علی داودی | ||
|
روز حادثه وقتی از خرید برگشتم دیدم بابک از دیوار خانهام بیرون پرید. به خانه رفته و دعوای مفصلی با سحر کردم. بعد هم با شوهرم تماس گرفته و موضوع را به وی گفتم. شوهرم هنوز به خانه نیامده بود و من مشغول پاک کردن سبزی بودم که زنگ خانه به صدا درآمد.
خبر زن متهم به قتل در دادگاه مدعی شد تهران امروز: حکم قصاص زنی که مدعی است در دفاع از دخترش ناخواسته مرتکب قتل شده است نقض شد. آبان ماه سال 88 ماموران پلیس اردستان استان فارس از قتل جوانی به نام بابک خبردار شدند. برطبق اطلاعات پرونده زنی 45ساله به نام پوران به پلیس زنگ زده و اعلام کرده بود پسر جوانی را با چاقو مجروح کرده است. پوران بلافاصله دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت. وی با اعتراف به قتل بابک گفت: بابک از مدتی پیش با دخترم سحر رابطه برقرار کرده و زندگی ما را به هم ریخته بود. سحر 13 سال بیشتر نداشت و من به او گفته بودم این رابطه برای تو فعلا زود است ولی او میگفت عاشق بابک است و میخواهد با وی عروسی کند. او گفت به زودی بابک به خواستگاریاش میآید و به حساسیتهای من پایان میدهد اما بابک به خواستگاری سحر نیامد و پس از مدتی هم رابطهاش را با وی قطع کرد. من از این موضوع خوشحال شدم و فکر کردم وی دیگر دست از سر ما برداشته است اما پس از مدتی متوجه شدم بابک به طور مخفیانه مزاحم دخترم میشود، من و شوهرم هم از دست او شکایت کردیم. اما هنوز به شکایت ما رسیدگی نشده بود که این قتل اتفاق افتاد. روز حادثه وقتی از خرید برگشتم دیدم بابک از دیوار خانهام بیرون پرید. به خانه رفته و دعوای مفصلی با سحر کردم. بعد هم با شوهرم تماس گرفته و موضوع را به وی گفتم. شوهرم هنوز به خانه نیامده بود و من مشغول پاک کردن سبزی بودم که زنگ خانه به صدا درآمد. بابک بود، به زور میخواست وارد خانه شود به او گفتم شرش را کم کند ولی فایدهای نداشت. وقتی داشتم او را هول میدادم یکمرتبه دیدم دستش را روی سینهاش گذاشته و خون زیادی از بدنش میرود.فهمیدم که چاقویی که دستم بوده و با آن مشغول پاک کردن سبزی بودهام در بدن او فرورفته است. بلافاصله به پلیس زنگ زده و موضوع را گفتم اورژانس هم آمد و بابک را به بیمارستان برد اما وی روی تخت بیمارستان جان داد. ماموران سپس سحر را مورد بازجویی قرار دادند. دختر نوجوان به کارآگاهان گفت:از چند ماه پیش از طریق تلفن با بابک آشنا شدم. بعد از مدتی که مادرم فهمید خواستم به رابطهام پایان دهم اما بابک اجازه این کار را نمیداد. او مرتب برای من نامههای عاشقانه مینوشت و به من اظهار علاقه میکرد. به او گفتم اگر واقعا مرا دوست دارد و میخواهد من اینقدر از جانب خانوادهام تحت فشار نباشم به خواستگاریام بیاید اما او حاضر به این کار نبود. من هم سرانجام تحت فشارهای خانوادهام به این رابطه پایان دادم. روز حادثه مادرم برای خرید از خانه خارج شده بود و آیفون منزل هم خراب بود. وقتی در زدند دررا با این تصور که مادرم است باز کردم اما بابک بود او به زور و با تهدید اینکه نامه هایم را منتشر میکرد مرا مورد اذیت و آزار قرار داده و تا مادرم زنگ خانه را زد از دیوار بیرون پرید و فرار کرد. مادرم با دیدن این صحنه عصبانی شده و بلافاصله با پدرم تماس گرفت. چند دقیقه بعد اما دوباره بابک پشت در خانه آمد و گفت میخواهد مطالبی را به مادرم بگوید. اما مادرم از او میخواست برود و میگفت پدرسحر دارد میآید مادرم حواسش نبود که چاقوی میوه خوری همراهش است و او را به سمت خارج خانه هول داد که یکمرتبه من و او متوجه شدیم پیراهم بابک غرق خون است. این پرونده با قرار مجرمیت پوران راهی دادگاه کیفری استان فارس شد و پس از درخواست قصاص توسط اولیایدم پوران به دفاع از خود پرداخت. اما هیات قضات دفاعیات وی را قابل قبول ندانسته و وی را به قصاص محکوم کرد. رای صادره با اعتراض متهم و وکیل مدافعش مواجه شد. وکیل مدافع متهم در اعتراضیه خود به دیوان عالی کشور نوشت: موکل من در زمان قتل به شدت ترسیده و اصلا متوجه نبود که چاقو در دست دارد. از طرفی مقتول وارد حریم خصوصی پوران شده و چند دقیقه قبل از قتل به دختر وی تعرض کرده که پزشکی قانونی نیز این را مورد تایید قرار داده است بنابراین پوران در دفاع از ناموس خود مرتکب این قتل شده چرا که ممکن بود متهم بار دیگر وارد منزل شده و به دختر وی تعرض کند. شعبه 27 دیوان عالی کشور هم این اعتراض را وارد دانسته و حکم قصاص را نقض کرد. دیوان با این استدلال که پوران در زمان قتل به پلیس دسترسی نداشته و قادر به فرار هم نبوده دفاع مشروع این زن را درست دانسته و دستور داد متهم بار دیگر در شعبه هم عرض مورد محاکمه قرار گیرد. [ چهارشنبه 90/6/16 ] [ 10:39 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |