سفارش تبلیغ
صبا ویژن

علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
دخترک نای راه رفتن نداشت. چادرش را که از زمان رسیدن به سن تکلیف از سر جدا نکرده بود به بند کیفش گره زده بود و از سر کوچه تا منزل، به دنبال خود می‌کشید. مادر به او نزدیک شد. با هم وارد حیاط شدند او را بغل گرفت، اشک از چشمانش پاک کرد سر او را به سینه چسباند. افتادن اشک‌های درشت و داغ مادر بر مقنعه خیس از عرق دخترک، او را به خود آورد، دستان گرمش آرام آرام بالا امد. بی انکه سر بلند کرده، به چشم مادرش بنگرد، اشکها را از گونه‌های لرزان مادر پاک کرد. پس از لختی، بغضش ترکید سر بلند کرد به چشم مادر که می‌خواست بغض خود را فرو ببرد خیره شد. مادر که اشک امانش نمی‌داد با تکان دادن سر به دخترش فهماند که "دخترکم چیزی نگو! می‌دانم چه شده است. امروز نیز مثل هر روز، همکلاسی‌هایت به تو گفتند امل و بی فرهنگ؟ چادر را از دست دختر گرفت و...

هفته گذشته برخی شخصیت‌ها و محافل رسمی توجه مردم و رسانه‌ها را به خود معطوف کردند یکی بحث بدحجابی و دیگری روابط آشکار دختر و پسر در پارک‌ها و رئیس‌جمهور محترم نیز از قطعی بودن زلزله در تهران و تقاضا از مردم برای مراقبت بیشتر و پرهیز از گناه سخن گفت.

چند روز پیش هم رئیس مجمع روحانیون مجلس از احضار قریب الوقوع فرمانده نیروی انتظامی به مجلس برای ادای توضیح در خصوص معاشقه آشکار در پارک‌ها و وضع نابهنجار فرهنگی کشور خبر داد.

همه این اخبار که گویای بخشی از وضعیت نامبارک فرهنگی کشور است، از شروع اقدامی دیگر که سه رکن اصلی دارد خبر می‌دهد؛ نخست متدینین و مردمی که از آلوده شدن شهرها به چنین اعمالی ناخرسندند، دوم دخترکان و پسرکانی که هم معصومند و هم مجرم (و من در بخش دوم این نوشتار دلیل این هر دو ادعا را خواهم گفت) و سومی، نیروی انتظامی که هم مظلوم است، هم مدعی و هم متهم و باید تاوان همه بخش‌های فرهنگی را بدهد و به هر دلیل سیبلی شده است برای پرتاب تیرهای مختلف به حدی که این قلم نیز، انتظار حملات بی‌رحمانه در زیر این نوشته را دارد.

هرچند روح این نوشته دفاعی نیست و چون همه دستگاه‌ها اینجا نیز برخی از روش‌ها قابل نقد است و این نیرو نیز نمی‌تواند و نباید خود را در معرض واکنش‌های بدبینانه مردم و مسئولان قرار دهد. اگر اشکال در رفتار و روش است، باید اصلاح شود و اگر مغرضانه و بی‌دلیل است، باید با ابزارهای ممکن نگرش را اصلاح کند. و ما در یادداشتی پیش از انتخابات با عنوان «درد دل ماشین گشت ارشاد» آنچه باید را در این باره یادآور شدیم. در این میان عده‌ای پلیس را به کم کاری و دسته دیگر، به زیاده‌روی متهم کرده و می‌کنند. حملاتی که باید نیروی انتظامی را ضمن برخورد اخلاق‌مدارانه و قانونی، اما به کلان بینی و آینده‌نگری و جستن راهکارهای بازدارنده و اقناع کننده وا دارد. و البته باید منصف بود؛ چرا که هیچ کس حتی معاند، بدون پلیس مقتدر، روی امنیت به خود نمی‌بیند.

به هر روی در صورت حضور فرمانده ناجا در مجلس، نمایندگان محترم با طرح سوال از فرمانده ناجا درصدد شدت بخشیدن به برخوردها در حوزه فرهنگی، اجتماعی بوده و این خواسته نمایندگان نیز به ناجا منتقل شده و در آینده، برخوردهای ملموس‌تری را شاهد خواهیم بود. اما پیش از هر طرحی در این باب، توجه به چند نکته ضروری است:

1 ـ پلیس ایران همانند دیگر کشورها اسلحه به دست دارد؛ باتوم دارد؛ قبض جریمه دارد؛ اجرای حدود و تعزیر می‌کند؛ به زندان می‌اندازد؛ شلیک می‌کند؛می‌گیرد و می‌بندد. با کسی شوخی ندارد و در بسیاری از کشور‌ها ـ که ما گاه در قانونمداری حسرتشان را می‌خوریم ـ برنامه‌های ذکر شده که رنگ خشونت دارد، بر اموری همچون روز پلیس و ارشاد و گل به دست مردم دادن و... مقدم است و اگر چه در بیشتر کشورها معمولا برخورد با ناهنجاری‌های اجتماعی و اخلاقی به پلیس واگذار شده است، اما مسائل اخلاقی و عفت عمومی یا همان «امنیت اخلاقی» در کشور ما، هم تعریفی دیگر و هم حساسیتی ویژه دارد.

از طرفی همه اذعان به برخورد لطیف و ظریف و دقیق و متفاوت از یک کار پلیسی صرف، در این حوزه، به ویژه با جوانان و نوجوانان ناآگاه این مرز و بوم را دارند. با این وصف چه لزومی دارد که حتما پلیس با همین الگوی پلیسی و برداشتی از مدل‌های غربی عمل کند؟ می‌توان سازمانی مستقل با سازوبرگی ارشادی و بازدارنده از افراد تحصیل کرده و آموزش دیده با استفاده از انسان‌های مسلط به علوم روانشناسی و تربیتی، در سیستم اداری حکومت تعریف کرد که گرچه زمان‌بر و هزینه‌بر است، اما در دراز مدت کم‌هزینه‌تر و پاسخگوتر از روش‌های آزمون و خطای گذشته است.

2 ـ در کشور ما مسائل فرهنگی به مسائل کلان سیاسی، گره خورده است؛ همچون طنابی که اگر سر آن را به بالا و پایین حرکت دهیم تا انتها، موج ایجاد می‌شود و کار به این سادگی نیست که تا یک ناهنجاری دیده شد، همانند جریمه یک راننده متخلف، اینجا هم دست پلیس برای اعمال قانون کاملا باز باشد. البته از نظر قانونی و عملی باز است، اما همین باز بودن دست از نظر قانون و عدم پذیرش از سوی مردم و حتی بسیاری از مهندسین فکر و فرهنگ جامعه با بازتاب‌های بعدی که دارد، دست و دل پلیس را می‌لرزاند و یقینا آنان را به یک سردرگمی و پیچیدگی در اقدامات دچار کرده، نهایتا به روش‌های متفاوت و مختلف می‌کشاند؛ اینجاست که هیچ‌کس از پلیس راضی نیست و گاه به اتهام زیاده‌روی و گاه به کم‌کاری زیر سوال می‌رود.

 امروزه موبایل، بلوتوث و اینترنت و ماهواره‌ها، بی‌رحمانه بر اقدامات ناجا زوم کرده‌اند. آنچه خروجی این نشست‌ها و سوال و جواب‌هاست، باید با ظرافت، دقت و فراگیرانه، همه جوانب را مد نظر قرار دهد تا اقدامات ناجا به واکنش‌های منفی دیگر در جامعه سوق داده نشود و در نتیجه هدفی که همه دلسوزان جامعه در پی آن هستند، به دست آید. اگر در حوادث پس از انتخابات اقدام عده‌ای اندک وجهه ناجا را تخریب کرد، قطعا در این وادی عام، مشهود و دشوار لغزش‌گاه‌های فراوانی برای کارکنان ناجا ـ که آنها نیز برخواسته از همین جامعه‌اند ـ وجود دارد.

3 ـ رهبر معظم انقلاب در حوادث اخیر، به حق از دو پهلو موضع گرفتن جریانات سیاسی، انتقاد کردند. در مسائل فرهنگی نیز موضع‌گیری دولتی که پرچم صداقت و اصولگرایی و بازگشت به ارزش‌ها را علم کرده است، باید شفاف و بی‌پیرایه باشد. دولتی می‌رود و دیگری می‌آید اما پلیس و قانون ماندگارند. باید با مردم و نهادهای مربوطه شفاف بود تا شاهد دعوای دیگری میان دولتیان به عنوان مخالف و مدافعین طرح یا مجریان نباشیم. آنچنانکه در سال 86 با آغاز طرح امنیت اجتماعی، اظهار نظر و مقالات سخنگوی محترم وقت دولت را به نظاره نشستیم و مجلس محترم باید پیش از هر اقدامی برای هر اقدام جدیدی از سوی پلیس،‌ از دولتیان محترم تضمین بخواهد. دوپهلو حرف زدن از یک برنامه آشکار که مردم کوچه و بازار هم آن را می‌بینند و هم اصل و فرع آن را درک می‌کنند، آن هم پس از آغاز طرح، هیچ پیامی جز القای برائت خود و در نهایت توپ را به زمین ناجا و سلسله مراتب بالاتر ناجا انداختن ندارد. البته پیش از شروع هر طرحی، باید هم رسانه ملی و هم مخالفین به بحث و نقد بپردازند؛ اما در زمان اجرا صدماتی که به مردم و جامعه وارد می‌شود، بیشتر از منافعی است که مخالفین درصدد کسب آن هستند.

4 ـ نکته دیگر آن است که ناهنجاری‌ها و رفتارهای خلاف عفت عمومی که در چشم نیروی انتظامی و مجلس و دغدغه داران دین مردم به عنوان منکر از آن یاد می‌شود، امروزه در بین برخی از خانواده‌ها و نتیجتا در میان جوانان دیگر به عنوان منکر شناخته نمی‌شود. یعنی اگر جوان مسلمان حقیقتا بداند این یک کار خلاف شرع است، از آن دوری خواهد گزید. اما کیست که این رفتار را برای او به صورت ماندگار تعریف کرده باشد. از طرفی شیطان به حکم قسمی که خورده است، آن عمل را زیبا جلوه می‌دهد و از سوی دیگر این جوان به جز چند کلمه خشک و سرد که در کتاب‌های مدرسه خوانده، در هیچ سینما و تلوزیون و مجلس و محفلی به حقیقت زشتی عمل آگاه نشده است.

مهمتر از برخورد نیروی انتظامی در این مقوله، فلسفه وجودی انقلاب اسلامی که نهادینه کردن بنیان‌های فکری و فرهنگی در قلب و روح تک تک افراد جامعه است، می‌باشد. و البته در کنار آن، امور قلبی اقدامات نیروی انتظامی برای معدود هنجارشکنان لازم خواهد بود. اما واقعا چه رخ داده است که جوان امروزی، منکر دیروزی را معروف می‌شمارد و گاه در برابر قانون و مجری آن می‌ایستد؟ دستگاه‌های متولی فرهنگ که نیروی انتظامی علی القاعده باید آخرین آنها باشد، کجا هستند که این نیرو نوک پیکان فرهنگ‌سازی آن هم از نوع رفتار پلیسی شده است؟ یقینا بخشی از این چرخش، حاصل نفوذ رسانه‌های بیگانه و ابزار ارتباطی امروزین است که شاید در آینده هیچ کنترلی بر آن نتوان داشت. اما راهکار ما متناسب با آن هجوم نبوده و نیست. چه شده است که در جامعه با حجاب و چادری می‌شود اُمّلی و بی‌فرهنگی؟

5 ـ اما مهمتر از همه، برنامه‌های رسانه ملی است که اگر چه به اعتقاد برخی از کارشناسان تلویزیون خودی، در حال گم شدن در دل هزاران شبکه ماهواری جهان است، اما نباید خود را ببازد و رنگ عوض کند. در این رسانه متاسفانه هر روز شاهد دورتر شدن از اخلاقیات هستیم. شاهدیم که حتی مجریان خبر رسانه ملی متاسفانه در حال پوست انداختن و همرنگ شدن با مجریان آن سوی آب هستند. کافی است نگاهی به اجرای خبرها به ویژه دو تن از مجریان نیمروزی و شبانگاهی شبکه یک ـ که به جهت حرمتشان از نام بردن معذورم ـ بیندازیم. حتی ادب و اصطلاحاتی که با انقلاب تولد یافت، کم کم از فرهنگ رسانه در حال از بین رفتن است.

به جای سلام برادران و خواهران، سلام آقایان و خانم‌ها جایگزین شده و اگر همین جور پیش بروند، از آنجا که اکثریت جامعه را جوانان تشکیل می‌دهند گفته خواهد شد: سلام پسران و دختران! به جای نگاه مهربانانه و حیامند و بی‌ریا و رو راست بودن و صاف نشستن، نگاه‌های خشن، تند، بی‌عاطفه و بی‌محابا جایگزین شده است. گویی آنقدر حرکات و سکنات و اشاره با دست و کج نشستن و به این سوی و آن سوی چرخیدن به آنها دیکته شده و به تعبیری، اجبار به آزاد بودن چندش آور با بیننده،‌ به این عزیزان القا شده که آدم نمی‌داند این یک برنامه خبری است یا یک نمایش بی سر و ته! باید توجه کرد فرهنگی که با انقلاب زاده شد (نه همه آن، ولی بخش بزرگی از آن) ریشه در ادب و حیای نجیبانه و اصیل ملی و دینی ما داشت که با از بین رفتن طاغوت، زنده شد. اینها موارد جزئی و شاید خارج از بحث باشد، اما همه و همه معجونی می‌سازد از فرهنگ وارداتی غربی که اگر بومی‌سازی نشود، به خیال تنوع و جذب مخاطب، ناخودآگاه به تغییرات فرهنگی بنیادین کشیده خواهد شد.

از آنجا که بسیاری از کاربران عزیز تابناک به طولانی بودن نوشته‌هایم ایراد می‌گیرند، ادامه بحث را به فرصت بعد وامی‌گذارم و برای رفع خستگی مطلبی را در همین باب متذکر می‌شوم:

از چند ماه گذشته تا کنون به‌ اندازه‌ای عزیزان مجری خبر، خصوصا بخش خبری 19 و 14 به نشستن کج و نیم رخ در تلوزیون و نشانه گرفتن مخاطب با اشارات دست، اصرار دارند که به یکی از دوستان نقاش خود گفتم: کاریکاتور هم می‌کشی؟ گفت نه! چطور مگر؟ گفتم: خواستم کاریکاتوری بکشی از این مجری عزیز، در حالی که پشت به دوربین نشسته است، به زحمت سرش را 180 درجه برگردانده و به دوربین نگاه کند تا شاید تنوعی در خبرش پیدا شود...

[ سه شنبه 89/1/31 ] [ 8:55 صبح ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 38
بازدید دیروز: 139
کل بازدیدها: 1618905