علی داودی
 
لینک دوستان
پیوندهای روزانه

گفتم:" اسم کی را بنویسم؟" در حالی که صدایش ضعیف شده بود گفت:"رجایی!" آقایان زواره ای، عسگر اولادی و دکتر شیبانی هم کاندیدا بودند. تا که برگه تعرفه را بردم انگشت بزند...

به گزارش مشرق حاج علی عالمی ، از رزمندگان سال های دفاع مقدس این گونه روایت کرده است: خرداد سال 60 بنی صدر از ریاست جمهوری به جهت همکاری با منافقین و با رای مجلس، خلع شد. تیر ماه آن سال رأی گیری ریاست جمهوری بود. من از نیروهای دکتر چمران بودم. واحد ما در نزدیکی شهر سوسنگرد، در خط عمود عاصی مستقر بود.

صندوق رأی گیری را به آنجا آوردند. راننده آن (حاج) عباس خوری بود که همشهری ما از کار در آمد و آشنا شدیم. رزمند ه ها رأی می انداختند که گلوله خمپاره ای نزدیک صندوق رأی به زمین نشست و چند نفر را مجروح کرد. نوجوانی را در برانکادر گذاشتند تا به آمبولانس برسانند. پایش ترکش خورده بود و خون قُلپ قُلپ از آنجا بیرون می زد. در همان حال به او گفتم" رأی می دی؟"

گفت:"بلی!"

گفتم:" اسم کی را بنویسم؟" در حالی که صدایش ضعیف شده بود گفت:"رجایی!" آقایان زواره ای، عسگر اولادی و دکتر شیبانی هم کاندیدا بودند. تا که برگه تعرفه را بردم انگشت بزند،

انگشتش را گذاشت روی خونش و با آن انگشت زد!


[ شنبه 91/2/16 ] [ 2:54 عصر ] [ علی داودی ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 260
بازدید دیروز: 304
کل بازدیدها: 1665237