مرکز بررسی جرائم سازمان یافته پس از مدتها انجام فعالیتهای فنی و اطلاعاتی خبر از انهدام شبکهای از سایتهای تولیدکننده محتوای مستهجن و ضد دینی در اینترنت و دستگیری عوامل اصلی و مدیران فنی و محتوایی آنها را داده و در پایگاه اطلاع رسانی خود، "گرداب" تحت نام شبکه مضلین در پنج شماره به معرفی عناصر و عوامل اصلی مؤسس و گرداننده سایت های مذکور پرداخت. یکی از عوامل اصلی گرداننده شبکههای یادشده، متهم شبکه مضلین2 سعید ملک پور با نام مستعار سیاوش حسینخانی است. وی در سال 2004 به همراه همسرش به کانادا عزیمت کرده و در آنجا با حمایت فنی و مالی یک شرکت آمریکایی اقدام به راهاندازی سایتهای مستهجن و ضد دین با نامهای آویزون، ایران سکس، ایکس پرشیا و... نمود و بنا به گفته خودش همسر وی از فعالیت های غیر اخلاقی او اطلاعی نداشته است. وی در اینترنت خود را فردی تحصیل کرده و دانشجوی دوره دکترای کامپیوتر از دانشگاه ubc ونکوور کانادا معرفی میکرد که مشغول تحصیل بوده و به دلیل وضع مالی نامناسب باید کار کند تا درآمد داشته باشد. او اقدام به ثبت دامینهای مختلف برای عبور از فیلترینگ جمهوری اسلامی نموده و شبکه مستهجن تحت اختیار او با جذب بیش از 300.000 کاربر ثبتنام شده و تعداد بسیار زیاد بازدیدکننده (چند صد هزار) روزانه فعالیت کرده و تنها سایت آویزون روزانه 20 تا 40 هزار بازدیدکننده داشته است. وی با راهاندازی سایت آویزون و حجم فعالیتهای این سایت 20 مدیر ارشد از بین کاربران سایت انتخاب و بهکار گرفته بود، که همگی در مدیریت سایت نقشی فعال ایفا میکردند. ملک پور پس از دستگیری به راهاندازی و ثبت 13 سایت، وبلاگ و دامین مستهجن اعتراف کرد که در آنها خاطرات مستهجن فارسی، خاطرات مستهجن انگلیسی، عکس مستهجن ایرانی، عکس مستهجن خارجی، طنز مستهجن، ویدئو وکلیپهای مستهجن، پادکست (شامل فایلهای صوتی مستهجن، طنز و اخبار آویزون) منتشر نموده و انجمنهای گفتوگوی سکسی به راه انداخته بود. گفتنی است تنها سایت آویزون از تاریخ 17/2/1385 لغایت 29/12/1387 در مجموع بیش از 22 میلیون نفر بر اساس IP بازدید داشته است و جمع کل صفحات بازدیدشده به بیش از 300 میلیون صفحه بالغ شده است. بیش از 50 درصد کاربران نیز به طور مستقیم (direct traffic) به سایت ورود کردهاند. (آمارهای ارائه شده در زمان فیلتر بودن سایت روی داده و از اکانت اختصاصی google analytics مربوط به سایت مزبور به دست آمده است.) آمار تکان دهنده ذکر شده متضمن نکاتی چند است که لازم است مورد اشاره قرار گیرد: 1. رشد حیرتآور محتوای ضد دینی و ضد اخلاقی در فضای وب فارسی، پشتیبانی موتورهای جستجو از جمله گوگل را با خود به همراه دارد. کاربران ارجمند استحضار دارند که هنگام جستجوی کلمه مورد نظر، پیشنهاداتی از سوی این موتور جستجو عرضه میشود که اغلب آنها غیر اخلاقی و ضد دینی میباشند. مهمتر آنکه بخشی از پیشنهادات مطروحه مربوط به حوزه نوپدید سکس با محارم است. این پیشنهادات غالبا با IP ایران قابل دستیابی هستند. ![]() 3. دیگر آنکه در بازه زمانی مورد اشاره، شرکتهای ارائه دهنده سرویس اینترنت که از قوانین فیلترینگ تخلف میکردند به موضوع مورد اشاره دامن زده و زمینه شیوع سریع محتوای مجرمانه را فراهم میآوردند. 4. کاربران فارسی زبان خارج از کشور که به سایت مراجعه میکردند نیز در این آمار محاسبه شدهاند. برخی عناوین فعالیت این سایت و دیگر سایتهای عضو شبکه مضلین به شرح زیر است: 1. اهانت به مقدسات و اصول و ارزشهای دینی 2. توهین و فحاشی به معصومین ( علیهم السلام) و اعتقادات اسلامی 3. گردآوری و انتشار محتوای ضد اخلاقی و ضد دینی خارجی 4. گردآوری، تولید و انتشار محتوای ضد اخلاقی و ضد دینی ایرانی( به زبان فارسی) 5. آموزش مسائل غیر اخلاقی و غیر رسمی 6. تولید و انتشار محتوای روابط نامتعارف جنسی مانند روابط جنسی با محارم، ضربدری، همجنسگرایی، فتیشیسم و... 7. تحریک جوانان در مسائل جنسی و عضوگیری از آنان برای ایجاد گروههای اینترنتی 8. تهیه و انتشار تصاویر تجاوز به عنف و زورگیری از دختران و بانوان ایرانی 9. انتشار تصاویر برهنه دختران و بانوان ایرانی از طریق دوربین مخفی و هک وبکم خلاصهای از اقدامات مدیران تحت فرمان ملک پور 1. انتشار بیش از 40 هزار پست با محتوای مستهجن و ضد دین توسط یک نفر 2. تولید و انتشار کلیپهای مستهجن ایرانی با مضامین دوربین مخفی، همجنسبازی، دوجنسهها، سکس کودکان و... 3. انتشار 400 کلیپ مستهجن ایرانی تنها در یک سایت و توسط یک نفر 4. انتشار مقاله پیرامون همجنسگرایی و موجه جلوه دادن این عمل و ترویج آن بین جوانان ایرانی 5. جذب کاربران به سمت سکس خانوادگی و ضربدری 6. ارائه فایلهای صوتی و مستهجن فارسی زبان در بخش پادکست سایت آویزون 7. مدیریت سکسولوژی سایتها و حرمتشکنی و طرح مباحث جنسی به صورت بیپروا به بهانه آموزش 8. انتشار 180 داستان مستهجن که برخی از آنها بالغ بر 100 صفحه بوده است 9. انتشار رمانهای مستهجن و ارتباط با خوانندگان لسآنجلسی برای تبلیغ داستانها اقدامات صورت پذیرفته به وسیله این گرگهای انسان نما، البته اعتراضات گسترده ایرانیان خارج از کشور را نیز برانگیخت. کشورهای حاشیه خلیج فارس هم به محتوای سایتهای شبکه مضلین و پدیده خرید و فروش فیلمها و کلیپهای مستهجن ایرانی و نمایش نقض حریم خصوصی در تصاویر منتشر شده در کشورهای خود واکنش نشان داده و مقالاتی پیرامون آن به رشته تحریر در آمد. عملکرد مدیران سایت آویزون در انتشار تصاویر برهنه دختران و بانوان ایرانی از جمله فعالیتهایی بود که شالوده بسیاری از خانوادههای ایرانی را سست کرده و باعث از هم پاشیدن خانوادههایی شد که مورد سوءاستفاده قرار گرفته بودند. با توجه به مطالب پیش گفته، نظر ملت فهیم ایران را به تنها بخشی از گفتههای تکاندهنده سعید ملک پور جلب میکنیم: 1. با تبلیغ سایتهای دوستیابی و مستهجن و تبلیغ محصولات سکسی ماهانه 700 دلار درآمد داشتم که یا به صورت چک به آدرس منزل ارسال می شد و یا به حسابم واریز می شد. 2. پس از مدتی خواستیم کاری کنیم که قابلیت پخش مطالب برای کسانی که اهل اینترنت نیستند هم وجود داشته باشد. صحبت کردیم با مدیران و به این نتیجه رسیدیم که داستانها و فیلمها و عکسهایمان را تبدیل کنیم به فرمتهایی که قابل انتشار در موبایل باشد... خیلی هم موفق بود. 3. بعد از اشاعه مرحله مستهجننگاری و هرزهنگاری گفتیم بیاییم اعتقادات مذهبی را تمسخر کنیم. مراسم مذهبی و شمایل مذهبی بود که عکسهای مستهجن روی آنها قرار میدادیم و حتی در نوشتار مراسم مذهبی را مسخره میکردیم و هدف، ضربه زدن به اعتقادات مذهبی و دین مردم به خصوص جوانان بود. وقتی اعتقادات مذهبی یک جوان از بین برود، برای خیلی کارهای دیگر آماده میشود. 4. یکی از روشهایی که برای تولید تصاویر مستهجن و هرزهنگاری استفاده میکردیم، وبکم افراد را با یکسری نرمافزارهایی که از کانادا یا انگلیس خریداری کردیم، هک میکردیم. وبکم میتواند چیزهایی که در اتاق خواب است را نشان دهد. وقتی ما وبکم را هک میکردیم طرف فکر میکرد کامپیوترش خاموش است ولی وبکمش روشن میماند یا ما روشن میکردیم و میتوانستیم خیلی چیزها را ببینیم. خیلی چیزهای مستهجن یا چیزهایی که مربوط به حریم خصوصی بود این طوری در میآوردیم و روی سایت قرار میدادیم. 5. سایتی زدم که حتی شرمم میشد به صمیمیترین دوستم نشانش دهم و حتی شرمم میشد به همسرم بگویم چنین سایتی میروم نه اینکه صاحبش هستم. 6. اگر از بیرون بخواهم به سعید ملکپور یا سیاوش حسینخانی نگاه کنم هیچ رحمی نمیکنم . میگویم مفسد فیالارض است و باید اعدام شود. اکثر آسیب دیدگان و مخاطبان در داخل و خارج از کشور حمایت خود را از اقدام مرکز بررسی جرائم سازمان یافته اعلام کردند و پیامهای دریافتی از سوی مخاطبان نیز حاکی از درخواست اشد مجازات برای عاملان این قتلعام فرهنگی است. در این حال باید گفت ترحم بر این راهزنان دین و فرهنگ، مصداق بارز ترحم بر پلنگ تیز دندان و عاقبت آن است.
< codeBase="http://www.microsoft.com/Windows/Downloads/Contents/MediaPlayer/" classid=CLSID:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6 width=320 height=290 selthis="selThis">
چه کسی است که از شنیدن توهین به قرآن و ائمه، ترویج مسائل قبیحی مانند همجنسگرایی، سکس ضربدری و چندنفره، تبلیغ فروش دختران ایرانی، هک وبکمها و فیلمبرداری مخفیانه از حریم خصوصی افراد و اقدامات شنیع دیگری که بر قلم شرم است نگارش آنها، بر خود نلرزد؟کدام وجدان منصف و بیداری میتواند به راحتی از کنار آنچه بر جوانان بیآلایش این مرز و بوم پس از مشاهده این سایت ها رفته است، بگذرد؟ جملاتی که در ادامه ملاحظه میفرمایید، بخشی از حجم عظیم پیامهای ارسال شده به سایت گرداب از سوی مخاطبان سایتهایی است که انسانیت و شرافت را یکجا به حراج گذاشتند: 1- این سایتها زندگی ما رو نابود کرد. فقط اعدام مجازات ایناست. 2- من هم تحت تأثیر این سایت ها ضررهای روحی و جسمی زیادی خوردم و هم اکنون تنها ایمان به خدا و نماز است که نجات من را فراهم کرد. 3- خدا میداند که من چند ساعت از عمرم را برای دیدن این عکسها و نوشته ها حرام کردم. 4- اینا داشتن زندگی من رو نابود میکردند. مطمئناً زندگی خیلیها رو تا حالا نابود کردند.آن ها رو باید جلوی مردم آتش بزنند .چون زندگی خیلیها رو خاکستر کردند. 5- من اصلاً کاری به اهدافتون و و اینکه چه برنامهای داشتین و... ندارم. فقط میخوام یه خرده در مورد این سایت [آویزون] بگم تا عقدهام خالی بشه. منم چند سال پیش به این سایت سر میزدم، کلی طرفدارش شده بودم و حال میکردم. اما یه روز به خودم اومدم دیدم تو خیابون که راه میرم به دخترا یه جوری نگاه میکنم، ذهنم همش درگیر داستانایی بود که خونده بودم، برای خودم فکر و خیالای چرت و پرت میکردم، خلاصه مغزم کاملاً معطوف این سایت و مطالبش شده بود. 6- میخوام تو صورت همشون نگاه کنم، میخوام تو صورت همشون داد بزنم و بگم که چه بلایی سر زندگی من آوردن. الان که خبر دستگیریشون رو شنیدم باور نمیکردم. من داشتم غرق تو کار اینا میشدم ، داستان هاشون رو که میخوندم به طرز عجیبی تو فکر میرفتم و درگیری روانی شدیدی در من ایجاد میشد . نمیدونستم راه درست کدومه. تا اینکه به خودم اومدم ، به وسیله یکی از دوستام، دوباره برگشتم به خودم ، به نمازم ، به دینم .... ولی اون دوران که تو خلأ دست و پا میزدم و این آقایون به من میخندیدند رو هیچ وقت فراموش نمیکنم. 7- اگه آمار سایت درست و جدید باشه، منم یکی از اون 300 هزار نفرم. آویزون محیط عجیبی بود، انقدر رفتم توش تا بالاخره گیر افتادم و عضو شدم. وقتی توش عضو می شی همه چیزتو ازت می گیره و همه چیزتو می گیره و چیزایی بهت می ده که زرق و برق دارن. مطلب خیلی برام مهم بود واسه همین همه نظرات رو خوندم. دوست عزیزی که گفتین آویزون محیط غیر سکسی هم داشته، یه چیز از من بشنو که اونجا بودم! آره داشت (گفتگوی آزاد)! ولی وقتی توش چیزی مینوشتی جرأت نمیکردی اسمی از ائمه یا اعتقادات اسلامی ببری! چون مسخرت میکردن. به خیال خودشون روشنفکر بودن . جذابیت آویزون از یه طرف مثل گرداب میکشدت تو و لازمه دخول جا گذاشتن اعتقاداتته ... دوست عزیزی که گفته بودین این فقط یه سایته، هزار تا سایت دیگه هم هست! از من بپرس! منی که اونجا رو حس کردم، آویزون بیچارت میکنه. شاید یه وبلاگ مستهجن یه نفرو چند دقیقهای به فساد واداره ولی محیط آویزون دوستانه بود. واسه همین نمیفهمیدی از کجا داری ضربه میخوردی. نمیدونستی ضارب کیه! بچهها آویزون سایت بزرگی بود. کار بچه های سپاه رو کم نگیرید! آویزون یه سایت پورنو نبود! به هیچ وجه! آویزون داشت اعتقادات و افکار جوونای مارو سست میکرد. از خودمون علیه خودمون استفاده میکرد. 8- من خودم یکی از بازدیدکنندگان این سایتها بودم. چرا به این سایتها میرفتم بماند ولی فکر میکنم بیشتر از روی کنجکاوی و جوانی و خریت من بوده. حالا شکر خدا خوشحالم که کسانی جلوی من را گرفتهاند که کمی به خودم فکر کنم و آبروی مردم. چون کلیپ و عکسهای خارجی که همیشه هست ولی اون ایرانیهایی که پخش میکردند خصوصاً جشنهای داخلی خانوادهها (که امکان داشت روزی یکی از آنها خانواده خودم باشد) خیلی خطرناک بود چون خیلیها را بیآبرو و سیر از زندگی میکردند. 9- من کسی هستم که چون تو محل همه بچهها سراغ این سایتها میرفتند یه جوری کم میآوردم و با گرفتن اینترنت منم رفتم تو این سایتها. اولش از خوندن داستانهایی در رابطه با تجاوز به خواهر و مادر و محارم اونم به صورت اشتراکی خیلی جا خوردم. اصلاً برام قابل حل نبود که کسانی باشند که اینجوری بیغیرت باشند اما این داستانها خیلی زیاد بود. موقع خوندن فکر میکردم همه ایران و همه خونوادهها اینجوری هستن و بگم تو جمع خانوادگیمون همیشه حواسم بود ببینم محارم من هم مثل اون داستانها میشن یا نه. خدا ببخشه منو که به محارم خودم نظر بد مینداختم. البته دست خودم نبود. ناخودآگاه ذهنم اون طرف میرفت و از دستش هم خلاص نمیشدم و نسبت به این مقولات نفرت هم داشتم. ولی نمیتونستم نرم تو این سایتها. خلاصه دست همتون درد نکنه. خدا خیرتون بده. من یکی که خیلی راحت شدم. فقط تو کارتون جدی باشید و نذارید سایتهای مشابه اینچنینی بازم راه بیفته. 10- آفرین برشما. حتی من نماز شب خون هم آلوده شده بودم. 11- آدمی با سرعت 150 کیلومتر تو اتوبان خلاف میاد و اگه کسی ازش بپرسه چرا این کار رو میکنی میگه خودم رو میخوام بکشم، به کسی مربوط نیست. سؤال اینه که تکلیف بیچارهای که از روبرو میاد چیه؟آیا اون باید تاوان اشتباه شما رو بده؟ بنده خودم بارها تو کافی نتها شاهد بودم که بچههای در حد 14 الی 15 سال به این سایتها میرفتند. سایتهایی که بعضی وقتها زشتترین و کثیفترین اعمال رو تبلیغ میکردند. به ریشههایش هم باید پرداخت. مثل آموزش جوانان و فراهم نمودن امکان ازدواج؛ اما نباید به امثال این انگلها فرصت رشد داد. 12- تو رو خدا سعی کنید هر چه زودتر سایتهای غیر اخلاقی و مستهجن رو جمع کنید و نابود کنید. من یک نوجوان 17 ساله هستم که از 14 سالگی تو این مرداب وحشتناک افتادم و الان هم سخت پشیمانم و در نزد خدا توبه کردم و سخت پشیمانم. من بار اول که رفتم تو سایت سکسی پیش خودم گفتم این بار دفعه اول و آخرمه فقط ببینم چه جوریه. ولی وقتی که رفتم دیگه معتادش شدم و دیونه داستان، عکس و فیلم. و حتی میخواستم...روم نمیشه بگم شرمسارم پیش خدا ولی به شماها میگم. میخواستم با یک دختری ارتباط سکسی برقرار کنم. خدا نجاتم داد وگرنه این کار رو میکردم. 13- من از جمله کسانی هستم که به صورت تصادفی با سایتهای مستهجن فارسی برخورد کردم و از انسان بودن خود شرمگین شدم. شاید خیلی از خانوادهها با مضامین این سایتها آشنا نباشند و از محتوای آنها خبری نداشته باشند ولی دستاندرکاران این سایتها جرثومههای فسادی بودند که کثیفترین نوع تهاجم را بر بنیان خانوادههای ایرانی برگزیدند. فکرش را هم نمیتوان کرد که جوانی که بر اثر محتوای کثیف این سایتها روح شیطانی پیدا کرده است چه مفاسدی را انجام داده است. و اما اکنون همسر سعید ملکپور، خانم فاطمه افتخاری با نگارش نامه به رئیس قوه قضائیه و انتشار سرگشاده آن (در حالی که متهم اشاره کرده که همسرش از اقدامات مفسدانه وی اطلاعی نداشته است)، با طرح ادعاهای واهی فرزندان ملت ایران در مرکز بررسی جرائم سازمان یافته را آماج حملات خود قرار داده است. چگونه است که چندصد صفحه گفتههای تکاندهنده ملکپور در راهاندازی و مدیریت سایتهای مستهجن و سیل عظیم نظرات کاربران در دام افتاده که تنها بخشی از آنها در قسمت نظرات شبکههای مضلین سایت گرداب منعکس شده و... به هیچ انگاشته شده و با مظلومنمایی از متهم و انکار تمام آنچه از وی به طور مستند موجود است، پاسداران حریم جامعه و خانواده را متهم به نقض حقوق شهروندی مینماید؟ چگونه است که قرار دادن تصاویر مستهجن روی عکس مراسم عزاداری اباعبدالله و شمایل مذهبی، ترویج سکس با محارم، آموزش سکس با حیوانات، انتشار هزاران داستان، عکس و کلیپ مستهجن نقض حقوق جامعه و شهروندان آن اعم از جوانان پاک این سرزمین نیست، اما برخورد با مفسدین فیالارض و آسیبزنندگان به نهاد خانواده اینگونه مورد هجوم قرار میگیرد؟ ملکپور و سایر متهمین شبکههای مضلین در رأس جریانی قرار گرفته بودند که به تجاریسازی سکس مشغول بوده و به اذعان خود از آن کسب درآمد میکردند. این با کدامین منطق منطبق است که مرتکب جرم به اعمال غیرانسانی و غیراخلاقی خود اعتراف نماید و تمام اسناد فنی موجود و ضبط شده نیز با اظهارات وی مطابقت نماید، اما پس از دوسال از سپری شدن موضوع نزدیکان وی مدعی شده و با هوچیگری، شانتاژ و مصاحبه با رسانههای بیگانه که عداوت آنها با مردم ایران در تمام این سالها بر همگان روشن شده با دروغپردازی سعی در به حاشیه راندن اصل ماجرا و انحراف افکار عمومی داشته باشند؟ خانم افتخاری در پیگیری پرونده مجرمانه همسر خود برای تحت فشار گذاردن ایران، با نخست وزیر کانادا ملاقات کرده و از وی درخواست حمایت میکند. وی همچنین با اشاره ملکپور به برقراری ارتباط با فعالان حقوق بشر و جلب حمایت آنان، هدایت میشود. در نتیجه این اقدام، به اصطلاح فعالان مدافع حقوق بشر ایران از سعید ملکپور، یک مستهجننگار ضد دین، حمایت نموده و اقداماتی را رقم میزنند. حال مانند همیشه این پرسش، بی پاسخ میماند این فعالان حقوق بشر در استیفای حقوق بیش از یک میلیارد مسلمان که به کتاب آسمانی آنها توهین شده است، چه کردهاند؟ بیتردید جریان به دام افتادن عوامل شبکههای مضلین و انهدام سایتهای آنان بر برخی گران آمده که به هر حربهای متوسل شده و به هر طناب پوسیدهای دستی میزنند. حمایت شبکه تلویزیونی BBC و شخص سازگارا، از سعید ملکپور کدام واقعیت را منعکس میکند؟ آیا جز این است که آنها از به دام افتادن عملهای از عمال شیطان بزرگ ناخشنود شده بودند؟ نکته مهمتر آنکه از بین متهمان شبکه مضلین تنها شخص سعید ملکپور مورد حمایت ابلیسیان قرار گرفت، در صورتی که دیگر متهمان نیز شایسته ترحمی از آن دست بودند. ![]() اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که با عنایت به محتوای سایت آویزون تمامی بازدیدکنندگان آن، نکات ذکر شده در این بیانیه که در خصوص عناوین فعالیتهای سعید ملکپور است را تایید میکنند و ذکر گفتههای ملک پور تنها به جهت رعایت امانت و احترام به روند قضایی پرونده میباشد. اشاره به تحرکات مذبوحانه جنود شیطان نیز شایان توجه است؛ آنجا که با نگارش مقاله، تحریر کتاب و یا ساخت فیلمهای مختلف و به راه انداختن هیاهو و پرداختن به مقوله هرزهگری و ابتذال در ایران، این پدیده را نکوهش میکنند اما از دیگر سو شاهدیم که با حمایت خود از تولیدکنندگان محتوای مستهجن و آنانی که مروج همان هرزگی و ابتذال بودند، اشک تمساح برای به اصطلاح این قربانیان نقض حقوق بشر میریزند. این رفتارهای متناقض نشان از فرصتطلبی مذبذبانی است که حیات خود را در تحقیر ایران و ایرانیان میبینند. ملکپور و اعضای باند وی جریانی را در این مرزو بوم پایهگذاری کردند که متأسفانه با اهمال برخی نهادهای ذیربط دامنه آن به ظهور سایتهای جدید ضد اخلاقی و ضد دینی که هر روز توسط دهها کاربر به سایت گرداب گزارش میشوند، انجامیده است. مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اعلام میکند که بر اساس قانون و وظیفه و بنا به تعهد و تکلیفی که در حفاظت از ارزشها، اخلاق جامعه و تحکیم خانواده بر خود فرض دانسته است، حتی ذرهای از مواضع محکم خود در برخورد جدی و قانونی با جانیان فرهنگی و آسیبزنندگان به بنیانهای اخلاقی ایرانیان عقب نشینی نکرده و با جدیتی بیش از پیش به برخورد با آنان ادامه خواهد داد. امید که مسئولین امر در قوه قضائیه، در این جهاد اکبر سربازان کیان این مرز و بوم را کماکان همراهی کنند. «وسیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون» [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:51 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
جوان پاک شهرستانی دیروز از این بی وفایی عصبانی شده و سراغ معشوقه خود می رود و با چندین ضربه به او می فهماند که نباید سراغ دیگری می رفت / ماجرای درآوردن خلخال از پای زن یهودی و بیان شیوای پیشوای متقیان علی (ع) که اگر کسی این خبر را بشنود و از غصه دق کند و بمیرد، ملامتی بر او نیست / مشخص نیست اگر چنین جرمی در جنوب شهر رخ می داد، رفتار بینندگان در آن نقاط چگونه بود؟!/ مأموران چون در انجام وظیه خود مرتکب مسامحه شده اند، کار آنان در این موضوع واجد دو وصف مجرمانه شده است / مدیریت اورژانس نیز باید پاسخگوی علل دیرکرد خود و تأخیر در کمک رسانی به مصدوم باشد...
در پی وقوع جنایت سیاه در شمال شهر تهران، قاضی شاملو، مستشار دادگاه تجدیدنظر و بازپرس قتل پیشین دادسرای جنایی، در یادداشت اختصاصی به واکاوی ابعاد این حادثه پرداخته است. به گزارش خبرنگار «تابناک اجتماعی، متن کامل یادداشت، به این شرح است: داستان وقوع این جنایت، داستان جوان نگون بختی است که به امید زندگی بهتر، از یکی از شهرهای استان مرکزی وارد تهران می شود و با سکونت در یکی از پانسیون های مرکز تهران، زندگی جدید اما شوم را برای خود و مقتول رقم می زند. با ورود پای زن غریبه به زندگی او ـ با وصفی که چندین سال از او بزرگتر و کاملا با او ناهمگون است ـ کاملا دگرگون و از یک جوان پاک شهرستانی به یک مرد شیفته ای تبدیل می شود که تلاش دارد، همه زندگی خود را به پای او بریزد، بلکه وی تکیه گاهی در مسیر زندگی برایش باشد. اما از سوی دیگر، آن معشوقه پس از مدتی با این تصور که آن مرد، مرد ایده آلش نیست، دل از او کنده به سوی مرد دیگری (مقتول) روی می آورد تا آرزوهای خود را در او جستجو کند و مفهومی تلخ از عشق را نیز برای او رقم زند. جوان پاک شهرستانی دیروز از این بی وفایی عصبانی شده و سراغ معشوقه خود می رود و با چندین ضربه به او می فهماند که نباید سراغ دیگری می رفت. زن شکایت می کند و در یکی از نواحی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، جوان عاشق پیشه و عصبانی تعقیب و با کیفرخواست دادسرا این مرد از حیث مجروح کردن معشوقه خود با حکم دادگاه به پرداخت دیه محکوم می شود. این جوان نگونبخت که آهی در بساط ندارد، به دلیل عجز در پرداخت دیه به زندان قزل حصار اعزام می شود و به دنبال آن، به هر مصیبتی که شده، مادر نگران، دیه را تهیه و به حساب سپرده دادگستری واریز می کند، در حالی که چشمان او، نگران از وقوع حرکت نابجای دیگر از سوی فرزند جوانش است! این نگرانی بیهوده نبوده و به او خبر می رسد که فرزندش مرتکب قتل همان شخصی شده که با زن مورد نظر او نامزد شده است. اما این داستان با همه سادگی اش، اشخاص و نهادهای متعددی را به چالش کشید: نخست: ناظران حس مسئولیت و تعهد انسان در برابر دیگران، یکی از اماناتی است که خداوند بر عهده انسان گذارده است؛ امانتی که به فرموده خداوند تبارک و تعالی در آیه شریفه 72 سوره مبارکه احزاب، آسمان ها و زمین و کوه ها نتوانستند بار آن را پذیرا و متحمل شوند: ««اِنّا عَرَضنا الاَمانَةَ علی السَّمواتِ و الارْضِ و الجبالِ فَاَبَیْنَ اَنْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْنَ مِنها وَ حَمَلَها الاِنسانُ اِنَّهُ کانَ ظلُوما جَهولاً». بر همین مبنا و تأکید بر مسئولیت انسان ها نسبت به همنوع در آیه شریفه 32 از سوره مبارکه مائده «من قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنّما قتل النّاس جمیعاً ومن أحیاها فکأنّما أحیا النّاس جمیعاً» در تأکید مسئولیت انسان در برابر همنوع خود در حدیث نبوی آمده است: «من نادی یا لاالمسلمین فلم یوجیب فلیس بمسلم»؛ هر مسلمانی که صدای کمک خواهی را بشنود و اجابت نکند، او مسلمان نیست. ماجرای درآوردن خلخال از پای زن یهودی و بیان شیوای پیشوای متقیان علی (ع) که اگر کسی این خبر را بشنود و از غصه دق کند و بمیرد، ملامتی بر او نیست، تأکیدی دیگر بر لزوم تعهد انسان نسبت به هم نوع خود است. فرهنگ غنی پارسی در تأسی به این آیات و روایات شریفه از پرداختن به حس مسئولیت و تعهد غافل نشده و در جای جای اشعار و آثار ادبی این کمال اخلاقی قابل ردیابی است: «بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی» و یا شاهدی دیگر بر این امر: «ای آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر در آب دارد می سپارد جان...» (نیما) جنایت سیاه میدان کاج، در واقع نه تنها حس مسئولیت، انسان دوستی و ایثار تماشاگرانی که در دید آنان، یک انسان، مرگ خود را در کمال ناباوری به چشم خود دید، به چالش کشید، بلکه تماشاگران به داشته معنوی خود پی برده تا شب ها و زمان شب نشینی یا بیان خاطرات، اوج فرهنگ و مدنیت خود را البته با کمی شرمندگی برای مخاطب بازگو کنند. مشخص نیست اگر چنین جرمی در جنوب شهر رخ می داد، رفتار بینندگان در آن نقاط چگونه بود؟! بی شک، جدای از عذاب وجدانی که عاید تماشاگران این جنایت شده است، حقوق جزا گریبان ایشان را به استناد صدر ماده واحده قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومان و رفع مخاطرات جانی مصوب 5/3/1354 خواهد گرفت، مگر این که ثابت شود، اقدام نکردن آنان به جهت توجه خطر به آنان بوده است. به موجب قانون نامبرده: «1ـ هر کس شخص یا اشخاصی را در معرض خطر جانی مشاهده کند و بتواند با اقدام فوری خود یا کمک خواستن از دیگران یا اعلام فوری به مراجع یا مقامات صلاحیتدار از وقوع خطر یا تشدید نتیجه آن جلوگیری کند، بدون این که با این اقدام، خطری متوجه خود او یا دیگران شود، و یا وجود استمداد یا دلالت اوضاع و احوال، بر ضرورت کمک از اقدام به این امر خودداری کند، به حبس جنحه ای تا یک سال و یا جزای نقدی تا پنجاه هزار ریال محکوم خواهد شد...» (البته جزای نقدی موضوع ماده با اصلاحات بعدی افزایش یافته است). مأموران انتظامی: گزارش های خبری از زبان شاهدان رخداد و اظهارات مسئولان محترم مربوط، بیانگر حضور دو مأمور انتظامی در محل وقوع جنایت بوده است؛ همچنین در نزدیکی محل جنایت، کیوسک نیروی انتظامی مستقر بوده است. این در حالی است که به رغم استمداد مجنی علیه، اقدام موثری که به حکم قانون بر عهده آنان بوده، از سوی نامبردگان انجام نشده است؛ هرچند زحمات و خدمات نیروی انتظامی انکار شدنی نیست، اما مردم انتظار دارند، همان گونه که نیروی پلیس با فوریت و قدرت و تجهیزات کامل در جریان کوچکترین تجمعات غیرقانونی سال گذشته حضور می یافتند، در حفظ جان مردم نیز با همان فوریت و حساسیت و جدیت حاضر شود. این رخداد در واقع، محکی برای بررسی و ارزیابی نتایج طرح های آموزشی، امنیتی و انتظامی و انگیزه های خدماتی کارکنان است تا معایب و کاستی ها را بازشناخته و در صدد رفع فوری آن برآیند. تجهیز فوری همه نیروهای گشتی پلیس به سلاح با گلوله های پلاستیکی و غیرکشنده متناسب با مأموریت از این جمله است تا از یک طرف، میزان اشتباهات پلیس به کمترین برسد و هم خون مسلمین و مردم محفوظ و شخص بی گناهی کشته نشود. به هر روی، مأموران حاضر در صحنه جرم به تکلیف ماده آمده در بند گذشته، مواد 18 و 21 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری و به تجویز بند 3 ماده 3 قانون به کارگیری سلاح توسط مأموران مسلح در موارد ضروری مصوب 8/10/73 که مقرر داشته، در صورتی که مأموران مشاهده کنند، یک یا چند نفر مورد حمله واقع شده اند و جان آنان در خطر است، مکلف بوده اند با به کارگیری سلاح، بنا بر قانون شخص متجاوز را خنثی، خلع سلاح و دستگیر کنند و چون در انجام وظیه خود مرتکب مسامحه شده اند، کار آنان در این موضوع واجد دو وصف مجرمانه شده است: یکی خودداری از انجام وظیفه و کمک به کسی که در خطر جانی قرار گرفته و دوم بدبین کردن مردم به نیروهای مسلح. به موجب بند «ج» ماده 53 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح، چنانچه هر نظامی نسبت به مجروحان یا اشخاصی که در معرض خطر جانی هستند، در حالی که کمک رسانی از وظایف اوست، از کمک خودداری کند، به حبس از شش ماه تا سه سال محکوم می شود. ماده 55 همان قانون نیز مقرر داشته است: «هر نظامی که با اقدام خود، بر خلاف شئون نظامی به نحوی از انحا، موجبات بدبینی مردم را نسبت به نیروهای مسلح فراهم سازد، به حبس از دو ماه تا یک سال محکوم می شود». کادر اورژانس در بررسی چگونگی و زمان حضور اورژانس، گزارش مستندی دیده نشده است؛ اما گزارش های خبری زمین ماندن قربانی را حدود 45 دقیقه بیان کرده اند. اگر این زمان درست باشد، مدیریت اورژانس نیز باید پاسخگوی علل دیرکرد خود و تأخیر در کمک رسانی به مصدوم باشد، چرا که به تکلیف ماده 5 آیین نامه اجرایی قانون مجازات خودداری از کمک به مصدومان و رفع مخاطرات جانی مصوب 15/10/64 در مناطقی که مرکز اورژانس وجود دارد و به نحوی از موارد فوریت های پزشکی اطلاع پیدا می کند، مسئولیت مستقیم انتقال بیمار به مراکز درمانی با مراکز اورژانس است. از سوی دیگر، به موجب بند 2 ماده واحده قانون یاد شده، ترک فعل و خودداری یا عدم اقدام بموقع کادر اورژانس در صورت اثبات قابل مجازات است. به موجب این بند، هر گاه کسانی که حسب وظیفه یا قانون مکلفند، به اشخاص آسیب دیده یا اشخاصی که در معرض خطر جانی قرار دارند، کمک کنند، از اقدام لازم و کمک به آنان، خودداری کنند، به حبس جنحه ای از شش ماه تا سه سال محکوم خواهند شد. متولیان حوزه های فرهنگ و اقتصاد این رخداد به گونه ای متولیان حوزه های فرهنگ و اقتصاد را نیز به چالش کشیده است. در واقع، ارتکاب بسیاری از جرایم، در این دو حوزه ریشه داشته و سوءمدیریت مدیران و برنامه ریزان آن، وقوع این جرایم را رقم می زند که بررسی و تفسیر آن، بحث مفصل و جداگانه ای را می طلبد. به هر روی، وقوع این رخداد و ترکیدن این دمل چرکین، زنگ خطری برای مسئولان مربوطه است تا دیر نشده، نسبت به بازبینی برنامه های خود اقدام کنند [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:49 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: ماه ذیحجه دوازدهمین و آخرین ماه قمری و ماه حج است که دهه اول آن فضیلت و کرامات بسیاری داشته و اعمال خاصی به منظور بهرهمندی هرچه بیشتر از برکات آن ذکر شده است. وقایع ذیحجه ازدواج حضرت فاطمه با امیرالمومنین علی (ع)، روز ششم ذیحجه سال دوم شهادت امام محمدباقر(ع) ، روز هفتم ذیحجه سال 114 قمری ترویه و کوچ حاجیان از مکه شهادت مسلم بن عقیل در سال 59 قمری انتصاب امیرالمومنین علی (ع) به جانشینی پیامبر (ص) و عید سعید غدیر، روز هجدهم سال دهم قتل عثمان بن عفان خلیفه سوم، روز هجدهم سال 35 مباهله پیامبر (ص)، روز بیست و چهارم بیعت مردم با امام علی (ع) و تصدی خلافت ظاهری امام ، روز بیست و پنجم ذیحجه سال 35 قمری قتل عمر خطاب به دست ابولؤلؤ، روز بیست و نهم روز نهم این ماه عرفه و روز دهم نیز روز عید قربان است. برخی اعمال دهه اول ذیحجه - روزه گرفتن 9 روز اول این دهه ثواب و برکات بسیاری دارد. - در هر شب از دهه اول بین نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز بجا آورده شود، در هر رکعت پس از حمد سوره توحید و سپس این آیه را بخواند : «وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِیهِ هَارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ »(سوره اعراف، آیه 142) تا شریک ثواب حاجیان گردد، بدون این که از ثواب آنان چیزی کاسته شود . "با موسى سى شب وعده گذاشتیم و آن را با ده شب دیگر تمام کردیم تا آنکه وقت معین پروردگارش در چهل شب به سر آمد و موسى [هنگام رفتن به کوه طور] به برادرش هارون گفت در میان قوم من جانشینم باش و [کار آنان را] اصلاح کن و راه فسادگران را پیروى مکن ." نماز حضرت فاطمه(س) در روز اول نماز حضرت فاطمه (س) که آن چهار رکعت است به دو سلام، مثل نماز امیرالمؤمنین (ع)، در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید پنجاه مرتبه و بعد از سلام تسبیح آن حضرت بخواند و بگوید: « سبحان ذی العز الشامخ المنیف سبحان ذی الجلال و الباذخ العظیم سبحان ذی الملک الفاخر القدیم سبحان من یری اثر النمله فی الصفا سبحان من یری وقع الطیر فی الهواء سبحان من هو هکذا و لا هکذا غیره » نماز روز اول دو رکعت نماز پیش از زوال به نیم ساعت، در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید و آیه الکرسی و قدر، ده مرتبه . روز نهم نماز روز عرفه روز دهم نماز عید قربان [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:47 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
شهرام شکیبا در خبرآنلاین نوشت: .سالروز میلاد فرخنده و مبارک رئیسجمهور به تاریخ قمری در راه است پیشتر هم در خبرها آمده بود همزمان با عید قربان مراسم رونمایی از کیک جشن تولد ایشان برگزار خواهد شد. حیفم آمد که من هم در این حرکت کاملاً خودجوش یک جوشی نزنم و پیشنهادهای خود را برای هرچه باشکوهتر برگزار شدن این جشن بزرگ به گوش مسئولان مربوطه نرسانم. با توجه به شرایط کنونی و در هم بودن تصمیمات و برنامهریزیها، من نیز پیشنهادهای خود را به صورت درهم تقدیم میکنم. [شما هم پیشنهادهای خود را به صورت درهم در قالب کامنت در سایت مطرح کنید تا به شکلی کاملاً خودجوش و مردمی به دست مسئولان برسد.] 1- دعوت از گروه رزمیکاران برای اجرای حرکات موزون رزمی با در نظر گرفتن اقتضائات بزمی تا جشن به شکلی خودجوش و مردمی رزمی - بزمی شود. 2- دعوت از «حمید بقایی» برای سخنرانی در باب شباهتهای کوروش قدیم به کوروش زمان در شرایط کنونی و تقدیم لوح کوروش قدیم به کوروش زمان و طرح پیشنهادی که کوروش زمان نیز یک لوح کوروش براساس شرایط کنونی ایران و جهان بنگارند که برای تمام کشورها فرستاده شود. 3- اهدای مجدد بازوبند پهلوانی به رئیسجمهور توسط سعیدلو. با توجه به اینکه پهلوانتر از ایشان سراغ نداریم، دو بازوبند برای بازوی چپ و راست اهدا شود. 4- تهیه کیک زرد برای مراسم. 5- دعوت از فریدون بیگدلی خواننده پاپ که مثل مراسم اختتامیه جشنواره مطبوعات ترانههایی مناسب در وصف شجاعت و شهامت رئیسجمهور بخواند. 6- دعوت از پسر آقای رامین برای برقراری نظم در جلسه. درست مثل اختتامیه جشنواره مطبوعات. 7- سخنرانی آقای اسفندیار رحیممشایی، اسلامشناس برجسته درباب جشن تولد ایرانی، مکتب ایرانی، هدیه ایرانی و... 8- توزیع بسته نشاط بین حضار از طرف سازمان ملی جوانان. 10- دعوت از عزتالله ضرغامی و تجلیل از ایشان برای ساخت برنامه نیمساعت با رئیسجمهور. 11- سخنرانی استاد بزرگ تاریخ، خسرو معتضد برای سخنرانی تاریخی با عنوان تاریخ جشن تولد در ایران از شاهان پیشدادی تاکنون به مدت 18 ساعت. 12- سخنرانی آقای بهبهانی وزیر راه برای ایجاد فضای شادی و نشاط. 13- عکس و فیلم مجلس هم با شمقدری. 14- دعوت از برادر مشهدیهوگو چاوز که دستکم یک هفته قبل از مراسم با خانواده تشریف بیاورند. 15- خرید میوه هم به عهده کامران باقریلنکرانی باشد. 16- دعوت از علیرضا افتخاری برای اجرای مراسم اهدای چاقو به رئیسجمهور به جهت بریدن کیک و بوسیدن ایشان. 17- کلهر هم چون مجلس بههمزن است، دعوت نشود. (البته همه اینها به این شرط است که رئیسجمهور یک روز قبل از اجرای مراسم در یک حرکت خودجوش مراسم جشن را ملغی اعلام نکند.) [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:47 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
اشرف پهلوی سومین دختر رضاخان است. اولین دختر رضاخان «همدم السلطنه» نام داشت و حاصل ازدواج رضاخان با زنی به نام «صفیه» بود. صفیه خانم از اهالی همدان بود که رضاخان در اوایل انتصاب به فرماندهی آتریاد قزاق همدان، وی را صیغه نمود و پس از یک سال طلاق داد. به گزارش «بولتن»، دومین همسر رضاخان «تاج الملوک» نام داشت، وی فرزند یکی از فرماندهان ارشد قوای قزاق به نام تیمورخان آیرملو بود که در جریان انقلاب اکتبر 1917 روسیه به همراه خانواده اش به ایران مهاجرت کرده و در تهران اقامت گزیده بود. ![]() تاج الملوک دختری قد کوتاه و زشت رو و به اصطلاح عوام «ترشیده» بود و هنگام ازدواج با رضاخان بیش از 24 سال از سنش می گذشت که درآن زمان برای ازدواج سن زیادی بود زیرا عموم خانواده ها مطابق رسوم رایج دختران خود را تا پیش از سن 18 سالگی به خانه بخت می فرستادند. اما این مسایل برای رضاخان اهمیت نداشت. برای رضاخان که دوران کودکی و نوجوانی و جوانی خود را به عنوان «تابین» (قزاق بدون درجه همانند سرباز) در فوج قزاق گذرانده بود، این نکته مهم بود که با دختر یکی از امرای ارشد این فوج ازدواج می کند. ارتشبد فردوست در این مورد می نویسد: «در آن زمان برای رضاخان افتخاری بود که با یک دختر میرپنج ازدواج کرده است...» ![]() از راست: اشرف، شمس، رضاخان، محمدرضا اولین فرزند تاج الملوک، شمس نام داشت که دو سال بزرگ تر از «اشرف» بود. اشرف در روز چهارم آبان 1298 ه- ش چند ساعت پس از تولد محمدرضا پهلوی در خانه ای واقع در کوچه ضلع شمال شرقی میدان حسن آباد تهران به دنیا آمد. با تولد اشرف و محمدرضا تحولات بزرگی در زندگی رضاخان پدید آمد و از سوی ژنرال آیرون ساید- فرمانده نیروهای انگلیسی در بین النهرین- برای فرماندهی کودتای نظامی علیه احمدشاه قاجار انتخاب شد و در فرصتی کمتر از یک سال وی، در سوم اسفند 1299 به همراه سیدضیاءالدین طباطبائی به عنوان فرمانده نظامی کودتا به تهران حمله کرد و در کودتایی بدون خونریزی این شهر را تصرف کرده و از سوی شاه به عنوان وزیر جنگ معرفی شد. رضاخان به همین دلیل تولد محمدرضا و اشرف را خوش یمن تلقی می کرد و پیشرفت هایش در عرصه های سیاسی - نظامی را مرهون قدوم این کودکان می دانست. او تمام عاطفه اش را به پای محمدرضا می ریخت و آنچنانکه باید و شاید به اشرف محبت نمی کرد، تاجایی که اشرف خود نیز متوجه این تفاوت و تبعیض شده بود و بعدها به هنگام تدوین خاطراتش به این موضوع اشاره کرد: «قبل از من خواهر دوست داشتنی ام، شمس به دنیا آمده بود و حالا هم پسری متولد شده بود که رؤیاهای پدر و مادرم را برآورده می ساخت. این حقیقت که من در همان روزی متولد شده بودم که محمدرضا پهلوی ولیعهد و شاه آینده ایران به دنیا آمده بود، همیشه این فکر را در من تقویت می کرد که هرگز نباید از پدر و مادرم انتظار داشته باشم محبت و علاقه مخصوصی نسبت به من اظهار نمایند.» ![]() اشرف در مدرسه زرتشتیها تحصیل کرد. زبان فرانسه را توسط مادام «ارفع» در خانه خواند و با مطالعه رمانهایی به زبان فرانسه به داستانهای عاشقانه فرانسوی علاقهمند شد. او در دوران نوجوانی و بلوغ با مهرپور تیمور تاش فرزند وزیر دربار رضاخان روابطی داشت اما پس از آن که تیمورتاش به اتهام جاسوسی برای شوروی مطرود رضاخان شد، این رابطه پایان یافت. ![]() اشرف در 1317 به اصرار پدر و علیرغم میل باطنی اش با علیقوام پسر ابراهیم قوام ـ قوامالملک ـ ازدواج کرد. البته اشرف قبل از ازدواج زمینه فساد داشت و این نکته را بسیاری از درباریان و افراد نزدیک به او مورد اشاره قرار داده اند. اما ازدواج با علی قوام را یکی از مهم ترین عوامل مؤثر در بی بند و باری و گرایش های فسادآلود وی می دانند. از جمله ارتشبد فردوست در این مورد می نویسد: «ازدواج اشرف با علی قوام در زندگی اشرف عواقب وخیمی گذارد. البته قبل از ازدواج با علی می دانستم که اشرف آمادگی زیادی برای فساد دارد... ازدواج با علی قوام در اشرف یک عقده شدید ]به وجود آورد[ و این روحیه او را تشدید کرد... » ![]() اشرف و علی محمد قوام در روز ازدواج روحیات علی قوام هم این وضعیت را تشدید کرد. زیرا وی موجودی بشدت فرصت طلب بود و بیشتر از اینکه به نفس ازدواج و زناشویی و کانون خانواده بیندیشد، در فکر منافعی بود که پیوند با دربار برایش مهیا می ساخت. او به هیچ وجه در اندیشه وظایفش به عنوان یک شوهر نبود. اشرف در خاطرات خود به این نکته اشاره می کند و می نویسد: «شوهرم از این بی علاقگی و یا از اینکه بین ما هیچگونه محبتی وجود نداشت، به هیچ وجه ناراحت نبود. چنین می نمود که او به همین راضی است که رسماً شوهر دختر شاه باشد. او کمترین توجهی به این نداشت که ما باید با هم زندگی زناشویی واقعی داشته باشیم... » با حمله متفقین به ایران و تبعید رضاشاه، شمس پهلوی و شوهرش فریدون جم به همراه فاطمه پهلوی و برادرهایش در معیت رضاخان به جزیره موریس در اقیانوس هند رفتند و اشرف به همراه شوهرش در تهران ماند. رفتن پدر و اشتغالات برادرش در کارهای مملکتی موجب شد تا اشرف از آزادی عمل بیشتری در ارتباط با مردان برخوردار باشد. ![]() اشرف و اسدالله علم در آن زمان کشور در اختیار نیروهای متفقین قرار گرفت و نیروهای نظامی آمریکا و شوروی و انگلیس کشور را به تسخیر خود در آوردند. فردوست اوضاع تهران را بدین گونه توصیف می کند: «وضع این سه نیرو (انگلیس، شوروی و آمریکا) از نظر برخورد و رفت و آمد با مردم متفاوت بود... در تهران نیروهای شوروی در انظار عمومی دیده نمی شدند... انگلیسی ها نیز کمتر دیده می شدند و غالباً در باشگاه های خود بودند. ولی وضع آمریکایی ها به کلی متفاوت بود. آنها در خیابان امیرآباد یک باشگاه داشتند که مخصوص افسران و درجه دارانشان بود. روزانه به هر کدام یک بسته ای به عنوان جیره غذایی می دادند، که هر بسته برای مصرف 6-5 نفر کافی بود. در هر یک از این بسته ها انواع و اقسام کنسروها، انواع نان ویتامینی که باید روزانه مصرف می کردند، دو بطری ویسکی و دو بسته سیگار خوب بود. آمریکایی ها به سرعت باشگاه امیرآباد را به مرکز فحشا تبدیل کردند. کامیون های آمریکایی به مرکز شهر می آمدند و دخترها را جمع می کردند و به باشگاه می بردند. دخترهایی که به این اوضاع تمایل داشتند، صف می کشیدند و منتظر می ماندند. مثل اینکه در صف اتوبوس هستند. کامیون های روباز ارتش آمریکایی می آمد و دویست، سیصد دختر را سوار می کرد و می برد. آمریکایی ها هر چند پول نداشتند، ولی با همین بسته ها دخترها را راضی می کردند. من با یکی از کسانی که به باشگاه می رفت آشنایی داشتم و دیدم که انبارخانه او تا زیر سقف از این بسته ها چیده است. هر روز که می رفتند یک یا دو بسته می گرفتند. این بسته ها قیمت گرانی داشت و خرید و فروش می شد. یکی از کسانی که با آمریکایی ها رفت و آمد داشت خاله محمدرضا بود که اکنون شاه ایران شده بود... » اشرف پهلوی هم در شمار زنان و دخترانی بود که بی پروا به باشگاه آمریکایی ها می رفت و با سربازان آمریکایی رابطه برقرار می کرد. خودش در این مورد می نویسد: «در اولین سال های پس از رفتن پدرم به تبعید، تغییرات مهمی در زندگی من ایجاد شد. با وجود آنکه ما در دوره ای پر از اضطراب زندگی می کردیم، حضور این همه خارجی در تهران سبب شده بود که این سال ها برای من به صورت دوره ای برای کشف و شناخت چیزهای تازه درآمد. شهر تهران فعالیت و جنب و جوش بیشتری پیدا کرده و در پیرامون ماطنین موسیقی و زبان های گوناگون به گوش می رسید. افکار و عادات و رسوم خارجی کم کم شروع به خودنمایی می کرد، با وجود آن که من آدم محتاطی هستم و در آن زمان با عده معدودی روابط خصوصی داشتم، بی اندازه کنجکاو بودم بدانم دیگران چگونه زندگی می کنند و افکار و احساسات آنان چیست؟ با از بین رفتن کنترل شدیدی که پدرم نسبت به ما اعمال می کرد و در شرایط حاد و پر فراز و نشیب دوران جنگ، من آزاد بودم که برنامه روزانه ام را آن طوری که خودم می خواستم تنظیم کنم. . . با در نظر گرفتن شیفتگی خاصی که به فرهنگ غربی پیدا کرده بودم، هنگامی که شنیدم. . . سربازان آمریکایی به پایگاه امیرآباد خواهند آمد، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم... دلم می خواست یک شب را بدون دردسر و دور از تشریفات رسمی در چنین مجلسی بگذرانم. از این رو... ]به صورت ناشناس[ به امیرآباد می رفتم... رابطه سربازان آمریکایی نسبتاً گرم و دوستانه بود... » در بهمن 1320 که فوزیه همسر اول شاه به حالت قهر عازم مصر شد، اشرف به درخواست برادرش با فوزیه همسفر شد. اما سفر اشرف به مصر و مشاهده میهمانیها، باشگاههای شبانه، مجالس رقص و مشروبخواری و معاشرتها و معاشقههای درباریان مصری، اشرف را بیشتر از گذشته، بیقید و بند ساخت. اشرف در سفر به مصر عاشق یک کارمند اداره بیمه به نام احمد شفیق شد و او را به تهران آورد و در اسفند 1322 رسماً با وی ازدواج کرد. به دنبال این ازدواج، شفیق به اصرار اشرف از ملیت مصری خود دست کشید و ملیت ایرانی پذیرفت. ![]() اشرف و همسر دومش احمد شفیق انواع قمار در دربار پهلوی به شکل یک تفریح روزمره درآمده بود. اما در دربار هیچ کس در قماربازی به پای اشرف نمیرسید. «از مشکلات اخلاقی اشرف قماربازی مفرط او بود... اشرف بیشتر شبهای تابستان در رستوران دربند، بساط قمار راه میانداخت و زمستانها هم این بساط در کاخ اختصاصی به راه بود.» اشرف چنان در قماربازی خود را صاحب انحصار میدید که به گزارش ساواک «جلسات قمار دربار شاهنشاهی که قبلاً در کاخ اختصاصی برقرار میشد به کاخ والاحضرت اشرف پهلوی منتقل گردیده و روزهای چهارشنبه هر هفته اعضاء خاندان جلیل سلطنتی پس از صرف ناهار تا پاسی از شب به بازی مشغول میگردند.» در این جلسات، قمار نه به عنوان یک بازی و تفریح، بلکه به عنوان برد و باخت جدی صورت میگرفت. طبق همین گزارش «والاحضرت شاهپور محمودرضا مبلغ 5/2 میلیون ریال باختهاند.» نقش اشرف در قماربازی دربار، نقش یک تشویق کننده بود و حتی «محمدرضا را به مجالس قمارش دعوت میکرد و سپس او را تشویق و تحریک میکرد.» ![]() اشرف وقتی به خارج از کشور میرفت نیز یک مشتری دائم قمارخانههای اروپا بود. در سال، 1331 که هنوز فساد دربار به اوج خود نرسیده بود، به گزارش ساواک اشرف در تعطیلات عید نوروز «در یکی از قمارخانههای پاریس مبلغی در حدود سیصد و پنجاه هزار ریال باخته بود.» در اواخر عمر رژیم اشرف بیشتر اوقات خود را در قمارخانههای اروپایی میگذراند. این زندگی شخصیت دوم دربار شاهنشاهی ایران بود. ![]() اشرف در سفر به مصر در میان اعضای خانواده سلطنتی اشرف، ملک فاروق (پادشاه مصر)، فائزه (خواهر فوزیه)، فوزیه (همسر اول محمدرضا) دربار پهلوی به رغم همه شعارهای مبارزه با مواد مخدر، خود به آن آلوده بود . حتی رضا شاه نیز به مواد مخدر معتاد بود .همسرش ملکه مادر بر این داستان شگفت اعتراف دارد: «رضا مطابق عادت معمول صبحها که از خواب بلند میشد، به اندازهی یک پشت ناخن تریاک استعمال میکرد و ایضاً شبها هم.» اشرف نیز در قاچاق مواد مخدر شهرت جهانی یافته بود. فردوست معتقد است «اشرف قاچاقچی بینالمللی و به طور مسجل عضو مافیای آمریکاست». فردوست به عنوان مسئول دفتر ویژه اطلاعات مدعی است اشرف «هر جا که میرفت در یکی از چمدانهایش هروئین حمل میکرد و کسی جرأت نمیکرد آن را بازرسی کند.» در سال 1348 به دلیل حمل یک چمدان حاوی تریاک در فرودگاه زوریخ بازداشت شد اما پلیس سوئیس پس از بررسی گذرنامه سیاسی او و با توجه به نسبتش با محمدرضا پهلوی او را آزاد کرد. با این حال در اسفند همین سال وی به ریاست کمیسیون حقوق بشر ایران نیز منصوب شد! ![]() اشرف در جریان همکاری با باندهای بینالمللی تا نزدیکی مرگ نیز رفت. صبح (شهریور 1356) هنگامی که از یکی از کازینوهای پاریس به طرف منزل میرفت، یک اتومبیل راه را بر آنها مسدود کرد و اتومبیل اشرف را به رگبار بست. یکی از همراهان اشرف، به نام خواجهنوری کشته شد ولی اشرف جان سالم به در برد. بیشتر تحلیلگران در روزنامههای غربی این ترور را توسط باندهای مافیا دانستند که به خاطر اختلاف مالی به اشرف اعلام خطر کردهاند و قصد کشتن وی را نداشتهاند. معروفترین قاچاقچی عتیقه در دربار، شهرام پسر اشرف بود. وی یک گروه مجهز گنجیاب و حفار را در خدمت داشت. آنها را به تپهها و مناطق تاریخی میفرستاد تا اشیای عتیقه را از خاک بیرون بکشند. اشرف در تحمیل هزینه سفر به دولت، گوی سبقت را از همگان ربوده بود. طبق اسناد منتشر شده هزینههای اشرف در مسافرتهای به خارج، رشد تصاعدی داشته است. در حالی که در سال 1349 در مسافرتش به آمریکا فقط 1000 دلار بابت مخارج از وزارت دربار دریافت نموده، در سال 1356 در سفری به آمریکا نیم میلیون دلار هزینه به بیتالمال تحمیل کرده است. البته اگر مسافرتهای اشرف نیز مانند هزینههایش از رشد برخوردار باشد، باید تحمیل هزینه سفر اشرف بر دولت ایران سرسامآور باشد. طبق همان اسناد، اشرف برای مسافرتهای خارجی خود در چند نوبت دیگر به دستور وزارت دربار ارز گرفته است. در 6 دی ماه 56، دو میلیون دلار برای مسافرت به سوئیس. در 8 دی ماه 56، 300000 دلار برای مسافرت یک ماهه و نیمه به سوئیس و تایلند. در 9 اسفند 56، 3000000 فرانک فرانسه برای مسافرت به پاریس. ![]() در حال بازدید از تخت جمشید 1- اشرف 2- مهدی بوشهری (همسر سوم اشرف) 3- جواد آشتیانی 4- فریدون توللی 5- کریم ورهرام اشرف در سال 1344 که وضعیت مالی ایران به شدت وخیم بود تنها هفت دستگاه اتومبیل سوار اپل، مرسدس بنز 230 و 220 کادیلاک، جاگوار و بیوک از طریق گمرک تهران وارد کرده است و در سال 1346 سه دستگاه شورلت و مرسدس بنز بر این ماشینها افزود و شاید باور نکردنی باشد که اشرف در سالهای 44 و 46، 880 صندوق، چمدان لباس و چند عدل پارچه از گمرک مهرآباد بدون مراحل قانونی ترخیص کرده است. ![]() اشرف در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر اموال گرانبها، تابلوها، فرشها و اندوختههای خود را از ایران خارج کرد و به منزل مسکونیاش در نیویورک و ویلایش در نیس فرانسه برد. هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، وی صدها میلیون دلار در حسابهای بانکی در نیویورک، لندن، پاریس و سوئیس داشت. اشرف اکنون در امریکا به بیماری آلزایمر دچار شده و حافظه خود را نیز از دست داده است [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:40 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
امینحسین رحیمی با اشاره به اتمام بررسی مواد 22 ، 23 و 24 لایحه حمایت خانواده در کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس و حذف ماده 24 آن، گفت: طبق بررسیهای انجام شده ماده 22 و 23 این لایحه با تغییراتی تصویب شد و ماده 24 در مورد مهریه متعارف و غیرمتعارف حذف گردید. سخنگوی کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با ایسنا، در مورد تغییرات اعمال شده در ماده 22 لایحه حمایت خانواده گفت: در ماده 22 مصوب کمیسیون آمده است« نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران در جهت محوریت و استواری روابط خانوادگی، نکاح دائم را که مبنای تشکیل خانواده است، مورد حمایت قرار میدهد و نکاح موقت تابع موازین شرعی و مقررات قانون مدنی است که ثبت آن در سه مورد، باردار شدن زوجه، توافق طرفین و شرط ضمن عقد الزامی است». وی در ادامه توضیح داد: در مصوبه جدید کمیسیون قضایی، علاوه بر باردار شدن زوجه، دو مورد دیگر برای ثبت ازدواج موقت یعنی توافق طرفین و شرط ضمن عقد اضافه شده است و تاکید شده که در نظام حقوقی ما ازدواج دائم مورد حمایت و مبنای تشکیل خانواده است. رحیمی ادامه داد: همچنین در ماده 22 اشاره شده است که احکام نکاح موقت همان چیزی است که در قانون مدنی و شرع مقدس آمده است، بدان معنا که در مورد عقد موقت قانون احکام جدیدی را به وجود نیاورده است، به جز آنکه در سه مورد ثبت ازدواج موقت الزامی شده است. [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:37 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
مرکز اسناد انقلاب اسلامی در کتاب «آسیبشناسی حزب مشارکت ایران اسلامی» و در بخش اسناد و تصاویر، تصاویری منتشر نشده از سعید امامی منتشر کرده است.
به گزارش خبرآنلاین، عکس اول مربوط است به جشن ازدواج سعید امامی در سال 1358 در واشنگتن که ادواردو آنیلی با کت و شلوار سفید سمت راست عکس حضور دارد و عکس سوم نیز به سخنرانی او در سال 1359 در همین شهر مربوط است. ![]() ![]() ![]() [ دوشنبه 89/8/17 ] [ 8:36 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |