علی داودی | ||
|
کیهان «الگوی بصیرت» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حمید امیدی است که در آن میخوانید: رهبر معظم انقلاب روز گذشته در سالروز ولادت حضرت علی(ع) در دیدار جمع کثیری از مردم بوشهر، برترین خصلت آن حضرت را بصیرت بخشی به افراد نیازمند بصیرت دانسته و تاکید کردند: «روشن کردن افکار عمومی و آگاهی بخشی، امروز یکی از نیازهای اصلی دنیای اسلام و جامعه است زیرا دشمنان برای مقابله با اسلام، با ابزارهای دین و اخلاق وارد شده که باید کاملاً هوشیار بود.» معظم له، شخصیت امیرالمؤمنین(ع) را شخصیتی استثنایی و قله عظمت علمی، معنوی، اخلاقی، انسانی و الهی برشمرده و میفرمایند: «مهمترین درس از زندگی آن شخصیت بی نظیر تاریخ بشر، برای دنیای اسلام و جامعه، بصیرت بخشی، روشن کردن فضا و عمق دادن به ایمان و اندیشه کسانی است که نیازمند بصیرت هستند.» از روزی که جامعه اسلامی در زمانه پیامبر(ص) شکل گرفت تا به امروز «فتنه» یکی از عناصر جدایی ناپذیر آن بوده است. فضای غبارآلودی که تشخیص حق از باطل را دشوار میسازد و در هوای گرگ ومیش برخاسته از فتنه، مرزهای سره و ناسره در هم میآمیزد. «ایمان» و «فتنه» قرین با هم اند. هر جا پای ایمان به میان میآید، بساط فتنه و آزمایشهای پیچیده گسترده میشود؛ احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون؟ امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 93 نهج البلاغه چنین میفرمایند:«دعا نکنید که خدایا مرا به فتنه گرفتار نکن ]بی شک همه گرفتار فتنه میشوند[ دعا کنید؛ خدایا مرا از گمراهیهای فتنه نجات بده.» «فتنه» قدری کوچکتر و قدری بزرگتر در طول حاکمیت اسلامی، همراه جامعه مسلمین بوده است. از فتنههای زمان پیامبر(ص) گرفته تا فتنههای بزرگ و پیچیده تری چون صفین و نهروان و جمل در زمانه حضرت علی(ع). از فتنه معاویه و عمروعاص و دنیافریبی یاران امام حسن(ع) تا فتنه بزرگ کربلای امام حسین(ع) و بی وفایی کوفیان و همینطور تا امروز تاریخ. تهران امروز «انکار جبهه هوشمند» عنوان سرمقاله روزنامه تهارن امروز به قلم عمادالدین پارسا است که در آن میخوانید: در تقابلهای فرهنگی و روانی، سادهترین و در عین حال خطرناکترین راهبرد، نادیده گرفتن دشمن، اهداف آن و راهکارهای وصول به آن اهداف است. به تعبیر دیگر، پاک کردن صورتمسئله بهجای حل آن که به ظاهر همه مسئولیتها را نیز از دوش مسئولان برمیدارد. این راهکار نخنما متاسفانه در بخشهای مختلف مشاهده میشود و از آنجا که با نقد مناسب رسانهها و برخورد قاطع مسئولان بالاتر مواجه نشده است همچنان در جامعه دیده میشود و قلب دلسوزان کشور را به درد میآورد. مثلا مسئولانی که بهجای اقدام برای رفع تورم و بیکاری اساسا وجود تورم و بیکاری را انکار میکنند یا افرادی که بهجای چارهجویی برای خنثیسازی طرحهای دشمن، اصل دشمنی قدرتهای بزرگ و سلطهگری را علیه جمهوری اسلامی انکار میکنند. یکی از این هجمهها در حوزه فرهنگ که سالهاست در جامعه دیده میشود و تاثیرات قابلتوجهی را نیز بر اقشار مختلف بهویژه نسل جوان باقی گذاشته برنامههای مبتذل ماهوارهای است که اعتقادات، حیا، عفت و اخلاق مردم را هدف قرار داده و شیوههای اثرگذاری آنها نیز بر جامعه مخاطب روزبهروز تغییر میکند که آخرین آنها بخش سریالهای فارسی از این شبکههاست که شاخصترین آنها شبکههای فارسیوان و PMC است. نگارنده در تابستان پارسال در همین روزنامه درخصوص سیاستهای تبلیغی و آشکار و پنهان شبکههای مذکور هشدار لازم را مطرح کرده بودم؛ واقعیت این است که نهتنها اقدام مهمی در این خصوص صورت نگرفت بلکه اخیرا برخی از مدیران رسانهای کشور به راهکارهای مورد اشاره در صدر این مقاله متوسل شدهاند. رسالت «مسیر همگرایی و وحدت» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید: ما در چه دنیایی زندگی میکنیم؟ شگل گیری معادلات قدرت و آخرین تحولات نسبت به تقابل قوا و قدرتهای مطرح جهانی چیست؟ نیاز کنونی ما چیست؟ اینها سئوالاتی است که در بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اساتید بسیجی در چهارشنبه گذشته به خوبی به آن پاسخ داده شده است. واقعیت این است که علی رغم نمایشهایی که غرب در خصوص اتحاد و یکپارچگی در قالب اتحادیههای جهانی و منطقهای در برابر جهانیان ارائه میدهد، اوضاع این گونه نیست که تصویر میکند. تئوری اتحادیه اروپا روی تقسیم سود با عنایت به به رسمیت شناختن سهم هریک از قدرتها شکل گرفت. شرط اتحاد این بود که کسری بودجه هریک از دولتها بیش از یک درصد نباشد. مفهوم این شرط این بود که کسی حق ندارد از جیب دیگری بخورد. شرافت “یورو” بستگی به رعایت این اصل دارد. اما اکنون معلوم شده که برخی از دولتها کسریهایی پیدا و پنهان دارند و دارند از جیب رقبا میخورند. این مهم در آمریکا به شکل دیگری ظهور دارد. دستکاری در صورت سود و زیان شرکتها و پنهان سازی ورشکستگی بنگاههای پولی و مالی اوضاعی را به وجود آورده است که با تزریق میلیاردها دلار قادر به جبران ورشکستگیها نیستند. این تنها در حوزه اقتصاد است. در حوزه سیاست و فرهنگ غرب با بحران هویت روبروست. فیلسوفان سیاسی آنها قادر به حل این بحران نیستند. لیبرالیسم به مثابه یک دین اکنون همان مشکلاتی را دارد که فیلسوفان سوسیالیسم به مثابه یک دین داشتند آنها قادر به باز تولید و ترمیم و پاسخ به سئوالات زیادی که درباره مشروعیت این تفکر وجود دارد، نیستند. تعمیر و نگهداری مخاطبان اصلی آنها مشکلات بغرنجی شده که تاکنون در حل آن توفیقی نداشتهاند. اینکه مقام معظم رهبری دعوت به درک حساسیت شرایط کنونی می کنند ناظر به این امر مهم است که غربیها “زمام امور را از دست دادهاند و نوعی از هم گسیختگی و دستپاچگی در رفتار” آنان دیده میشود. سیاست روز «سخنی با آیتالله هاشمی رفسنجانی» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید: در نوشتار گذشته، توصیه شد که بهترین راه برای برون رفت از مشکلاتی که دانشگاه آزاد اسلامی به وجود آورده است، استعفای آقای جاسبی از ریاست این دانشگاه است که حدود 28 سال است بر مسند این قدرت تکیه زده اما اکنون روی سخن با آقای هاشمی رفسنجانی است. آن هنگام که دانشگاه آزاد اسلامی تاسیس شد آیتالله هاشمی رفسنجانی یکی از موثرترین افرادی بود که در راهاندازی آن نقش داشت. یک کار بزرگ برای پرکردن خلاء دانشگاههای دولتی بود که البته کار ارزشمندی نیز بود و از همان زمان نیز آقای جاسبی تقریبا از ابتدای تاسیس دانشگاه ریاست آن را برعهده داشت. اما به نظر میرسد آقای جاسبی همچنان علاقه دارد تا ریاست دانشگاه آزاد را حفظ کند و حتی پس از مسائلی که در هفته گذشته پیش آمد نیز قصد ندارد از این مقام دست بکشد. به یاد آن فرموده زیبای امیرمومنان(ع) افتادم که «دنیا در نزد من از عطسه بزی بیارزشتر است.» مردم سالاری «آیا کنترل جمعیت یک ایده صهیونیستی است؟» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم مصطفی ایزدی است که در آن میخوانید: در سالهای آخر رژیم شاه، برای کنترل افزایش جمعیت، تبلیغات گستردهای صورت گرفته بود که با پیروزی انقلاب اسلا می، آن تبلیغات به دلیل این که زاییده افکار رژیم طاغوتی بود، نادیده گرفته شد! و عکس آن جریان یافت. با شروع جنگ تحمیلی و سهمیه بندی ارزاق عمومی و امکانات دولتی، جمعیت خانوارها رو به افزایش نهاد، زیرا سهمیهها عموما نصیب کسانی میشد که فرزند بیشتری داشتند. از طرفی برنامه ریزی برای کشور، به دلیل نامشخص بودن آینده فرزند زائی و نبود کنترل جمعیت بسیار سخت مینمود. این را هم باید اضافه کرد که در اوائل انقلاب، عدهای صاحب نفوذ وجود داشتند که برنامه ریزی را یک دستاورد غربی و در نتیجه خلاف آموزههای دینی میدانستند، اما بالاخره بعد از چندین سال، کشور دارای برنامه توسعه شد که هر پنج سال، تجدید میگردد. در این برنامهها فکری به حال کنترل جمعیت شد و سیاستهایی برای جلوگیری از افزایش بی رویه فرزند منظور گردید. برداشتن امتیاز از فرزند چهارم به بعد و حذف امتیازات قبلی تعداد فرزند از واگذاریهای گوناگون، به اضافه سنگینی هزینههای خانوارها و بی رغبتی زوجهای جوان به داشتن بیش از یک فرزند، دست به دست هم داد تا سرعت افزایش جمعیت کشور به کندی گرائید و وضع نسبتا مطلوبی را برای اداره جامعه رقم زد. دردولت دهم ناگهان زمزمههایی شروع شد که کنترل جمعیت یعنی چه؟ کشوری که میتواند به جای هفتاد هشتاد میلیون نفر، 150 میلیون جمعیت داشته باشد، چرا نداشته باشد؟ این زمزمهها وقتی به رسانهها سرایت کرد، خیلیها آن را یک شوخی با سیاست گذشته پنداشتند و جدی نگرفتند. در واقع دولت به سراغ برنامهها و سیاستهای کنترل جمعیت رفت و این سیاستها را از روی مزاح به چالش کشید. جمهوری اسلامی «فرافکنی در پوشش تحریم»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید: خبرگزاری آمریکایی "آسوشیتدپرس" روز پنجشنبه از تصویب طرح تحریمهای جدید توسط کنگره آمریکا به صورت یکطرفه علیه ایران خبر داد. این طرح قبلاً توسط سنای آمریکا به تصویب رسیده بود و اکنون بعد از آنکه کنگره یا مجلس نمایندگان این کشور نیز آنرا به تصویب رسانده، در انتظار امضاء باراک اوباما رئیسجمهور آمریکاست تا از نظر خود دولت آمریکا به عنوان یک قانون مطرح وبا توسل به آن، فشارهائی بر ایران وارد شود که جدای از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل و اقدامی جداگانه محسوب میگردد. قبل از آنکه به کالبدشکافی این طرح بپردازیم، لازم است محتوای آنرا برابر گزارش همان خبرگزاری آمریکایی مرور نمائیم. براساس این گزارش، طرح مشترک سنا و کنگره آمریکا، شرکتهای انرژی و مالی خارجی که با ایران تبادل تجاری دارند را هدف قرار میدهد. این تحریمها به رئیسجمهور آمریکا این امکان را میدهد که شرکتهای خارجی فروشنده بنزین و سایر فرآوردههای نفتی پالایش شده به ایران را مجازات کند. این طرح همچنین بانکهای آمریکائی را از انجام معاملات با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منع میکند. خبرگزاریهای غربی پیش بینی کردهاند باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا این طرح را به زودی امضا و آنرا برای اجرا به دستگاههای ذیربط ابلاغ خواهد نمود. ابتکار «انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و پرسشهای پیش رو؟» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید: سال 84 با ورود احمدی نژاد به متن قدرت سیاسی ایران سرآغاز تغییرات و تحولات بسیاری بوده است..او که نه با خاستگاه حزبی بلکه با تکیه بر شعارهای خاص خویش توانست مناسبات سیاسی در ایران را بهم ریزد و دو دوره ریاست جمهوری را از آن خود نماید و قرائت جدیدی از انقلاب و جمهوری اسلامی را رسمیت بخشید اگرچه گروههای موسوم به راست بعد از انتخابات 84 تلاش کردند ذیل عنوان اصولگرایی خود را حامی ایشان معرفی نمایند اما این تمایل هیچگاه مورد استقبال وی قرار نگرفت اما مخالفین مشترک (اصلاح طلبان و کارگزاران)عامل مهم در ایجاد گفتمان واحد و تشکیل جبهه اصولگرایی گردید حضور در جبهه واحد و حمایت سران گروههای اصولگرا نتوانست دکتر احمدی نژاد را قانع کند که برای آنان سهمی در قدرت قایل شود . برغم دل چرکین بودن بسیاری از ریش سفیدان اردوگاه اصولگرایی و تمایلات قلبی آنان جهت راهی برای عبور از احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دهم اما به دلیل دوقطبی شدن فضای انتخابات 88 به ناچار اینبار هم پشت سر ایشان قرار گرفتند و هیچکدام از این همراهیهای (اختیاری و اضطراری) نتوانست این باور را ایجاد کند که احمدی نژاد محصول جریان اصولگرایی است بلکه همچنان احمدی نژاد خود را بی نیاز و انتخابش را بر فراز احزاب و گروههای سیاسی میداند اینک که چند روزی از یکمین سالگرد پیروزی دکتر احمدی نژاد در آخرین دوره ریاست جمهوریش میگذارد سوال مهم پیش روی همگان وضعیت انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است. به طور طبیعی هر روز که از چهار ساله دوم ایشان بگذرد دلمشغولی گروههای سیاسی برای پاسخ به این سوال بیشتر و بیشتر میشود این سوال با وضع مبهمی که برای جریان اصلاح طلب پیش آمده،اهمیت دوچندان پیدا کرده است.اتفاقات بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم موجب پوست اندازی سیاسی و آرایش جدید در ساحت سیاسی ایران گردیده است به همین دلیل نگاه به انتخابات شوراها،مجلس نهم و ریاست جمهوری یازدهم معطوف به چگونگی آرایش جدید سیاسی میباشد. با این توصیف سوال مهم اینست که آیا اتحاد و انسجام اجباری جبهه اصولگرایی با نبود رقیبی بنام اصلاح طلبان حفظ خواهد شد یا آنچنان که پیداست صف آرایی جدیدی در درون این اردوگاه شکل خواهد گرفت؟ اجزاء و عناصر صف آرایی جدید کدامها خواهند بود؟فضای سیاسی دوقطبی خواهد شد یا چند قطبی؟جایگاه جریان احمدی نژاد، آرایش آینده کجا و چگونه خواهد بود؟بر این سوالات، سوالهای فرعی بیشماری میتوان افزود اما شاه کلید سوالات، نقشهای آینده شخص دکتر احمدی نژاد و جریان منسوب به ایشان است؟یکی از تفاوتهای مهم جریان احمدی نژاد با جریان اصلاح طلبان (خاتمی) این بود که جریان اصلاح طلب تن فربه و سر کوچک داشت تن جریان اصلاح طلب تناسبی با سر آن نداشت بنابراین آن تن،رهبری آن سر را بر نمیتابید و به همین دلیل هم در میانه راه، شعار پیاده کردن خاتمی از قطار اصلاح طلبی سر داده شد. آفرینش «چو شادی بکاهد ، بکاهد روان»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛شادی وشاد بودن نیازی اساسی برای انسان ولازم حیات اجتماعی وفردی و رشد و توسعه هر جامعه است . همین امر کافی است تا به اهمیت این عنصر در زندگی فردی واجتماعی شهروندان پی ببریم . در این حال کشور ما ایران از این عنصر اساسی چندان برخوردار نیست چه اینکه به نگاه بسیاری از جامعه شناسان ،جامعه ایرانی جامعهای شاد نیست وحتی برخی از آمارهای جهانی نیز حکایت از رتبه پایین کشورمان درمیان ملل شاد جهان است. بی شک شادی رابطه مستقیمی با ابراز وجود واحساس امنیت افراد در جامعه دارد همانطور که رابطه عکس با غم واندوه در میان افراد جامعه داراست در این بین هر زمان که بسترها وساختارها ولوازم ایجاد شادی در فرد وجامعه بیشتر شود و همان مقدار جامعه از غمگینی واندوه وپیامدهای گریبان گیر آن فاصله میگیرد . پیامدهایی که امروزه امری اثبات شده است یعنی به هر مقدار شهروندان وجامعه در محیطی غمگین تر از روحیه شادی به دور باشند زمینهها وبسترهای ایجاد نمودگی ،ناامیدی افسردگی ودهها پیامد دیگر آن نظیر جرم، جنایت، اعتیاد، گوشه نشینی و تنبلی بالاتر میرود . امری که بی شک با توجه به هزینههای سنگین آن بر روی دوش هر دولت وملتی سنگینی مینماید. براستی چرا کشور ما با وجود داشتن میراث کهنی همچون پدیده ی اهورایی دانستن شادی وتاکید بر شادی در اسلام همچنان از نبود این مشکل اساسی در عرصه عمومی وحتی فردی رنج میبرد . آیا براستی تاکنون بر پیامدهای نبود شادی در جامعه وخطرهای گریبانگیر آن در جامعهاندیشیده شده وراهکارها واستراتژیهای مناسبی از سوی کارشناسان دولت ارائه شده است ؟ دنیای اقتصاد «بازگشت به مدار» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن میخوانید: رهبران هشت کشور صنعتی جهان به همراه 12 شریک دیگر خود (گروه 20) در کانادا گرد آمدهاند تا آخرین مسائل اقتصاد جهان را بررسی کنند. مسائل اقتصادی جهان تا سال گذشته معمولا در گروه هشت (آمریکا، کانادا، انگلستان، فرانسه، ژاپن، آلمان، ایتالیا و روسیه) بررسی میشد؛ اما از سال 2009 تحولاتی در ترکیب این گروه رخ داد و با پیوستن چین، مکزیک، آفریقای جنوبی، آرژانتین، برزیل، هند، کرهجنوبی، اندونزی، عربستان سعودی و اتحادیه اروپا به آن به گروهی بزرگ و فراگیر تبدیل شد. کشورهای عضو گروه جدید، 85 درصد تولید ناخالص جهان و 80 درصد تجارت جهانی را در اختیار دارند و به همین علت تصمیمهای این گروه بر جهتگیریهای اقتصادی جهان تاثیر میگذارد. در اجلاس امسال گروه 20 علاوه بر مسائل همیشگی اقتصاد جهان (فقرزدایی و بهبود کیفیت زندگی روی کره زمین)، قرار است مسالهای تخصصی و در حوزهاندیشه اقتصادی مطرح شود که میتواند بر آینده اقتصاد جهان تاثیر تعیینکننده و عمیق بگذارد. قرار است در این اجلاس، به کشورها توصیه شود از سیاستهای حمایتی که در دوران بحران مالی جهان طراحی و اجرا شد، فاصله بگیرند. در سالهای 2008 و 2009 میلادی، رهبران سیاسی جهان برای حل بحرانهای مالی و اقتصادی که نوعا خود موجب و موجد آن بودند، آسانترین و در عین حال پرهزینهترین و غیراقتصادیترین راهحل را برگزیدند. بستههای حمایتی متعددی تدوین شد و بنگاههای ناکارآمد با کمک دولتها (و در واقع از جیب مالیاتدهندگان و بنگاههای موفق) از خطر ورشکستگی نجات یافتند. اقتصاددانان طرفدار آزادی کسبوکار و مخالف مداخله دولتها در امور اقتصادی، به این سیاستهای حمایتی خرده گرفتند و آنها را جادهصافکن بنگاهها و مدیران ناکارآمد توصیف کردند؛ اما سیاستمداران به انتقادهای اقتصاددانان توجه نکردند و در تمام سال 2009 به این سیاستهای حمایتی ادامه دادند. [ یکشنبه 89/4/6 ] [ 10:20 صبح ] [ علی داودی ]
[ نظرات () ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |